امین محله افسریه بانی 100ازدواج است
برای جوانهای محل
مژگان مهرابی، روزنامهنگار
سادات خانم صدایش میکنند. تا به حال 100ازدواج را جفت و جور کرده است. خانوادههایی که میخواهند برای پسرشان آستین بالا بزنند، بیشتر سراغش میروند. یقین دارند دستش سبک است و عروس خوبی نصیبشان میشود. در خانهاش به روی همه بانوان محله باز است. هر کس گرفتاری یا مشکل مالی دارد نزد کبری سادات حسینی میآید.
در را به رویم باز میکند. وارد آپارتمانش که میشوم بعد از چند لحظه با اسپند میآید و با گشادهرویی من را در آغوش میگیرد و خوشآمد میگوید و بعد هم ظرف اسپند را دور سرم میچرخاند. از رفتارش شرمنده میشوم. تا یکی دو دقیقه فقط خوش و بش میکند و احوالم را میپرسد. میگویم اهالی معتقدند که هر جا کار خیری باشد شما هم هستید. میخندد و پاسخ میدهد:«هرقدمی که برمیدارد برای رضای خداست.» و سپس با خنده ادامه میدهد:«اهالی دیگر چه گفتهاند؟» اینکه بانی ازدواج جوانهای زیادی شدهاید. حسینی در اینباره توضیح میدهد:«هیچ کاری نزد خداوند به اندازه ازدواج محبوب نیست. دور و برمان خانوادههای زیادی هستند که میخواهند برای پسرشان تشکیل خانواده بدهند و از من میخواهند آنکه مدنظرشان است را معرفی کنم. یکی محجبه و مومن میخواهد. یکی کارمند. خلاصه برای هر سلیقهای دختر دارم.» او درباره همه دخترهای فامیل و دوست و آشنا اطلاعات دارد. بهگفته خودش تا به حال همه کسانی که به هم معرفی کرده ازدواجشان میسر شده است. میگوید:«در اغلب خواستگاریها خودم حضور دارم. بعضی من را برای عروسی دعوت میکنند بعضی خیر. همسرم گله میکند که فلانی پسرش را داماد کرد کارت دعوت برایت نفرستاد این همه دوندگی و زحمت. میگویم من برای رضایت خدا این کار را میکنم.» او تا به حال 100دختر و پسر را راهی خانه بخت کرده است.
پیرزنهای محله دوستش دارند
زینب خدایی، مادر همسرش را بانویی مردم دوست و مهربان معرفی میکند. او میگوید:« همه پیرزنهای محله مادر را دوست دارند. چون به آنها سرکشی میکند. اگر نیاز مالی داشته باشند در حد وسعش کمک میکند. اما گاهی آن پیرزن تنهاست و بچههایش از او دور هستند یا سر نمیزنند. خودش را موظف میکند هر روز حال آن پیرزن را بپرسد. برای تمیز کردن خانه یا استحمام مضایقه نمیکند.» او ادامه میدهد:« اگر مادر متوجه شود که کسی بیمار است به عیادتش میرود. چه بیمارستان باشد چه خانه. چند نفری را هم همیشه همراه خودش میبرد. معتقد است این احوالپرسی از آداب همسایگی است. یا اگر کسی از مکه یا کربلا بیاید نخستین کسی است به دیدنش میرود.»