• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
یکشنبه 7 خرداد 1402
کد مطلب : 192980
+
-

آخرین مأموریت آقای دکتر نجات 22بیمار

خانواده پزشکی که دچار مرگ مغزی شده بود اعضای بدن او را اهدا کردند

آخرین مأموریت آقای دکتر نجات 22بیمار


مدتی قبل کارت اهدای عضو گرفته بود و همیشه به نزدیکانش می‌گفت اگر روزی دچار حادثه‌ای شدم دوست دارم اعضای بدنم را به بیماران نیازمند اهدا کنید. اما هیچ‌کس حرف‌هایش را جدی نمی‌گرفت و فکرش را هم نمی‌کرد که او خیلی زود دچار مرگ مغزی شود. این روایت زندگی و مرگ دکتری است که اهدای اعضای بدن او جان 22بیمار را نجات داد.
نامش کیاوش وحدت بود. متولد 19خرداد‌ماه سال 1367.دکتری فیزیوتراپی‌اش را از اسپانیا گرفته و از مدتی قبل یک کلینیک فیزیوتراپی در کرج راه‌اندازی کرده بود. چند سالی از ازدواجش می‌گذشت اما هنوز صاحب فرزندی نشده بود. در سال‌های گذشته همه توانش را برای موفقیت در کارش گذاشته بود و یکی یکی پله‌های ترقی را طی می‌کرد. در همین مدت کوتاهی که از راه‌اندازی مرکز فیزیوتراپی‌اش می‌گذشت افراد زیادی او را در کرج می‌شناختند و او را به‌عنوان پزشکی حاذق به یکدیگر معرفی می‌کردند. زندگی کیاوش سیر عادی‌اش را طی می‌کرد که به یکباره دچار سردردهای شدیدی ‌شد. وقتی سردرد به سراغش می‌آمد طاقتش طاق می‌شد و درد امانش را می‌برید. یک‌شب اما این سردرد با همیشه فرق داشت. کیاوش آنقدر درد داشت که ساعت 3بامداد نتوانست طاقت بیاورد و از خانواده‌اش خواست او را به مرکز درمانی منتقل کنند. در آنجا بود که با دستور پزشک به او سرم تزریق شد اما شرایط او بدتر و بیهوش شد. در این شرایط او را به بیمارستان منتقل  کردند.

مرگ مغزی در بیمارستان
با اینکه در نگاه اول همه‌‌چیز در حد یک سردرد ساده به‌نظر می‌رسید اما ماجرا پیچیده‌تر شد. در بیمارستان اعلام کردند که سطح هوشیاری کیاوش پایین آمده و این به‌معنای خطر است. او به بخش مراقبت‌های ویژه منتقل شد و پزشکان تلاش خود را برای نجات او آغاز کردند اما با گذشت 3روز سطح هوشیاری‌اش به 3رسید تا اینکه کادر درمان به شکلی ناباورانه اعلام کنند که او دچار مرگ مغزی شده و احتمال بازگشتش به زندگی در حد صفر است. این حادثه خانواده کیاوش را با شوکی بزرگ مواجه کرد و آنها باورشان نمی‌شد که چنین حادثه تلخی اتفاق افتاده است. ولی هرچه که می‌دیدند واقعیت داشت.

وداع با برادر
روزبه وحدت، برادر کوچک‌تر کیاوش است.او برای طی کردن دوره خدمت سربازی آن زمان(مرگ مغزی کیاوش) در سمنان بود. همین که شنید برادرش در بیمارستان است خودش را به کرج رساند و پدر و مادرش را هم که در بجنورد بودند خبر کرد. حالا 3عضو از این خانواده چهار نفری در گوشه بیمارستانی در کرج جمع شده بودند و باور نمی‌کردند باید با عضو چهارم وداع تلخی داشته باشند. همسر کیاوش نیز شوکه بود و باورش نمی‌شد شوهرش که تا همین چند روز قبل با قدرت و انرژی زیادی در کلینیک فیزیوتراپی‌اش حاضر می‌شد حالا روی تخت بیمارستان دراز کشیده و دچار مرگ مغزی شده است. حدود 10دقیقه طول کشید که این خانواده تصمیم‌شان را گرفتند و با پیشنهاد مسئولان بیمارستان برای اهدای اعضای بدن کیاوش موافقت کرده و خیلی زود رضایت‌نامه را امضا کردند.

آخرین وصیت
برادر کیاوش درباره اینکه چطور شد که او و پدر و مادرش آنقدر زود راضی به اهدای عضو شدند می‌گوید: من و برادرم مدتی قبل از طریق سایت، کارت اهدای عضو گرفته بودیم. کیاوش همیشه می‌گفت اگر روزی من دچار مرگ مغزی شدم دوست دارم که اعضای بدنم را به بیماران نیازمند اهدا کنید. آن روز در بیمارستان وقتی من و پدر و مادرم مطمئن شدیم که کیاوش دیگر به زندگی برنمی‌گردد ناخودآگاه یاد کارت اهدای عضو و حرف‌های برادرم افتادم وآخرین خواسته برادرم را به پدر و مادرم گفتم. برای آنها باور کردن آنچه اتفاق افتاده دشوار بود اما خیلی زود با واقعیت کنار آمدند و گفتند همانطور که کیاوش خواسته اعضای بدنش را اهدا می‌کنند و به این ترتیب برادرم برای انجام کارهای اهدای عضو به بیمارستان سینا تهران منتقل شد.

نجات 22بیمار
خانواده کیاوش وحدت اعلام کرده بودند حاضرند هر عضوی که سالم است و می‌تواند به بیماران نیازمند کمک کند را اهدا کنند. به این ترتیب در بیمارستان بعد از انجام تشریفات قانونی و پزشکی اعضای مختلف بدن بیمار مرگ مغزی شامل قلب، کلیه‌ها، کبد، نسوج و... برداشته و برای پیوند به بیمارستان‌های مختلف فرستاده شد. برادر کیاوش می‌گوید: هرچند این حادثه برادرم را از ما گرفت و ما عزادار او شدیم اما خوشحالیم که بعد از مرگ او هنوز قلب و سایر اعضای حیاتی بدنش زنده است و باعث نجات بیماران دیگر شده است. برادرم مهربان و همیشه شاد بود. خدا را شکر می‌کنم که او بعد از مرگش این شادی را با اهدای اعضای بدنش به بیماران نیازمند دیگر و خانواده‌های‌شان منتقل کرده است. شک ندارم که او از تصمیمی که ما گرفتیم راضی و خوشحال است.
او ادامه می‌دهد: امیدوارم چنین حادثه‌ای برای هیچ‌کس اتفاق نیفتد اما به خانواده‌های دیگر توصیه می‌کنم در این شرایط به جای دفن کردن اعضای بدن عزیزشان که هنوز زنده است این اعضا را به بیماران نیازمند اهدا کنند و به آنها زندگی دوباره‌ای ببخشند.

آخرین قهرمانی پرسپولیس را ندید

آنطور که برادر کیاوش می‌گوید او یک پرسپولیسی دو آتشه بود و دوست داشت این فصل هم قهرمانی تیم محبوبش را ببیند اما پیش از قهرمان شدن پرسپولیس این حادثه برایش اتفاق افتاد و به خواسته‌اش نرسید. او می‌گوید: برادرم یک پرسپولیسی واقعی بود. همه بازی‌های این تیم را دنبال می‌کرد و تحت هر شرایطی همه بازی‌ها را می‌دید. با اینکه ما در سال‌های اخیر زیاد قهرمانی تیم محبوب‌مان را دیده بودیم اما کیاوش دوست داشت این فصل هم قهرمانی پرسپولیس را ببیند اما متأسفانه پیش از قهرمانی این حادثه برایش رخ داد و نتوانست قهرمانی چندباره پرسپولیس را ببیند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید