
« مادر جون خانه سالمندان» و راز ۵۰ سال خیرخواهی

نصیبه سجادی
«مردی غریب و فقیر زنگ خانهای را به صدا درمیآورد و عاجزانه به صاحبخانه میگوید که مادر همسرم معلول است، زمینگیر شده، کنترل ادرار و مدفوع ندارد، دائم ناسزا میگوید فرزندانم وقتی کوچک بودند، تحمل میکردند. حالا بزرگ شدهاند و چون اتاق، متعفن و آلوده شده، از خانه گریزانند. دستم به دامنتان....»
این واقعه در یک شب سرد زمستانی برای اشرف قندهاری، بانی خانه سالمندان کهریزک، اتفاق میافتد و جرقه فعالیتهای خیرخواهانهای را میزند که تا آخر عمرش ادامه مییابد و او را برازنده القابی چون «مادرترزای ایران»، «بانوی رنگینکمان» و «مادرجون معلولان» میکند. سال ١٣۵١ است. آدرسی که خانم قندهاری به مرد مستاصل داد جایی نبود جز خانه خیریه کهریزک در انتهای جاده قم، بعد از بهشت زهرا(س) که دکتر محمدرضا کاظمزاده لاهیجی، فقط برای اینکه این افراد جایی برای خواب و نانی برای خوردن داشته باشند راهاندازی کرد. قندهاری میگوید:«پس از مدتی، آن مرد دوباره به سراغم آمد و با التماس از من خواست که یکبار هم شده از آسایشگاه دیدن کنم.»
قندهاری که از ۱۷سالگی در حسینیه خانه پدری به نیازمندان کمک میکرد، میگوید: «نزدیک که شدم نشانی کهریزک را پرسیدم، محلیها به من نشانی مکانی به نام «بو» را میدادند. به آسایشگاه رسیدم. بوی تعفن همهجا را فراگرفته بود. دکتر لاهیجی، اگر چه با نیت خیر شروع کرده بود، ولی دستتنها بود. چون آن منطقه دورافتاده بود، شهرداری حاضر نبود زبالهها را حمل کند. پس زبالهها را جمعآوری کردیم، بعد دستگاه زبالهسوز هم گرفتم و... .»