بلوار ناهارخوران میراثی در قلب هیرکانی
این بلوار در اصل بخشی از طولانیترین خیابان گرگان است که از میان جنگل ناهارخوران میگذرد
مهلا داریان-دبیر سرزمین من
هوا گرگ و میش بود که راه افتادیم.آسمان به رنگ ابری بهاری و درختان و علفزارها سبز مغزپستهای بود. 415کیلومتر راه تا گرگان داشتیم. وارد جاده فیروزکوه که شدیم، قرار گذاشتیم برای ناهار اکبرجوجه اصل را پیدا کنیم. وقتی به گلوگاه رسیدیم همه رستورانها تبدیل شدند به «اکبرجوجه اصل». دست آخر هم یکی از رستورانهایی را که بهنظرمان خوب میآمد انتخاب کردیم. اکبر جوجهها هم دیگر مزه قدیم را ندارند.
از گلوگاه تا گرگان نیم ساعت بیشتر راه نبود و تا منطقه ناهارخوران که بهشت جنگلهای گلستان است 15دقیقه فاصله بود.ابرهای خاکستری آسمان را پوشانده بود اما باران نمیبارید. هواشناسی را قبل از سفر چک کرده بودیم؛ تا 4روز آینده باران نمیآمد. توصیه:«همیشه قبل از سفر آب و هوای مقصدتان را چک کنید.»
بلوار ناهارخوران خودش یک جاذبه گردشگری است، پر از مغازههای جور واجور و کافه و رستورانهای مناسب با هر ذائقهای.
هر مدل تفریحی که بخواهید در این خیابان موجود است؛ از پیادهروی و خرید تا کمپ و جنگلنوردی و یک حمام آبگرم در ارتفاعات خنک و سبز.
در انتهای بلوار میتوانید برای یک اقامت دلچسب در جنگلهای النگدره هتل جهانگردی را انتخاب کنید. پارک جنگلی النگدره یکی از جاذبههای دیدنی استان گلستان است. و راهی پر پیچ و خم دارد به روستایی قدیمی و نشانه رسیدن به روستا، سنگهایی است که زمین را فرش کرده و تابلویی که روی آن نوشتهاند: «ده زیارت».
جنگل زیر پایمان بود. صدای مرغی آوازخوان از دوردست میآمد و عقابی برای صرف شام در آسمان اوج گرفته بود. آنقدر اکسیژن زیاد بود که مغزمان تعجب کرده بود.
قدمت روستا به صدها سال قبل برمیگردد. میگویند در گذشته آتشکدهای بزرگ هم داشته که محل تجمع زرتشتیان برای زیارت بوده است.
هوا کم کم داشت تاریک میشد و ما فرصت بیشتری برای ماندن نداشتیم؛ چیزی به غروب نمانده بود که به محل اقامتمان رسیدیم و باید صبح کله سحر به جایی میرفتیم که میگفتند زیر درختان بلوطش الماسی سیاه پنهان است. در مقر اطفای حریق سازمان جنگلبانی در جایی که تصویر پنجره مقابلمان باند فرود هلیکوپتر بود به خواب رفتیم و خواب پرواز دیدیم.
روستای ده زیارت