مواجهه رسانههای ایران با مهاجران افغانستانی
افغانستانیهای ساکن ایران در آیینه رسانهها
امید محمدیان پهلوان-روزنامهنگار
حدود 2هفته قبل بود که خبر بهمشکلخوردن افغانستانیهای ساکن تهران رسانهای شد؛ اینبار در استفاده از حملونصقل عمومی بهخصوص مترو ، نه بهدلیل ممنوعیت تهیه بلیت بلکه ایستگاههای مترو، فروش بلیت را به شکل نقدی متوقف کرده بودند و افغانستانیها نیز از داشتن حساب و کارت بانکی محروم هستند. ممنوعیت داشتن حساب و کارت بانکی، در تماشای شهرآورد چند روز پیش نیز مشکلساز شد؛ افغانستانیهای مشتاق به تماشای دربی و حضور در استادیوم بازهم نتوانستند هزینه بلیت استادیوم را از طریق کارت بانکی پرداخت کنند. لیست ممنوعیتها اما طولانیتر است؛ ممنوعیت ورود افغانستانیها به مجموعه تجاری و تفریحی باملند در روزهای اول سال نیز خبرساز شد؛ ایامی که در فرهنگ و سنت مشترک مردم 2کشور بهعنوان عید نوروز جشن گرفته میشود و میتواند فرصتی مناسب برای برجستهکردن و بهرهبرداری از ظرفیتهای مشترک فرهنگی و تمدنی 2کشور باشد. این اقدام که به بهانه راحتی گردشگران ایرانی انجام شده بود، متعاقبا با واکنشهای متفاوت و اغلب منفی مردم در شبکههای اجتماعی روبهرو شد؛ این اتفاقات بهانه خوبی برای بررسی و مرور تصویر افغانستانیها در اذهان عمومی است. ادعای دور و نادرستی نیست اگر بگوییم که نگرش بسیاری از افراد جوامع میزبان به اتباع خارجی ساکن، بهشکل یک عامل خارجی و با تمرکز بر دگربودگی آنان است. فارغ از شرایط جغرافیایی و فرهنگی، این نوع نگاه مبتنی بر دگرانگاری خارجیها، میتواند به حذف و انکار آنان بینجامد. در همان مورد باملند، اگر نگاه فرصتبودن به جای دگرانگاری و دردسرسازبودن اتباع افغانستانی وجود داشت، آن موقع احتمالا شاهد تصمیمگیریهای بهتر و رفع آسیبها بهجای حذف صورت مسئله بودیم. رسانهها نقش مهمی در شکلدادن به این نگرشها دارند و بهعنوان یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار بر وضعیت افغانستانیهای ساکن در ایران، شایسته بررسی هستند.
نقش رسانهها و پذیرش خارجیها
نقش رسانه در آن تصویری که نسبت به اتباع خارجی در اذهان عمومی مردمان کشور میزبان نقش میبندد، بهروشنی در مثال پذیرش پناهندگان اوکراینی در کشورهای اروپایی روشن است. درحالیکه این کشورها در روزهای منتهی به شروع حمله روسیه به اوکراین، با مشکلات ناشی از موجهای جدید پناهندگان غیراروپایی بهویژه از سمت مرزهای لهستان و یونان درگیر بودند، در عملی متضاد، با آغوشی باز و با شدت پذیرای پناهدگان اوکراینی شدند. بهنظر جامعهشناسان، یک دلیل برخورد متفاوت اروپاییان نسبت به پناهندگان اوکراینی زمینههای ذهنی نژادپرستانه و بروز رفتارهای گزینشی است. از طرفی، واقعیات مشکلات اقتصادی اروپا بسیار جدی است و دستکم باید با روند محدودتری در پذیرش اوکراینیها مواجه میشدیم، اما همچنان، پذیرش پناهندگان اوکراینی در کشورهای اروپایی با امتیازاتی نظیر اسکان سریعتر و فرصتهای شغلی ادامه دارد. حفظ این روند (پذیرش راحتتر و بیشتر اوکراینیها) با تصویرسازی رسانهها درخصوص جنگ اوکراین تسهیل شده است. در رسانههای اروپایی، جنگ روسیه علیه اوکراین، جنگی علیه تمام اروپا تعبیر شده و گویی اگر اروپاییها بهقدرکافی از اوکراین و شهروندان آن حمایت نکنند، نوبت بعدی شامل یکی از دیگر کشورهای اروپایی خواهد بود. از این حیث، اروپاییها با وجود سابقه فضای اعتراضی علیه افزایش خارجیها، پذیرای اوکراینیها و حمایت از آنان شدند.
رسانههای خبری در ایران و بازنمایی افغانستانیها
به اعتراف بسیاری از فعالان رسانهای، محتواهای رسانههای ایران در طول 4دهه اخیر، بهویژه در خبرگزاریها، به پوشش اخبار مربوط به اتباع خارجی افغان در حوزهای خاص محدود بوده و به قدر کافی به ظرفیتهای فرهنگی، تمدنی و هویت مشترک میان 2ملت توجه نشده است. این رویکرد موجود در رسانهها نسبت به اتباع افغانستاتی، اِشکال دیگر مواجهه رسانهها با این موضوع را نشان میدهد. علاوه بر اینها، تمرکز بیشتر اخبار و گزارشها نیز بر تحولات داخل کشور افغانستان و ناظر بر جنبههای سیاسی و امنیتی آن است و البته وزن سنگینی هم به اخبار آسیبها و مشکلات ناشی از زندگی افغانستانیها در ایران تعلق گرفته آن هم درحالیکه رویکردی آسیبشناسانه جدی و مستمری دیده نمیشود. یکی از پایاننامههای دکتری دانشگاه علامه طباطبایی به بازتاب افغانستان در مطبوعات ایران و تحلیل محتوای روزنامههای کثیرالانتشار و دولتی در فاصله زمانی ١٣٥٨ تا ١٣٨٨ پیرامون این موضوع پرداخته است. نتایج این پایاننامه نشان میدهد که این مطبوعات باوجود تفاوت در گرایشهای سیاسی در پوشش اخبار مربوط به اتباع افغانستانی در طول 30سال مذکور رویهای مشابه داشتهاند. در این پژوهش نشان داده شده است که عمده محتوای منتشر شده علاوه براینکه بیشتر ماهیت صرفا خبری داشتند، تنها محدود به مسائل نظامی و جنگی، سیاسی، حقوق بشر و همچنین مسائل قضایی و جرم بودهاند.
تلاش رسانههای خارجی و روندهای اخیر رسانههای داخلی
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، تلاش رسانههای غیرداخلی و غیررسمی در ارائه تصویری مخدوش از افغانستانیهای ساکن در ایران است. این رسانهها که شامل شبکههای اجتماعی و رسانههای فارسیزبان خارج از کشور هستند، هرکدام بهنوعی در روایتسازی افغانستانیها و وضعیت آنان در ایران تلاش میکنند؛ تلاشهایی که لزوما متضمن روایتهای درست و همهجانبه نیستند. شبکههای اجتماعی ذاتاً و با توجه به خیل کثیر مخاطبانشان، بستر آسانی برای انتشار اخبار غیرواقعی و گمراهکننده هستند. رسانههای خارجی نیز بهدلیل دوری و عدمدسترسی نزدیک، توان تنظیم روایت و گزارش واقعبینانه را آنچنان که باید باشد، ندارند. پژوهش دیگری با عنوان «خوانش مهاجران افغانستانی ساکن ایران از بازنمایی آنها در تلویزیون ایران» که در سال1400 منتشر شد، به بررسی شاخصهای روند اخیر برنامههای تلویزیونی در بازنمایی وضعیت افغانستانیهای ساکن در ایران پرداخته است. نتایج این پژوهش نشان داده که بهطور کلی، افغانستانیها از بازنمایی خود در برنامههای تلویزیونی رضایت نداشته و بهویژه تا قبل از دهه90 خورشیدی باور دارند که کژنمایی یا کمنمایی شدهاند. اگرچه بهنظر میآید در دهه90، روند کار برنامههای تلویزیونی معکوس شده و بازنمایی منفی کمتری شکل گرفته است. این مقاله 3دلیل برای این روند جدید ذکر کرده است: 1.تأثیر اجتماعی گردان فاطمیون متشکل از مهاجران افغانستانی 2.فعالیت مهاجرین تحصیل کرده افغانستانی در کشورهای دیگر 3.افزایش، تنوع و تعداد رسانهها بهویژه رسانههای اجتماعی.
افغانستانیها در آیینه فیلم و سینما
در محتواهایی مانند فیلم و سینما نیز اغلب شاهد بازنمایی زندگی افغانستانیهای ساکن در ایران در چارچوبهایی خاص و کلیشهای هستیم؛ درحالیکه میتوان به سمت نگاهی آسیبشناسانه حرکت کرد و حتی روایتهایی منحصربهفرد و متفاوت ارائه داد. واقعیت این است که بسیاری از افغانهای ساکن ایران باوجود محدودیتهای مختلف و مهمتر از همه دشواری تحصیل، در نهایت در همین کشورمان ایران، توانستهاند به مدارج علمی عالی دست پیدا کرده یا از لحاظ اقتصادی جایگاه مناسبتری کسب کنند. نخبگان افغانستانی بهخصوص در عرصه شعر و ادب نیز کم نیستند و نباید از ساخت روایت ویژه آنان غفلت کرد. بهعنوان نمونه، در پایاننامهای دیگر که در سال93 در دانشگاه تهران، به بررسی بازنمایی افغانستان در سینمای داستانی ایران پرداخت، 4 اثر سینمایی به نامهای سفر قندهار، خاک و مرجان، آخرین ملکه روی زمین و گلچهره مورد پژوهش قرار گرفت. نتایج این مطالعه نیز بر دگرانگاری افغانستانیها و بزرگنمایی ناهنجاریهای اجتماعی در میان آنان تأکید دارد. در این پایاننامه آمده که «افغانستان صرفا کشوری جنگزده، فقیر و درگیر اعتیاد و درنهایت تحت استعمار غرب معرفی شده است.»
این یک فرصت ارزشمند است
نگاه معطوف به فرصتبودن اتباع خارجی افغان در کشور ایران با توجه به پیوندهای عمیق فرهنگی و تاریخی 2کشور، دور از واقعیت نیست؛ فرصتی که به قدر کافی در رسانهها برای پذیرش و آمادگی اذهان عمومی پرداخته نشده است. رسانههای داخلی هم در تصویرسازی همهجانبه و متناسب از اتباع خارجی افغان در ایران نقش مهمی دارند و هم میبایست اذهان عمومی مردم ایران را بهعنوان یک جامعه میزبان برای پذیرش و برخورد با افغانستانیها متناسب با واقعیات و زمینههای موجود آماده کنند. نگاه رسانهها نباید به سمت یک رویکرد یا جنبهای خاص از رویدادها و واقعیات معطوف شود، بلکه باید رویکردی باشد که در درجه نخست آسیبشناسانه بوده و همچنین محور نگاه آن بر جنبههای مشترک فرهنگی، تاریخی و هویتی 2 ملت متمرکز باشد. پیوندهای ناگسستنی تاریخی، فرهنگی و هویتی میان ایران و افغانستان سابقه عمیقی دارد و نه میتوان و نه باید از آن غفلت کرد. رسانهها باید با باور به ظرفیتهای موجود، نقش مهمی در برجستهسازی و عینیتیافتن هرچه بیشتر این پیوندها بهمنظور ترمیم آسیبها ایفا کنند. جنگزدگی، فقر و سایر آسیبهای عمدهای که به مردم افغانستان وارد شده، غیرقابل انکار است و همچنین در مقابل فرهنگ متنوع، غنی و نزدیک این مردم فارسیزبان به ایران در کنار تلاش مردمان و نخبگانشان برای جبران کاستیها و حفظ فرهنگ غنی خود، غیرقابل چشمپوشی است. ایران و افغانستان ظرفیتهای ارزشمندی را برای ایفای نقش مکمل در حوزههای متنوع، در کنار یکدیگر در آیندههای دور و نزدیک دارند که امید است با تمرکز بر آن، روزهای بهتری را شاهد باشیم.