کدخدا امیر
آیا امیر قلعهنویی در مورد انتخاب دستیاران هم سیاست راضی نگهداشتن همه را در پیش گرفته؟ این بالانس آبی و قرمز، به چه درد تیم ملی میخورد؟
بهروز رسایلی
امیر قلعهنویی در سومین دهه از دوران مربیگریاش بیش از همیشه اهل مدارا و مماشات نشان میدهد. او که حالا برای دومین بار روی نیمکت تیم ملی نشسته، در همین مدت کوتاه نرمش و انعطافی خارج از تصور نشان داده؛ گویی قرار است همه را راضی کند و ماموریت اصلیاش را بر همین پایه استوار کرده است. در فهرست اعلامی او برای نخستین اردوی تیم ملی، توازن نسبی بین بازیکنان پرسپولیسی و استقلالی به چشم میخورد. در همین اردو، سردار آزمون و سامان قدوس از حضور در تمرینات سر باز زدند. شاید اگر پای یک مربی مقتدر در میان بود، جور دیگری با این موضوع برخورد میکرد و میکوشید همین اول کاری میخش را محکم بکوبد. امیر اما ترجیح داد با نرمخویی مسئله را مدیریت کند. او حتی عازم سفر است تا در آلمان و انگلستان، عملکرد هر دو بازیکن را از نزدیک تماشا کند. خوی کدخدامنشانه قلعهنویی به همین مقدار محدود نشده و خودش را در بحث مهم انتخاب دستیاران هم نشان داده؛ جایی که امیر بعد از برگزیدن آندرانیک تیموریان بهعنوان یکی از مربیان تیم ملی، حمید مطهری را هم با عقبه پرسپولیسیاش به کادر افزود تا خدای ناکرده بالانس آبی و قرمز روی نیمکت از بین نرود!
تکرار داستان 15سال پیش
قلعهنویی در بحث انتخاب دستیاران به عادتی رجعت کرده که در دوره اول حضورش در تیم ملی، یعنی در جام ملتهای آسیا 2007 هم از این مربی دیده بودیم. او که آن زمان رنگ و بوی استقلالی تندتری هم داشت، برای کاهش ضرب این ماجرا از ناصر ابراهیمی و افشین پیروانی بهعنوان دستیاران خودش در تیم ملی استفاده کرد و البته میرشاد ماجدی را هم از اردوگاه آبیها به این منظور برگزید. بدیهی بود که این کادر قادر نخواهد بود کمک خاصی به سرمربی تیم ملی داشته باشد، اما گویا آن زمان هم امیر فقط دنبال حفظ توازن قرمز و آبی در تیم ملی بود؛ نگاهی نادرست و غیرکاربردی که خودش را در بزنگاه بازی با کرهجنوبی نشان داد و دستیاران ضعیف قلعهنویی نتوانستند دستش را بگیرند.
آندو و مطهری مفید خواهند بود؟
طبیعتا برای شخصیت حقیقی و همینطور سوابق فوتبالی آندرانیک تیموریان و حمید مطهری بهشدت احترام قائلیم، اما پرسش اینجاست که آیا واقعا آنها میتوانند برای تیم ملی مفید باشند؟ آندو هیچ سابقهای در امر مربیگری ندارد و استارتش در این حوزه را روی مهمترین نیمکت فوتبال کشور زده؛ آنچه طبیعی و استاندارد نیست. حمید مطهری هم در دوران مربیگری بیشتر با ادبیات شیک و پرزرق و برقش شناخته شده تا تواناییهای فنی. اگر قرار بود از او معجزهای ببینیم، مثلا باید در فینال لیگ قهرمانان آسیا، بازی با الهلال یا همین دربی برگشت پارسال میدیدیم. مطهری در نخستین تجربه مستقلش بهعنوان سرمربی هم نتایج بسیار ضعیفی با نساجی گرفت و نتوانست فصل را به پایان برساند. اگرچه مطهری در واکنش به انتقادها گفته رزومهاش همهچیز را نشان میدهد، اما منتقدان هم دقیقا نگران همان رزومه هستند! خود قلعهنویی 10سال است جام نگرفته و تعداد زیادی از مخاطبان فوتبال ایران عقیده دارند دورانش به پایان رسیده، بنابراین شاید لازم بود او دستیاران زبدهتری را انتخاب کند. حقیقت آن است که تیم ملی نیاز به یک سرمربی مقتدر و توانا دارد، نه کسی که دنبال کدخدامنشی و راضیکردن این و آن باشد. شاید هم ما در اشتباهیم. گذر زمان همهچیز را نشان میدهد.