نویسنده در صنعت نشر، حاشیهنشین است
ساجده تقیزاده، برگزیده بیستمین دوره «جشنواره ملی کتاب رشد» از کتاب«نامهای به رها» میگوید
علیالله سلیمی-روزنامهنگار
ساجده تقیزاده، شاعر و نویسنده ساکن شیراز، متولد خرداد۶۵ و تحصیلکرده مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی است. تالیف کتابهای «بهبرگگل سرخ (شعر)»، «یورد خوبان (شعر)»، «ما علیه ما (پژوهش در حوزه شعر)»، «راویان کوچ و عروج (خاطره)»، «زنان همیشه (شعر)»، «ناگهان یوسف (تاریخ شفاهی)»، «نامهای برای رها (زندگینامه داستانی)»، «خانوم ماه (زندگینامه داستانی)»، «بخش خاکستری (زندگینامه داستانی)»، «چارانههای باران (شعر)»، «ققنوس و خاکستر (داستان)»، «ای یوسف عزیز (شعر)» را درکارنامه فعالیتهای ادبی خود دارد. همچنین مقالات علمی- پژوهشی متعددی در حوزههای شعر، سینما و ادبیات در نشریات و رسانههای مختلف به چاپ رسانده و آثارش در جشنوارههای مختلف، مقامهای متعددی بهدست آورده است؛ مانند جشنواره جهانی شعر اهلبیت، جشنواره ملی شعر شاهچراغ، جشنواره ملی شعر عدالت و همچنین جشنوارههای کتاب سال دفاعمقدس، شعر مکتب گمنامی، بوی خاک و جشنواره ملی کتاب رشد. ساجده تقیزاده دبیر سابق انجمن ادبی شعر بسیج هنرمندان، دبیر فعلی خانه بانوان هنرمند فارس و دبیر محفل داستان عاشورا هم است.
کتاب «نامهای برای رها»ی شما اخیرا در بیستمین دوره «جشنواره ملی کتاب رشد» بهعنوان اثر برگزیده در بخش خاطرهنگاری انتخاب و معرفی شده است، درباره مضمون و ویژگیهای این کتاب بگویید.
این کتاب درباره زندگی خانواده شهیدان محب است که از زبان یکی از دختران این خانواده روایت میشود. راوی این اثر، زینب محب که خود معلم است، یکی از دانشآموزان خود به نام«رها» را مورد خطاب قرار میدهد و سرنوشت خانواده خود را که با تاریخ مبارزات انقلاب اسلامی، دوران دفاعمقدس و سالهای بعد از آن گره خورده است، برای«رها» دختر دانشآموزی که میتواند نماینده قشر دانشآموزان کشور و حتی نسل جدید باشد روایت میکند. به نوعی راوی کتاب میکوشد به انواع پرسشهای ذهنی دانشآموزان و نسل جدید درباره وقایع مختلف تاریخ معاصر کشورمان پاسخ دهد و در این زمینه، از مثالهای روشنی استفاده میکند که در خانواده خود شاهد آنها بوده و با همه وجودش آن وقایع را لمس و تجربه کرده است. مانند جانباز شدن پدر در دوران انقلاب اسلامی و شهادت برادرانش در دوران دفاعمقدس و همچنین وقایعی که در حدود 4دهه گذشته، تاریخ معاصر کشورمان شاهد آنها بوده است.
شما از چه طریقی با این خانواده آشنا شدید و برای نوشتن سرگذشت آنها اقدام کردید. آیا از طرف نهاد، ارگان یا ناشر خاصی توصیه شده بود یا خودتان برای نوشتن این اثر اقدام کردید؟
در اصل، موضوع این خانواده به من معرفی شد. آن هم از طریق یکی از پژوهشگران فعال استان فارس، آقای سیاوش نقیبینژاد که برای یک کار هنری دیگر درخصوص خانواده محب تحقیق و پژوهش کرده بودند. البته آن پژوهش برای ساخت فیلم مستندی از این خانواده با عنوان«حقیقت شبیه افسانه» بود که برای آن کار صرف شد اما پژوهشگر کار، آقای سیاوش نقیبینژاد خانواده محب و موضوع سرگذشت پرص از فرازونشیب آنها را به من معرفی کرد و من تصمیم گرفتم برای نوشتن کتاب سرگذشت این خانواده اقدام کنم.
مراحل تحقیق و پژوهش برای نوشتن این کتاب چقدر زمان برد و آیا در مسیر تحقیق صو پژوهش با مشکل خاصی مواجه نشدید؟
من برای نوشتن این کتاب به مصاحبههای متعددی احتیاج داشتم که باید مطابق طرح کتاب پیش میرفت. برای انجام مصاحبهها و تحقیقات جانبی پیرامون این خانواده و سرگذشت تک تک اعضای آن حدود 3 سال وقت گذاشتم و خوشبختانه با مشکل خاصی مواجه نشدم. هر چند این نوع کارها سختیهای خاص خود را هم دارد که با برنامهریزی و هماهنگی بهموقع میشود آن را پشت سر گذاشت.
برخورد ناشران با نویسندگان کتابهای زندگینامهای را چگونه میبینید؟ آیا زحمات چندین سال تحقیق و پژوهش پیرامون موضوع را هم در قراردادها لحاظ میکنند یا به این مسئله مهم چندان توجه نمیشود؟
انتشارات شهید کاظمی بهعنوان ناشر این کتاب، رفتاری نسبتا حرفهای برای چاپ این اثر داشت و من از این ناشر راضی هستم. هر چند این رویکرد میتواند بهمراتب بهتر هم باشد. من معتقدم در چرخه صنعت نشر، نویسنده بدون پشتوانه است؛ نویسندهای که در مقام تولیدکننده اصلی محتوای یک اثر باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.
سرگذشت این خانواده به چه شکلی است. از کجا و در چه تاریخی شروع و در نهایت به چه مرحله و مقطع تاریخی ختم میشود؟
خاستگاه این خانواده روستای «صحرارود» در حومه شهرستان فسا در استان فارس است. پدر خانواده، حاجمحمدصادق محب از چهرههای فعال این روستا در امور دینی و از برگزارکنندگان مراسم تعزیه در این روستا بوده که با اوجگیری مبارزات انقلاب اسلامی به صف مبارزان انقلاب اسلامی میپیوندد و در راهپیمایی گسترده عید فطر سال1356 مجروح و در ردیف نخستین جانبازان انقلاب اسلامی قرار میگیرد. بعدها در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی خانواده محب از روستای صحرارود به شهرستان فسا نقل مکان میکند و در آنجا، بهواسطه آشنایی با آیتالله ارسنجانی که از روحانیون شاخص آن منطقه در دوران انقلاب اسلامی بوده است، جذب فعالیتهای مؤثر در زمینه خدمت به آرمانهای انقلاب اسلامی میشود و اعضای خانواده هر یک به سهم خود وارد فعالیتهای انقلابی شده و نقشهای مؤثری در این زمینه بهعهده میگیرند تا جایی که با وقوع جنگ تحمیلی، 3 فرزند پسر خانواده در عملیاتهای مختلف دوران دفاعمقدس به شهادت میرسند و فرزند دیگری از این خانواده بعدها در هنگام ماموریت و در راه خدمت به نظام اسلامی جان خود را از دست میدهد و عملا 4 فرزند خانواده در راه دین و میهن جان خود را از دست میدهند.
در کتاب شما به نقش مؤثر پدر خانواده در تربیت فرزندان اشاره میشود که وقتی در اوایل انقلاب اسلامی خودش به مقام جانبازی نائل میشود سعی میکند فرزندان خود را هم طوری تربیت کند که در راه دین و میهن از چیزی حتی جان خود هم مضایقه نکنند. خاستگاه این نوع نگاه در کتاب شما چگونه بیان شده است؟
پدر خانواده، حاج محمدصادق محب همزمان با آغاز مبارزات انقلابی با همه توان وارد فعالیتهای انقلابی شده و در خدمت انقلاب قرار گرفته؛ بهگونهای که در همان سالهای آغازین انقلاب، حاج محمدصادق محب، پدر خانواده به همراه همه اعضای خانواده عضو حزب جمهوری اسلامی شدهاند. این موضوع نشان میدهد که پدر خانواده کوشیده اعضای خانواده خود را طوری بار بیاورد که همگی در خدمت نظام مقدس جمهوری اسلامی قرار بگیرند. البته عوامل دیگری هم در این زمینه نقش داشته است. از جمله، علاقه حاج محمدصادق محب به آیینها و مراسم مذهبی مانند تعزیه که عشق و علاقه او به اهلبیت(ع) را نشان میدهد. او در زمانی که ساکن روستای صحرارود بوده، از بانیان اصلی برگزاری مراسم تعزیه در آن روستا بوده که بعدها وقتی به شهر فسا نقل مکان میکنند در این شهر هم برگزاری مراسم تعزیه را از سر میگیرند و حتی آن را توسعه میدهند و در حال حاضر، یکی از بزرگترین مراسم تعزیه در کشور در همان شهر فسا برگزار میشود که خانواده محب از بانیان اصلی آن محسوب میشوند. پدر خانواده محب در این زمینه اقدامات مؤثری انجام داده است. از جمله، املاک زیادی را خریده و وقف برگزاری تعزیه کرده است.