از آسمان مرگ میبارید
در صبحی مثل امروز در سال66 که بهار خودش را آرام آرام از کوههای کردستان بالا کشیده بود، مرگ، در هولناکترین حالت خود، بر سر مردم بیدفاع و بیگناه حلبچه بارید.
همین چند روز قبل، رزمندگان ایران و پیشمرگههای کرد، حلبچه و مناطق اطراف آن را از ارتش بعث عراق آزاد کرده بودند و مردم که زندگی زیر ظلم صدام کامشان را تلخ کرده بود، کمی شیرینکام شده بودند. آنها چنان از ورود رزمندگان ایران دلگرم و امیدوار و سرخوش شده بودند که موقع ورودشان، با شادی از آنها استقبال کرده بودند. صدام حسین اما کینهایتر و دیکتاتورتر از آن بود که حتی برای لحظهای، امیدواری و شادی مردم را ببیند؛ او دستور به انجام کاری داد، که پیش از آن هرگز در طول تاریخ سابقه نداشت. ارتش بعث عراق، با هواپیما و توپخانه، بارانی از گازهای شیمیایی را
بر مردم کشور خودش بارید و صحنهای را در تاریخ رقم زد، که همچنان داغش بر دل مردم منطقه و هر انسان آزاده دیگری نشسته است که درباره آن چیزی شنیده و یا عکسهای تکاندهنده آن را دیده است.
حمله شیمیایی، به شهرها و غیرنظامیان، عادت تازه دیکتاتور ضحاکوش عراق بود که 8ماه پیش از آن، غیرنظامیان بیگناه سردشت طعم تلخ و زننده آن را چشیده بودند. در تابستان همان سال، سردشت به نخستین شهر درتاریخ تبدیل شد که هدف حملات شیمیایی قرار گرفت. بیش از صدها نفر در این حمله شهید شدند و هزاران نفر، چنان درگیر عوارض گاز شدند که هنوز آثار آن در شهر و در میان بازماندگان آن حمله و نسلهای بعدی آن دیده میشود.
در حلبچه، اوضاع بهمراتب بدتر بود. بیش از 5هزار نفر در همان روز حمله سبعانه ارتش بعث شهید شدند و از آن زمان، بیش از 12هزار نفر هم بهخاطر پیامدهای قرار گرفتن در معرض گازها و عناصر شیمیایی کشته شدهاند.
عامل اجرایی این حمله، پسر عموی صدام، علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی بود که بعدها بهخاطر جنایاتش در سال2010 اعدام شد. به دستور او، شهر 2روز متوالی با بمبهای متعارف بمباران شد. هدف این بود که تمامی شیشهها شکسته شود تا هیچجای امنی برای مردم بیگناه باقی نماند. همین یک مورد ثابت میکند که هدف اینحمله، نسلکشی بوده است. گازهای شیمیایی، از هوا سبکتر هستند و به زیرزمینها و پناهگاههای زیرزمینی، جایی که مردم برای در امان ماندن از حمله هوایی پناه گرفتهاند، نفوذ میکنند. بسیاری از مردم، در حالی جانباختند که فکر میکردند در جانپناه هستند.
عناصر شیمیایی مورد استفاده در این حملات، گاز خردل، گازهای اعصاب و گاز سیانوژن بودهاند. اثر آنها،بسیار تکاندهنده و سریع بوده است. اسماعیل رجبی، جانباز شیمیایی کشورمان، که بعد از بمباران از شهر دیدن کرده، در یک برنامه تلویزیونی درباره آن گفته است: «در آنجا بهرغم گذشت 3 روز از بمباران شیمیایی، صحنههایی که دیدم وحشتناک بود. هر کسی که آن صحنهها را تماشا میکرد بیاختیار اشک از چشمانش جاری میشد. همه کسانی که در معرض بمباران شیمیایی قرار گرفته بودند در عرض چند دقیقه بدنشان سفت شده بود، با چشمان خودم دیدم کامیونی که رانندهاش میخواست سوار ماشین شود، در همان حالت خشک شده بود... و در یک صحنه همه کسانی که سوار بر اتوبوس بودند مثل چوب خشک شده بودند. در یکی از خانهها زن حامله و همه کسانی که او را برای رساندن به بیمارستان آماده میکردند، همگی در جای خود خشک شده بودند.» تاریخ، این جنایت را فراموش نخواهد کرد، چه برسد به بازماندگان قربانیان و آنهایی که باران مرگ را به چشم خود دیدهاند.