بزرگمردان کوچک
مهدی عطانژاد، طلبه پایه ششم
از همان کودکی زبانزد همسایه و بستگان بود، کمی که بازوهایش قوت گرفتند سراغ کار رفت، خرجش را سعی میکرد خودش دربیاورد، اهل صله رحم بود و وقتی روستا میرفت به همه بستگان سر میزد.
بعد از کشتار خونین ۱۷ شهریور، درحالیکه فقط ۱۳ سال داشت، بیل و کلنگ را بر دوش گذاشت و رفت برای دفن پیکر شهدا، مسافتی از جوادیه تهران تا بهشت زهرا سلامالله علیها.
اول در بسیج مشغول شد و بعد از آن فعالیت در مسجد را شروع کرد، آنقدر جدی وارد شده بود که در ۱۵ سالگی آموزش اسلحه میداد. نمیدانم نگاهش به کجای آسمان بود و در زمین چه میدید، در سنی که باید به فکر بازی و گشت و گذارهای نوجوانی میبود، بزرگ میاندیشید و دوشادوش بزرگان، پلههای سعادت را میپیمود. با نگاه به زندگی ساده اما پرتلاطم این بزرگمردان کوچک، شاید بتوان بهتر اصحاب عاشورا را فهمید، آنگاه که کربلا مسلخ عشاق خردسال میشد. خاطرات یکی به یکی برای برادر شهید فرامرز سیف صادقی زنده میشود و او چنان مو به مو از خصوصیات اخلاقی برادر شهیدش برای ما تعریف میکند که انگار از دیروز میگوید.
محله بعدی محله «کن» بود که قدمت چندهزارساله داشته و به قول اهالی محل افراد پای کار نظام اسلامی در آنجا جمعند.
در آستان امامزادگان الحسن والحسین با دانشآموز شهید کاظم طاهری آشنا شدیم؛ شهید نوجوانی که دانشآموز ممتاز مدرسه بود و امیدها به او میرفت. شهیدان اللهداد، علی اکبری و حسین بیگی که از شگفتیهای نوجوانان دهه60بودند و افرادی بسیار فعال، که در همه فعالیتهای محل، حضور فعال داشتند.
تقدیم هزاران شهید دانشآموز در سنگرهای مختلف ایران اسلامی، نشانگر دانایی، اهمیت و تأثیرگذاری این قشر مهم در سرنوشت سرزمین و تمدن اسلامی است و دشمن با برنامهریزی دقیق برای ضربه واردکردن به حکومت اسلامی و میهن اسلامی برای این قشر برنامهریزیها کرده است.
نوجوانان گنجها و ثروت ارزشمندی هستند که مسئولان ذیربط باید با صرف هزینه و وقت برای رشد و تعالی آنان تلاش کنند و آنها را پای کار پیشرفت و اقتدار کشور بیاورند.