• جمعه 6 مهر 1403
  • الْجُمْعَة 23 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 27
دو شنبه 24 بهمن 1401
کد مطلب : 185478
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/1j4Jq
+
-

3 روایت متفاوت از روزهای انقلاب

حجت‌الاسلام-  حسین کاظم زاده

 نخست: جمعه سیاه
داستان رویارویی حق و باطل، بی‌شک به مبارزه و جهاد ختم می‌شود.« وَلَا یزَالُونَ یقَاتِلُونَکمْ حَتَّی یرُدُّوکمْ عَن دِینِکمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا»، شرح حال کفار را خداوند بیان می‌کند که پیوسته در حال مبارزه با شما هستند تا اینکه شما را از دینتان برگردانند. به همین جهت است که حادثه خونین ۱۷شهریور، در دولت به قول خودشان، آشتی ملی(نخست‌وزیری شریف امامی) رقم می‌خورد.
 نیمه‌های شب ۱۶شهریور، تصمیم بر حکومت نظامی گرفته می‌شود و بسیاری از مردم هم بی‌اطلاع از تصمیم رژیم، طبق برنامه از قبل تعیین شده در خیابان‌های 17 شهریور، پیروزی و.... جمع می‌شوند تا راهپیمایی آرامی در میدان ژاله (شهدا) برپا شود. خانم‌ها با بچه‌های کوچک در آغوش و پیرمردها عصازنان از راه می‌رسند.
  ماموران حکومتی مسلح از 4صبح در محل  حاضرند و حتی در پشت‌بام‌های اطراف کمین کرده‌اند. یک حکومت وابسته و تا گریبان در فساد، مگر به این راحتی‌ها از ثروت و چپاول یک ملت دل می‌کند؟!
  سنگدلی تا کجا ؟! مردم که از تصمیم بی‌رحمانه رژیم خبر نداشتند، با خیال آسوده مشغول راهپیمایی بودند که صدای رگبار ناباورانه آنها را به این‌سو و آن‌سو کشاند. جوی‌های خیابان شهدا در آن زمان خیلی پهن بود. عده‌ای هم به همین جوی‌ها پناه بردند به خیال آنکه ماموران، رحم‌شان می‌آید و دیگر کاری به آنها ندارند، غافل از اینکه قرار بود آن روز اوج خشونت توسط گارد پهلوی رقم‌بخورد. رگبارها، جوی خون راه انداختند. (بازخوانی جمعه‌سیاه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
  محمدجواد رحمانی‌خلیلی یکی از شاهدان عینی جمعه‌سیاه آن روز را اینگونه روایت می‌کند: «مجروحان را به بیمارستان سوم شعبان می‌بردند، از ترس دستگیری ساواک همه را به پشت بام بیمارستان منتقل کردند. اتفاقا مأموران ساواک هم به بیمارستان آمدند، ولی با همکاری کادر بیمارستان و مردم، چیزی دستگیرشان نشد.» حجت‌الاسلام‌والمسلمین رئوفی، دیگر شاهد عینی ماجرا تعریف می‌کند: در گزارش ساواک نقل شده یکی از سربازان حاضر در روز ۱۷شهریور، وقتی دستور تیر مستقیم به مردم داده می‌شود، سرپیچی می‌کند و وقتی با تهدید مافوقش مواجه می‌شود، اقدام به‌خودکشی می‌کند.چندین سرباز هم با اسلحه از محل حادثه فرار کردند.
 برژینسکی، مشاور امنیتی کارتر، پس از کشتار ۱۷ شهریور، به این نتیجه می‌رسد که یک کودتای نظامی در ایران تنها امید باقیمانده برای حفظ منافع آمریکا در ایران است. (تقویم تاریخ انقلاب اسلامی ایران، سروش، صفحه 133)
  امام خمینی(ره) بعد از این واقعه پیام دادند: «خدا شاهد است مصطفای من (شهید سیدمصطفی خمینی) تنها آن نبود که سالش (سالگردش) نزدیک است بلکه همه به خاک و خون کشیده‌های حادثه شوال (17شهریور57) مصطفای من بوده‌اند. من این استقامت را و این فیض شهادت را که خداوند متعال نصیب فرزندانم فرمود، به پدران و مادران و همه بستگانشان تبریک می‌گویم... .» (بخشی از پیام امام(ره)، 21/6/1357)
 سیمین دانشور (همسر جلال آل‌احمد) درباره واقعه 17شهریور نوشت: «دختر جوانی را می‌شناسم که پسر جوانی هل داده بودش به سمت جوی آب تا در تیررس نباشد و خودش تیر خورده بود. جوان‌های بسیاری را می‌شناسم که سرشان را از بیخ تراشیدند تا سربازانی که به مردم پناهنده می‌شدند، لو نروند. »
(روزشمار انقلاب اسلامی، ج 5، ص 285)
 
دوم: کشتار 8بهمن
  امام تصمیم گرفته بودند که به کشور بازگردند، از اصرار فرستادگان دولت‌های غربی مبنی بر نرفتن به ایران بر این تصمیم محکم شده بود. دولت بختیار مانع می‌شد و در فرودگاه، تانک مستقر کرده بودند و لاستیک گذاشته بودند که اصلا امکان فرود آمدن وجود نداشته باشد.
  گروهی‌ به ‌نام «سازمان کماندویی مبارزه در راه قانون اساسی» با دفتر خبرگزاری آسوشیتدپرس تماس گرفته و هشدار می‌دهد که اگر آیت‌الله‌خمینی قصد داشته ‌باشد از پاریس به سمت تهران پرواز کند، هواپیمای حامل ایشان را منهدم خواهند کرد. در پی این تهدید‌ها، امام‌خمینی(سلام‌الله‌علیه) به نزدیکان و همراهان خود فرمودند: «من بیعت خود را از شما برمی‌دارم، ما به طرف کار بزرگی می‌رویم. شما هم جانتان را به خطر نیندازید.» (خاطرات مرضیه دباغ)
  روز هشتم بهمن تجمعی در حمایت از بازگشت امام به ایران، جلوی در فرودگاه شکل گرفته است. مردم در راه بازگشت و در میدان ۲۴اسفند (انقلاب فعلی) با مامورین پلیس درگیر می‌شوند و عده‌ای به شهادت می‌رسند. رهبر‌معظم انقلاب درباره این حادثه به تاریخ 12/8/1394فرمودند: «ژنرال هایزر که فرستاده آمریکا بود و به ایران آمد برای اینکه شاید بتواند یک‌جوری از دست انقلاب رژیم را نجات بدهد و حفظ بکند، او در خاطرات خودش می‌نویسد -اینها اسناد تاریخی است- و می‌گوید من به ژنرال قره‌باغی گفتم که در مواجهه با مردم لوله تفنگ‌هایتان را پایین بیاورید؛ یعنی مردم را بکشید، تیر هوایی بیخودی در نکنید، مردم را قتل‌عام کنید. اینها هم همین کار را کردند، لوله تفنگ‌ها را پایین آوردند، عده‌ای جوان و نوجوان کشته شدند ولی جمعیت عقب نرفت. هایزر می‌گوید: قره‌باغی بعد آمد به من گفت که این تدبیر تو فایده‌ای نکرد، مردم عقب نرفتند، آن‌وقت هایزر می‌گوید من دیدم این ژنرال‌های شاه چقدر کودکانه فکر می‌کنند؛ یعنی باید ادامه می‌دادند، باید مرتب می‌کشتند.»

سوم ؛دهه‌فجر و قدرت مردم
  حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین رئوفی تعریف می‌کند: «شب ۲۱بهمن بود در همین خیابان ری، حوالی غروب جوانی را دیدم. از ظواهرش فهمیدم که سرباز رژیم است، با همان سن کوچکم اما با یک اعتماد‌به‌نفسی، جلوی او را گرفتم و گفتم:«کجا بودی»؟ زبانش نمی‌چرخید جوابم را درست بدهد. گفتم: لباس سربازی را درآوردی و فرار کردی؟ چندین بار قسم خورد که کسی را نکشتم. گفتم: «پس چرا فرار کردی؟» گفت: «یک تانک پیشرفته با شلیک خودکار در میدان ۲۴اسفند، مستقر بود. هیچ جنبنده‌ای نمی‌توانست به آن نزدیک شود، دستور شلیک هم داشتیم اما خیل جمعیت، مافوق ما را مجبور به عقب‌نشینی کرد.» مردم، تانک پیشرفته را غنیمت گرفتند. همانطور که امام‌خمینی(ره) فرمودند: اراده و ایمان مردم، قدرت لایزالی (بی‌نهایت) است که هیچ نیرویی یارای مقابله با آن را ندارد.»
  نصرالله حدادی، تاریخ‌شناس آن روزها را خوب به یاد دارد: «قرار شد امام(ره) به ایران بازگردند اما شهر تهران، آماده پذیرایی از این مهمان نبود. خیابان‌های شهر که ماه‌هاست درگیری و کشتار و راهپیمایی، برنامه هر روزه‌اش است، باید تمیز شود. شهرداری تهران، یک فراخوان ساده عمومی را اعلام کرد، شهر در کمتر از نصفه‌روز، دسته‌گل می‌شود. تمام خیابان‌ها آب و جارو و بسیاری از بلوارها با گل تزیین می‌شود.»


 

این خبر را به اشتراک بگذارید