فریادها و نجواها
جشنواره فیلم فجر در سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ چه مسیری را طی کرد
مهرنوش سلماسی- روزنامه نگار
از سالنهای نوستالژیک و قدیمی پایتخت تا برج مدرن و تازه تأسیس میلاد و از رساندن پردردسر حلقههای نگاتیو به دفتر جشنواره تا ورود به عصر دیجیتال و تحویل نسخه dcp به دفتر جشنواره، فیلم فجر در طول یک دهه به اندازه یک قرن متحول شد. عصر تازهای از راه رسید و زمانهای دیگر شد. فیلم فجر از انتهای دولت احمدی نژاد تا دوره اعتدال، راه پر فراز و نشیبی را پیمود و در این مسیر بارها چرخ از نو اختراع شد و در انتها کرونا هم از راه رسید، ولی فیلم فجر همچنان ماند و آیین فیلم دیدن در بهمن، همچنان حفظ شد.
1
تکثیر تأسفبرانگیز فرهادی
وقتی در آخرین جشنواره دهه1380، فیلم «جدایی نادر از سیمین» حضور موفقی را به ثبت رساند و همزمان با سیمرغهای فجر خرسهای برلین را هم شکار کرد و بعد از یک سال دور جهان گشتن و جایزه بردن، اسکار را هم فتح کرد، طبیعی بود که مسیر سینمای جشنوارهای ایران همان راهی را طی کند که فرهادی پیموده بود؛ گیرم نه با همان کیفیت و ظرافت، ولی با استمرار و تکرار راه طی شده در «جدایی» و «درباره الی». بهاینترتیب جشنواره فیلم فجر هم دهه1390را متأثر از تنها فیلمساز اسکاریاش آغاز کرد؛ همانطور که در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ شبح «درباره الی» روی فیلمهای زیادی سایهافکن شده بود. نمایش بحران طبقه متوسط شد موتیف تعداد قابلتوجهی از فیلمها که جشنواره فیلم فجر نخستین محل نمود و بروزشان بود. تقلید و تأثیرپذیری از شیوه روایت و تمرکز بر مشکلات طبقه متوسط آغاز شد و تا جزئیاتی چون کودککشی امتداد مییافت که اگر در «جدایی»، سقط جنین زن طبقه فرودست، خانواده در آستانه فروپاشی طبقه متوسط را دچار چالش میکرد، کودککشی بهعنوان نقطه محوری شکلدهنده درام، از فیلمی به فیلمی دیگر راه مییافت؛ از «گس» (کیارش اسدیزاده) تا «ملبورن» (نیما جاویدی) و «تابستان داغ» (ابراهیم ایرجراد). «قاعده تصادف» (بهنام بهزادی) فیلم برگزیده بخش بینالملل و برنده بهترین کارگردانی همین بخش و بهترین فیلمنامه مسابقه سینمای ایران جشنواره سیویکم، چه با گرد آوردن چند جوان تئاتری در محیطی بسته و چه در شیوه دکوپاژ و استفاده از دوربین روی دست، تحتتأثیر «درباره الی» بهنظر میرسید. «سعادتآباد» (مازیار میری) از فیلمهای مورد توجه همین جشنواره هم با ترسیم شبکهای از دروغ و خیانت در میان چند زوج جوان طبقه متوسط، همین راه را در پیش گرفته بود. دستکم تا میانههای این دهه، سندروم فرهادی در بخشی از فیلمهای جشنوارههای ادوار مختلف قابلمشاهده بود. فیلمهای فرهادی در کانون توجه سینماگران ایرانی قرار داشت و خیلیها از او تقلید میکردند و در این تکثیر تأسفبرانگیز چه فیلمهای الکن و ناتوانی که ساخته نشد.
2
ترکیب تجربه و جوانی
جشنواره فیلم فجر در دهه1390با ترکیب تجربه و جوانی سالیان را پشت سر گذاشت؛ البته کمتر پیش آمد که فیلمسازان باتجربه در این دهه با بهترین فیلمهایشان به فجر بیایند و جوانهایشان هم در مواردی بهترین فیلمهایشان همان یکی- دو کار اولشان بود. در دهه1390حاتمیکیا که با بهترین فیلم این سالهایش «چ» به فستیوال آمد. در «بادیگارد» کوشید موفقیت درامهای دهه هفتادش را بازتولید کند و با «بهوقت شام» و بهخصوص «خروج» موفقیت بهمعنای آنچه در گذشته تجربه کرده بود را دور از دسترستر از همیشه دید. درحالیکه مجید مجیدی با آخرین فیلمش «خورشید» به جنس واقعگرایانه مطلوبش بازگشت. از همین نسل، ابوالحسن داوودی در جشنواره سال۱۳۹۳ برای بازگشت به سطح اول فیلمسازی سراغ حالوهوای جوانانه و نحوه روایتی رفت که تا چند سال پیش تازگی داشت؛ همچنان که علیرضا داوودنژاد با «کلاس هنرپیشگی» مسیر سینمای خاص و منحصربهفرد خانوادگیاش را ادامه داد. در دهه1390فیلمهای برخی کارگردانهای شاخص سینمای ایران افت کیفی غریبی داشتند و سندی شدند بر تحلیل رفتن قوای خلاقه و نشانی بر سقوط آزادی که برای دوستداران سینما غمانگیز بود. تقریباً از میانههای دهه1390این جوانان بودند که چراغ جشنواره را روشن نگه داشتند و اجازه ندادند افول کارگردانهای باتجربه عیار فیلم فجر را پایین بیاورد. تقریباً در هر دورهای که آثار کارگردانهای شاخص قدیمی انتظارات را برآورده نکرد، سینماگران تازهنفس با حضوری پدیدهوار جشنواره را نجات دادند؛ جشنوارهای که در دهه1390تعدادی از مهمترین سینماگران ادوار گذشته را دیگر نداشت (مانند اصغر فرهادی) یا به حضور ادواریشان دلخوش بود
(مثل مسعود کیمیایی).
3
تولد جشنواره جهانی
سالها بود بخش بینالملل جشنواره اهمیتش را از دست داده بود و در سالهایی (بیشتر در جشنوارههای برگزارشده در نیمه دوم دهه1370) عملاً بهجایی برای تسلیبخشی به فیلمسازانی که فیلمهایشان در بخش مسابقه سینمای ایران تحویل گرفته نمیشدند، تبدیل شده بود. فیلمهای خارجی به نمایش درآمده در بخش بینالملل معمولاً آثار مهمی نبودند و در دورههایی بیشتر جوایز را سینماگران ایرانی دریافت میکردند؛ مثال مشهورش جشنواره سیام بود که از ۱۸جایزه بخش بینالملل ۱۰جایزه به ایرانیها رسید.
جشنواره فیلم فجر از سال۱۳۹۳ با عنوان بینالمللی خداحافظی کرد؛ تصمیمی که از دلش جشنواره جهانی فجر متولد شد و از میانههای دهه1390اردیبهشتماه موعد برپایی جشنوارهای جهانی بود که دستاوردهایش بهمراتب قابلتوجهتر از بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر بود.
با حذف بخش بینالملل، جشنواره با تمرکز بر تولیدات داخلی برگزار شد؛ تصمیمی که با تدبیر علیرضا رضاداد، دبیر چند دوره اول جشنواره در دولت اعتدال صورت گرفت و جدول نمایش فیلمهای جشنواره را خلوت کرد. بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر عملاً برای کسی مهم نبود و جشنواره را هم دوپاره کرده بود؛ بهطوریکه در نیمههای برگزاری جشنواره اختتامیه بخش بینالملل برگزار و موتور جشنواره بعد از این مراسم بود که داغ میشد.
جشنواره فیلم فجر همیشه بهعنوان مهمترین رخداد سالانه سینمای ایران در صدر اخبار قرار میگرفت و بینالمللی بودنش بیشتر به حاشیهای زائد بر اصل شباهت داشت؛ طوری که حذف این صفت از جشنوارهای که در بهمنماه برپا میشد، بیشتر با استقبال مواجه شد تا انتقاد.
4
جشنواره در عصر اینترنت
یکی از ویژگیها و جلوههای بیرونی جشنواره فجر صفهایی بوده که گرداگرد سینماها تشکیل میشد. در دهه1390صف جشنواره همچنان پابرجا ماند، ولی داستان جاگرفتن در صف از صبح زود برای خریدن بلیت فیلمی که در آخر شب به نمایش درمیآمد، منحصر به جشنوارهروهای دهههای گذشته شد. رواج پیشخرید اینترنتی بلیت، مخاطبان را از مقابل سینما به پشت رایانههایشان کشاند. در دهه1390بیشتر مخاطبان جدی جشنواره به خرید اینترنتی بلیت رو آورده بودند و حالا بهجای اینکه صف مقابل سینما آزادی و فرهنگ تا جایی که چشم کار میکند امتداد بیابد، در همان دقایق اول آغاز پیشفروش اینترنتی، بلیتها تمام میشد. متولیان جشنواره در ادوار مختلف همیشه درصدی از ظرفیت بلیتها را برای سینماها حفظ میکردند تا سنت صف جشنواره کاملاً حذف نشود و بهعنوان نشانهای آشکار از رونق و اقبال عمومی به فیلم فجر حفظ شود. در جشنوارههای برگزار شده در این دهه هر چه جلوتر رفتیم با افزایش استفاده عمومی از اینترنت از طول صفها هم کاسته شد. نکته دیگر اما غیبت نامهای بزرگ و کنجکاویبرانگیز بود که در دورههایی آسمان جشنواره را کمستاره میکرد. در این دهه جشنوارههایی برگزار شد که تعداد کارگردانهای شاخص در آن کم بود و صف جشنواره معمولاً برای آثار نامهای بزرگ تشکیل میشد؛ هرچند این قاعده هم با حضور شورانگیز سینماگران جوان شکسته شد؛ اتفاقی که بیشتر در جشنوارههای نیمه دوم این دهه رخ داد؛ مثلاً در دوره سیوهشتم طولانیترین صفها برای «شنای پروانه» تشکیل شد که فیلم اول محمد کارت بود. جالب اینکه نخستین جرقه کنجکاوی عمومی برای تماشای «شنای پروانه» هم در فضای مجازی زده شد و پخش کلیپ کوتاهی از فیلم با بازی امیر آقایی در شبکههای اجتماعی، نام فیلم را سر زبانها انداخت. در دهه1390هر سالی که میگذشت و هر دورهای که برگزار میشد، فضای مجازی بیشتر بر جشنواره تأثیر میگذاشت و انتقال صفهای خرید بلیت از پشت گیشه سینماها به درگاههای پیشفروش اینترنتی یکی از مهمترین نشانههای تغییر در مناسبات و مراودات جشنوارهای دوستداران سینما بود.