• یکشنبه 2 دی 1403
  • الأحَد 20 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 22
پنج شنبه 10 خرداد 1397
کد مطلب : 18433
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/ZwN5
+
-

علیرضا عصار از ظرافت‌های نفس کشیدن در دنیای پاپ ایرانی می‌گوید

درباره موسیقی جام‌جهانی حرف نمی‌زنم

درباره موسیقی جام‌جهانی حرف نمی‌زنم

علیرضا عصار آدم بی‌اندازه اخلاق‌گرایی است. از طرفی دیگر، وقتی حرفی می‌زند سفت و محکم پای حرفش می‌ایستد و نمی‌شود نظرش را عوض کرد. نتیجه این می‌شود که وقتی برای گفت‌وگو درباره قطعه ویژه جام‌جهانی با او تماس گرفتیم ارجاعمان داد به آنچه در پیج شخصی‌اش نوشته و اینکه نمی‌خواهد به هیچ‌وجه درباره این کار جدید حرف بزند تا روبروی اثر سالار عقیلی برای تیم ملی فوتبال ایران قرار بگیرد یا دیگران بخواهند این دو کار را به هر نحوی با هم مقایسه کنند. اصرارهای ما هم برای اینکه قطعه شما خوشحالمان کرده و بهانه این هفته ماست، اثری نمی‌کند و با همان صدای زنگ‌دار و قاطع می‌گوید: «نه! درباره موسیقی دلی‌ای که برای تیم ملی ایران در جام‌جهانی خواندم، کلمه‌ای حرف نمی‌زنم.» و همه این قاطعیت را با ادب و احترام آمیخته می‌کند که برخورنده نباشد. برای اینکه چندان دست‌خالی هم نمانیم، بخش‌هایی از گفت‌وگوی قدیمی‌اش با همشهری‌جوان را اینجا می‌خوانید.

چقدر دغدغه جلب نظر جوانان (نسل جدید شنونده موسیقی) دارید؟ فکر نمی‌کردید که باید به لحن و زبان آن‌ها نزدیک شوید؟

ببینید، این دغدغه‌ها را که همه ما همیشه داریم. حتی اگر هر سال هم آلبوم داشته باشی، باز هم این جزئی از دغدغه‌هایت خواهد بود. برای اینکه این نسل همچنان در حال تغییر است. من مخاطبانی دارم که از ۲۱ سال پیش با من بوده‌اند و حالا بچه دارند. آیا بچه او هم مخاطب من هست هنوز؟ من توانسته‌ام این توازن را بین دو نسل حفظ کنم؟ این‌ها چیزهایی نیست که بشود قاطعانه در موردشان صحبت کرد و گفت موفقیم یا نه. اما چیزی که من می‌توانم قاطعانه در مورد آن بگویم این است که من در آخرین برنامه‌ام، از همه قشری و همه سنی در سالن می‌دیدم که از حفظ ترانه‌ها را می‌خواندند. البته اینکه تو بتوانی همه سلیقه‌ها را ارضا کنی کار مشکل و سختی است ولی در کل، تو روزگاری در تنهایی‌ات یک لیوان چای برای خودت می‌ریزی، می‌نشینی و فکر می‌کنی به همه عمر هنری‌ات و مجموع این اتفاقات بر آیندشان یک حس درونی است که یا راضی هستی یا نیستی. برای من در این لحظه، مهم این است که من وقتی در تنهایی‌هایم می‌نشینم و فکر می‌کنم، از فعالیت هنری‌ام راضی‌ام. احساس می‌کنم که اشتباه مهلکی تا به حال نداشته‌ام.

ولی همیشه یک سری مولفه‌هایی برای نزدیک شدن به همه نسل‌ها داشته‌اید.

فکر‌هایی داشته‌ایم و برخی از آن‌ها را هم عملی کرده‌ایم، ولی من زیاد نمی‌توانم از اصل خودم یا شان خودم دور شوم. برای نزدیک‌تر شدن به این نسل، من مجبور به فاصله گرفتن از اصل خودم هستم و این باعث می‌شود کار‌ها و آثارم خلوصش را از دست بدهد. ولی در کل ذائقه عموم چیزی نیست که در کنترل من و بقیه همکارانم باشد. یک جریان کلی‌ای است، یک تصمیم گیری‌های کلی‌ای هست که شاید در نگاه اول زیاد به چشم نیاید، ولی بعد از گذشت دو سه سال می‌بینی که چه آثار مهلکی را در پی داشته است. مثلا موسیقی در ایران از نوع پاپ‌اش چند سالی است که کمتر از طریق رسانه ملی تحویل گرفته می‌شود. خوب همین باعث می‌شود که مردم به سمت کانال‌های ماهواره‌ای بروند و تاثیر و فرهنگی متفاوت از آن چیزی که در سیاست‌گذاری‌های کلان جامعه است، بوجود بیاید.

اگر قرار باشد نسل اول را که «کوچ عاشقانه» را خریدند با نسل جدید مخاطبان موسیقی مقایسه کنید، چه تغییر‌هایی را حس می‌کنید؟

قطعا ضعف خودمان را نمی‌توانیم گردن مخاطب بیندازیم. این اشتباه است. من خیلی دیده‌ام که هنرمندی به قیمت آفرینش اثری هنری (و نه بازاری) می‌رود و پس از عدم استقبال، می‌گوید مخاطب اصل موضوع را نتوانست بگیرد و کار را نفهمید. این شاید تنها دو درصد درست باشد و مثلا مخاطب عام برخی مولفه‌های اثر فاخر را نتواند کنکاش کند، ولی در کل، قطعا این طور نیست. مثلا زمانی که ما (من، آقای اصفهانی، افشار، اعتمادی و...) شروع کردیم، نگاه کلی سیستم به موسیقی فرق می‌کرد؛ تلویزیون موسیقی ما را پخش می‌کرد، دانلود و اینترنت به معنای کنونی‌اش و با این حجم وجود نداشت، شبکه‌های ماهواره‌ای هم همین طور. وقتی من «کوچ عاشقانه» را منتشر می‌کردم، می‌فهمیدم که چه آخر و عاقبتی برای آلبوم بوجود آمده، چند نفر خریده‌اند و شنیده‌اند. بازتاب‌ها خیلی روشن و واضح می‌رسید. الان خیلی فرق کرده؛ به واسطه حضور ماهواره و اینترنت، سلیقه‌ها خیلی فرق کرده. به هر حال تو هر چیزی را که بشنوی به آن عادت می‌کنی همین باعث تغییر در سلیقه‌ات می‌شود. این روز‌ها دیگر موسیقی من و امثال من دیگر شنیده نمی‌شود. من یک سری مخاطب دارم که می‌روند و آلبوم را می‌خرند و گوش می‌دهند؛ همین. در در سال‌های دور شما هر کانال تلویزیونی‌ای را که می‌زدید یا صدای من در حال پخش بود یا محمد اصفهانی یا حسین زمان یا خشایار اعتمادی یا قاسم افشار و... یعنی موسیقی شنیده می‌شد. ولی الان این طور نیست. باید شما مخاطب علیرضا عصار باشی که بروی و آلبوم را بگیری گوش کنی؛ در غیر اینصورت، نه در تلویزیون شنیده می‌شوی و نه از رسانه‌های دیگر. یعنی ما این وسط مهجور واقع شده‌ایم.

راستی مدتی است که دیگر قطعه‌های دو صدایی اجرا نمی‌کنید، دلیل خاصی داشته؟

همان‌هایی هم که اتفاق افتاد، مثل باغ زندگی یا قدسیان آسمان، این نبوده که نقشه یا برنامه خاصی داشته باشیم و حالا ادامه‌اش ندهیم. بلکه فضای کار باید اجازه بدهد. مثلا برای همان قدسیان هم گفته‌ام که برنامه نداشتیم که آقای اصفهانی بخواند؛ ما در استودیو پژواک داشتیم کار را ضبط می‌کردیم که ایشان هم وارد شد و خیلی خوشش آمد. بخش‌هایی از شعر را زمزمه کرد (همین بخش‌هایی که خوانده) و دیدیم که چه رنگ و لعابی داد به کار. خواهش کردم که بیاید اجرا کند و رفت در استودیو خواند. قرار قبلی هم نداشتیم که محمد بیاید بخواند. اتفاق افتاد. برعکسش هم رخ داده؛ کار آقای شهبازیان برای حج را آقای اصفهانی قرار بود بخواند و من رفتم که به استودیو سر بزنم، گفتند برو دو خط دکلمه کن. این اتفاق‌ها به همین راحتی می‌افتد!

شما چقدر فرزند زمانه خودتان هستید؟

در این روزگار خیلی سخت است که فرزند زمانه خودت باشی. زمانه، زمانه سختی است و روز به روز هم عجیب‌تر می‌شود. در خیلی اوقات ترجیح می‌دهم که فرزند زمانه خودم نباشم. شرایط عجیب و غریبی را در حال گذراندن هستیم و من از خیلی اتفاقات این روز‌ها نمی‌توانم سر در بیاورم. این سر در نیاوردن‌ها طبیعتا در روزگار ما هم تاثیر می‌گذارد. مهم ولی این است که سعی کرده‌ام عقب نیفتم از ذهن خودم. از شرایط پیرامون‌ام.

این خبر را به اشتراک بگذارید