• یکشنبه 30 آذر 1404
  • الأحَد 1 رجب 1447
  • 2025 Dec 21
چهار شنبه 9 خرداد 1397
کد مطلب : 18410
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/vYr5
+
-

مناجات‌خوانی حاج عباس در شمیران

نام‌آوران
مناجات‌خوانی حاج عباس در شمیران

مرحوم حاج «عباس صالحی» را به اینکه صدای آسمانی‌اش سال‌های سال از رادیو پخش می‌شد و همدم لحظه‌های افطار و سحر مردم بود می‌شناسند؛ به اینکه سال‌های آخر عمرش در جوار حرم امامزاده صالح(ع) روضه‌خوانی و مداحی می‌کرد. گرچه معلم دبستان شاهپور تجریش هم بود. هنوز هم آوای تلاوت قرآنش در ماه مبارک رمضان در حافظه مسجد همت تجریش و مسجد گیاهی ماندگار است. پدرش هم معلم قرآن بود. حاج عباس سال 1316 در محله اوین شمیران متولد شد. صدای خوبی داشت و با وجود سن کم در مجالس قرآن و دعا می‌خواند. حاج عباس برای مداحی و تعلیم صدایش استادی نداشت. اما با قاریان قدیمی مثل مرحوم ذبیحی رفت‌وآمد داشت.

مرحوم ذبیحی به حاج عباس می‌گفت: «از صدای تو لذت می‌برم.» برخورد خوب و مهربان او باعث شده بود خیلی از جوان‌ها به مسجد علاقه‌مند شوند. مردم آن‌چنان به او اعتماد داشتند که مبالغ زیادی به او می‌دادند تا صرف خانواده‌های کم‌بضاعت کند. مرحوم حاج عباس فرازهایی از نهج‌البلاغه را با دکلمه‌‌ علی اسعد، گوینده‌‌‌ اردنی برای رادیو به تهیه‌کنندگی استاد حسین صبحدل ضبط کرد که یکی از کارهای ماندگار اوست. صالحی سال 1369 از دنیا رفت اما صدای ملکوتی‌اش در مناجات‌خوانی سحر و افطار ماه مبارک رمضان یادش را زنده نگه می‌دارد. حاج عباس در حرم امامزاده صالح(ع) در کنار مزار پدرش به خاک سپرده شد. 




رسم طهرون

سقاخانه‌های پایتخت 


یکی از مکان‌ها و بقعه‌های متبرکه در میان مردم بعد از امامزاده‌ها سقاخانه‌ها هستند. بخش عمده این توجه و احترام به دلیل وجود چشمه‌های آبی در دل این اتاقک‌های کوچک سنگی و قداست آب در فرهنگ دینی مسلمانان است. «نادیا بینالو» در کتاب «سقاخانه‌های تهران» در این‌باره اشاره کرده است: «بنا به نوشته و آثار مورخان، نخستین سقاخانه‌های تهران توسط مردم متدین و خیّری که زمین یا مکان تحت تملک خود را برای ساخت آب‌انبار و سقاخانه وقف می‌کردند به وجود می‌آمدند. گاهی نیز افرادی که در مورد یک مکان خاص خواب نما شده بودند سقاخانه‌ها در آنجا شکل می‌گرفت و علاوه برتأمین آب برای رهگذران تشنه لب به مکانی برای نذر و نیاز تبدیل می‌شد.»

در مجموع سقاخانه از جمله مکان‌های مقدسی است که ساخت آن در شهر تهران پیوندی عمیق دارد. «اسماعیل عباسی» در کتاب «آب نامه تهران» درباره نخستین سقاخانه‌های تهران ‌نوشته است: «سقاخانه‌های اولیه در تهران بیشتر شکل یک مکعب سنگی را داشتندکه بر فراز آنها گنبدی زیبا و زرین می‌درخشید. روی هر ضلع پنجره‌ای مشبک قرار داشت. منبع آب به‌صورت حوضچه مکعب جا گرفته بود. آب این حوضچه بر اثر جریان تبادل هوا توسط پنجره‌ها خنک می‌شد.»

همچنین در بخش دیگری از این متن از لوازم مرسوم در داخل سقاخانه‌ها صحبت شده است: «اشیاء و لوازم مرسوم در سقاخانه‌ها شامل انواع منبع آب، علم و بیرق، شمع و چراغ، جام‌های آبخوری، انواع شمایل، قاب عکس‌ها، انواع آینه‌ها، جام‌های چهل کلید و چهل بسم‌الله ‌بودند.» سقاخانه‌های حضرت عبدالعظیم(ع) در شهر ری، سقاخانه آقا شیخ هادی و دو سقاخانه در کوچه‌های ارامنه ظهیرالاسلام از معدود سقاخانه‌های باقیمانده از شهر تهران با همان سبک و سیاق قدیمی هستند. 



از یاد‌ رفته‌ها

قنات مقصود بیک


قنات مقصود بیک را تقریباً همه اهالی شمیران به یاد دارند. قناتی که به نوعی محل گردهمایی اهالی بود. «علی حیدری» از اهالی قدیمی شمیران می‌گوید: «قنات مقصود بیک در خیابان شهید دربندی امروز قرار داشت. آن زمان به خیابان شهید دربندی، مقصود بیک می‌گفتند. چون رودخانه مقصود بیک از همین خیابان می‌گذشت. یک خیابان خاکی که اطرافش باغ‌های فراوان قرار داشت. مقصود بیک یکی از رجال و اشراف زمان خود به شمار می‌رفت.» حیدری ادامه می‌دهد: «برای رفتن به قنات مقصود بیک باید وارد گودی می‌شدید. چند پله سنگی در ابتدای خیابان شهید دربندی شما را به سمت قنات می‌برد. سرچشمه قنات از میان رودخانه می‌گذشت.

دو طرف رودخانه خاکی بود. سمت غربی رودخانه، قهوه‌خانه نایبی‌ها قرار داشت و در  قهوه‌خانه چند تخت چوبی و درخت‌های افرا و توت و... بود. اهالی تجریش روی تخت‌های چوبی، زیر سایه درخت‌ها می‌نشستند. جوی آبی نیز از سمت قنات و کنار تخت‌ها می‌گذشت. اهالی تا پاسی از شب به گپ‌وگفت با هم می‌پرداختند. به علاوه جوی آبی از کنار قنات عبور می‌کرد که خانم‌های محله رخت‌ها و ظرف‌های خود را در آن می‌شستند.» سیل سال 1366 قنات مقصود بیک را با خود برد و امروز نشانی از آن در محله تجریش وجود ندارد. قناتی که به نوعی بخشی از سبک زندگی اهالی را روایت می‌کرد. 




از روزگار رفته حکایت

وقتی تهران 12پمپ بنزین داشت


روزگاری را تصور کنید که در تهران تعداد خودروها به تعداد انگشتان دست بود. خودروهایی که برای شاه و در یکی، 2 سفارتخانه بودند و کم‌کم بعضی از مقامات تراز اول مملکت توانستند برای خودشان اتومبیلی داشته باشند. با این حال وضع بنزین سر و سامانی نداشت. جالب اینکه به بنزین، آب دهان شیطان می‌گفتند. چون با یک جرقه آتش به پا می‌کرد. با این حساب کسی حاضر به فروش بنزین نمی‌شد. تا اینکه شرکت نفت انگلیس با قرار پنجاه، پنجاه، بنزین را در پیت‌های حلب 15لیتری در اختیار فروشندگان بنزین گذاشت. فروشندگان بنزین در ابتدا نفت‌فروش‌های دکاندار بودند و بعد از آن دربان‌های کاروانسراها که به تدریج به‌صورت گاراژ درمی‌آمدند.

کم‌کم سر و کله بنزین در عطاری‌ها و بقالی‌ها پیدا شد. قهوه‌چی‌ها و کاروانسرادارها هم بنزین می‌فروختند. شرکت نفت انگلیس، تلمبه را که بعدها نام پمپ گرفت به جاده‌ها و بعد به شهر آورد. تلمبه‌ها عبارت بودند از دو شیشه استوانه‌ای شکل با 5لیتر ظرفیت که کنار هم روی تلمبه نصب شده بود و با زدن تلمبه توسط دست یکی از آنها پر و با باز کردن شیر به داخل باک اتومبیل تخلیه می‌شد. با خالی شدن یکی، دیگری پر می‌شد.

تلمبه‌های روسی یک شیشه 5لیتری داشت. پمپ‌بنزین‌های تهران عبارت بودند از تقاطع خیابان‌های پهلوی و مولوی در دهه1310، دروازه دولت خیابان شاهرضا، خیابان ری نزدیک بازارچه نایب‌السلطنه، خیابان بوذرجمهری ایستگاه درخونگاه، میدان بهارستان بالای خیابان ژاله، خیابان سعدی در تقاطع خیابان  شاهرضا، سی‌متری نظامی پایین‌تر از چهارراه لشکر، میدان اعدام، خیابان شاهپور، شهرری سه‌راه ورامین، کرج و تجریش. 

این خبر را به اشتراک بگذارید