اثری پرسشگر پیرامون جهان داستانی سینما و الگوهایش
حرفهای یولیان روزفلد درباره اثر جاهطلبانهاش «مانیفستو»
مانیفِستو، پروژهای آلمانی/استرالیایی (محصول 2015) است که تهیهکنندگی، نویسندگی و کارگردانیاش را یولیان روزِفِلد بر عهده داشته است؛ پروژهای جاهطلبانه که بازیگر اصلی (یا بهنوعی تنها بازیگرش) کیت بلانشت در 13نقش متفاوت ظاهر شده است. این فیلم که ابتدا یک پروژه «هنر چیدمان / آرتاینستالِیشن» بود، در طول 12روز در دسامبر2014 در لوکیشنهایی در برلین و اطرافش، فیلمبرداری و سپس نسخههای متفاوتی از آن عرضه شد تا اینکه نهایتا نسخه بلند 90دقیقهای مانیفِستو در جشنواره فیلم ساندنس2017 روی پرده رفت. یولیان روزِفِلد این پروژه را ابتدا در سال2015 در «مرکز تصویر متحرک استرالیا» در قالب فیلمهای کوتاه دهونیمدقیقهای روی 13پرده سینمایی در محیطی بسیار بزرگ و گسترده در قالب هنر چیدمان به نمایش گذاشت؛ فیلمهایی که به طور همزمان پخش میشدند و صداها و لهجههای بلانشت در 13نقش مختلفش در کل محیط طنینانداز میشد و درهم میپیچید. مونولوگها و دیالوگهای شخصیتهای متفاوت بلانشت در فیلم، گلچینی از بیانیههای هنری قرن بیستم است تا فیلم به این وسیله به کاوشی در اصول داداییسم، فوتوریسم، هنر مفهومی و دیگر جنبشهایی بدل شود که با شور و انرژی یک تحصیلنکرده و شوق اثبات، همراه شدهاند. آثار ویدئویی و فیلمهای روزِفِلد از اواسط دهه1990 به اینطرف، در گالریهای سراسر جهان به نمایش درآمدهاند؛ فیلمسازی که در ادامه، صحبتهایش را درباره چالشهای تدوین 13فیلم کوتاهش در قالب یک تجربه منسجم و موضوعهای جالب توجه دیگر، میخوانید.
از فیلمهای کوتاه تا نسخه سینمایی من از همان ابتدا میدانستم که در نهایت یک نسخه سینمایی هم خواهم داشت. در واقع برای تأمین سرمایه لازم برای هنر چیدمان، از کسانی استفاده کردم که نسخه خطی برایشان جذابتر بود. بهعنوان مثال، یک کانال تلویزیون آلمان با نام «بیآر» به نمایش فیلمهای هنری علاقهمند است. آنها میخواستند از این نوع هنر حمایت کنند اما اثری را هم لازم داشتند که بتوانند آن را نمایش دهند؛ پس با کیت بلانشت هم توافق کردم که اگر از نسخه نهایی راضی بود، آن را نمایش دهیم. در ضمن بهواسطه این نسخههای متفاوت، ما با گروههای مختلفی از تماشاگران ارتباط برقرار کردیم که به نظرم فوقالعاده است.
تفاوت نسخههای مختلف و افزودههای سینمایی ما در اینستالیشن فقط تصاویری را داشتیم که در 12روز فیلمبرداری کرده بودیم اما در نسخه سینمایی به دلیل تفاوتهای این قالب، باید جلوههای سینمایی هم به این تصاویر اضافه میشد؛ از جمله استفادههای خاصی از موسیقی. در اینستالیشن، هر دهونیم دقیقه، شاهد پیوندخوردن 13پرده متفاوتمان بودیم. بلانشت در قالب شخصیتهای متفاوتش، در یک زمان واحد بر همه پردهها رو به تماشاگر میچرخید و با شکستن دیوار چهارم، مستقیم با مخاطبانش سخن میگفت. اما فقط این صحبتکردن نبود و ما با 12زیروبمی و دانگ متفاوت آوایی، آنها را با پیانو تنظیم و هماهنگ کردیم و من دقیقا میدانستم که چه هارمونیای در فضای گسترده چیدمان به وجود خواهد آمد که واقعا لحظه احساسی بسیار پرمایه و قویای خواهد بود. البته در پایان فیلم هم تجربه مشابهی را با تقسیم صفحه نمایش برای تماشاگران رقم زدهایم اما به طور طبیعی، حسوحال آن قابل قیاس با اینستالیشن نیست.
یک بیانیه تمرّدآمیز من به طور کلی مانیفستو را برای خودش یک مانیفستو/ بیانیه میدانم؛ از این رو خوشحالم که در قالبهای هنری متفاوتی عرضه شده است. در واقع برای من حکم یک ماجراجویی را دارد؛ چون پا به قلمروی جدیدی گذاشتم. موضوعی که درخصوص این پروژه توجهم را جلب کرد و برایم اهمیت دارد این است که این فیلم بخصوص، نوعی انرژی تمردآمیز دارد؛ آن هم در بستری که روایت حاکم است و داستانهایی روایت میشوند. البته از این موضوع آگاهم که مانیفستو میتواند خیلیها را عصبانی کند چون کاملا متفکرانه است اما این را هم دوست دارم که فیلم، به نوعی الگوهای داستانگویی را زیر سؤال میبرد. من خیلی روی واسازی(Deconstruction) اسطورهسازی در سینما و واقعیتسازی بر پرده نقرهای کار کردهام؛ به همین خاطر این فیلم را بهعنوان اثر پرسشگر پیرامون جهان داستانی سینما میبینم.
فصل محبوب فیلمساز برخی از من میپرسند کدام فصل یا صحنههای فیلم را خیلی دوست دارید و محبوب شما هستند. من همه صحنههای فیلم را دوست دارم اما برخی را بیشتر! فصل تشییع جنازه فوقالعاده است. مصاحبه مجری اخبار با خبرنگار درباره هنر مفهومی هم خارقالعاده است. منبع: فیلممِیکر، سهیل رضایزدی