بچهیتیمیکه مسجد ساخت
حاج محمود فرازنده برای ساخت تنها از همسرش کمک گرفت
مریم قاسمی-روزنامهنگار
در گزارش پیش رو میخواهیم داستان خواندنی چگونگی ساختن یک مسجد قدیمی و نامآشنا در محله شوش تهران را روایت کنیم؛ مسجدی که قهرمان واقعی آن بچه یتیمی است که با تلاش و پشتکار زیاد به تاجری بزرگ تبدیل میشود و بهجز ساخت مسجد در این محل، کارهای نیک دیگری در کارنامه دارد.
داخل متروی شوش روی تابلویی نوشته شده: مسجد فرازنده، ۱۰۰متر جلوتر. با کمی پیادهروی در خیابان شهید «زیدوند لرستانی» متوجه میشویم چقدر جلوی چشم بوده، اما آن را ندیدهایم؛ آن هم با آن گنبد و کاشیهای فیروزهای زیبا. اینجا مسجد فرازنده در محله شوش است. دست راست، نرسیده به حیاط مسجد، سنگ مزار حاج «محمود فرازنده» و مرحومه مادرش «رقیه داداش» دیده میشود. مردی از قسمت مردانه بیرون میآید که میفهمم حاج «حسن فرازنده» تولیت این مسجد قدیمی است و با صاحبان این مزار نسبت نزدیکی دارد. نمازگزاران بیشتر کسبه و رانندههای تاکسی و کامیون هستند و خانمها هم از خانههای دور و اطراف میآیند. عاقلهمردی سر قبر مرحوم حاجی فرازنده حمد و سوره میخواند. او راننده کامیون است و برای تخلیه بار آمده:«حیف است خانم که مسجدی با این عظمت که نمونهاش توی تهران کم پیدا میشه، اینقدر گمنام و مهجور باشه؟» به ذهنم میسپارم که این سؤال را حتما از متولی مسجد بپرسم.
شرط و شروط مرحوم پدر
حاج حسن فرازنده که متولی و پیشنماز این مسجد است با اشاره به اینکه مرحوم پدرش خیلی علاقهمند بود در این مسجد مسائل دینی درست آموزش داده شود، میگوید: «مسجد هنوز هم طبق منش و تفکر مرحوم پدرم اداره میشود، ازجمله اینکه اگر در این مسجد مراسم ختمی برگزار شود، از صاحب عزا پول نمیگیرند. مرحوم پدرم معتقد بود دلیلی ندارد از کسی که کس و کارش مرده پول بگیریم. حاجی در ساخت مسجد از احدی کمک نگرفت و تنها کمکی که زمان ساخت مسجد قبول کرد مهریه همسرش بود.» این روال ادامه دارد.
تامین شیشههای در و پنجره مساجد
اما داستان ساختن مسجد را از زبان حاجحسن بشنوید که شنیدنی است: مرحوم حاج «محمود فرازنده»، کودک یتیمی که با لیاقت و زرنگی خودش میشود تاجر مشهور و صاحبنام تهران در تجارت شیشه، قبل از ساخته شدن هر مسجدی در تهران تامین شیشههای در و پنجرههایش را قبول میکرد. او بعدها همین زمین مسجد را میخرد برای انبار کالا. آن سالها شوش آب لولهکشی نداشت و برای همین حاجی چاه عمیقی میزند و دار و درختی میکارد. مردم دور و اطراف هم میآمدند سر چاه، رخت و لباس میشستند. مدتی میگذرد و حاجی به فکر ساخت مسجد میافتد و این ملک را میگذارد برای ساخت مسجد.
معمار مسجد استاد لرزاده است
خانه حاجی فرازنده در میدان خراسان در خیابان لرزاده بوده و به این ترتیب با استاد «حسین لرزاده»، معمار مشهور، آشنایی و رفاقت پیدا میکند. یک روز حاجی به لرزاده میگوید: «من بهترین جا و گل ملکم را برای مسجد درنظر گرفتهام. میخواهم که اینجا یک مسجد درجه یک بسازی.» لرزاده میگوید: «مردم خانه را میسازند نهایت برای ۱۰۰سال و مسجد را میسازند برای ۱۰۰۰سال، هرچه داری خرج کن باقیاش را مردم میسازند.» حاجی در زمان ساخت مسجد «تاجرالتجار» لقب داشت و وضعش خیلی خوب بود، با این حال بارها پیش میآمد که خودش لباس ساده میپوشید و بیل بهدست به کارگرها کمک میکرد یا خودش غذا میپخت و همسفره کارگرها میشد.
حاجی فرازنده، سال۱۳۵۹، تجارت را کنار میگذارد و تمام سرمایهاش را میگذارد برای قرضالحسنه و تهیه جهیزیه و ازدواج جوانها. وی بالاخره چراغ عمرش ۲۵خرداد۱۳۶۹ خاموش میشود و در گوشهای از ورودی مسجد به خاک سپرده میشود.