حاتم طایی جوادیه
مرحوم جواد فردانش به خیلیها در جوادیه خانه و زمین بخشید و چند مسجد، مدرسه و حمام ساخت اما زمان مرگش یک ریال نداشت
رضا نیکنام-روزنامهنگار
جواد فردانش سال ۱۲۹۴ در تهران به دنیا آمد. پدرش از تجار بزرگ زمان خود بوده است. ۷ سال درس خواند و یک دوره آموزشی را پشت سرگذاشت و در ۱۴سالگی توانست بهعنوان مکانیک وارد یک کارخانه جوراببافی آلمانی شود. از این نظر میتوان او را یکی از نخستین تعمیرکارهای حرفهای ماشینهای صنعتی در ایران دانست، بهگونهای که هرجا هر ماشین صنعتی و خودروی خارجی که دچار مشکل میشد، سراغ او را میگرفتند. گویی درآمد فوقالعادهای داشته، چنان که شنیدهایم در سال ۱۳۲۰، ماهانه، هزار تومان حقوق میگرفت.
شاید جذابترین بخش زندگی فردانش برای ما همین قسمت باشد؛ زمانی که به جوادیه آمد و نخستین خانهها را در آن بنا نهاد. بخشی از زمینهای جوادیه از پدرش به او ارث رسیده بود. بخش دیگرش متعلق به عمویش بود که «حاجآقا بزرگ» نام داشت؛ همو که هنوز هم قاب عکسش روی دیوار کفشداری مسجد فردانش آویخته است. به هر حال، جواد فردانش از عمویش وکالت گرفت تا زمین جوادیه را بفروشد. از همان زمان، همکاری «علیاصغر دادفر»، مباشر شادروان فردانش، با او آغاز شد. دادفر از نزدیکان همسر نخست فردانش بهحساب میآمد و به او معرفی شد تا کمکش کند. سال ۱۳۲۰ بود که ساختوسازها در جوادیه شروع شد. آن زمان فردانش، زمینها را قطعهقطعه کرد و در اختیار مردم گذاشت. به برخی میبخشید و به برخی دیگر، از قرار متری یک تومان، ۲ تومان و ۵ تومان میفروخت، اما باز هم مصالح رایگان به آنها میداد. در همین گیرودار بود که نخستین چاههای آب را در زمین بایر جوادیه حفر کرد و چندین و چند مسجد، مدرسه و حمام ساخت که برخی از آنها تا همین امروز به جای ماندهاند.
انگیزهاش فقط کمک به مردم بود
گویی از همین زمان بود که چهره سخاوتمندی از خود به نمایش گذاشت. حاج «بایرامعلی آزادی» میگوید: «ایشان حاتم طایی بود... انگیزهاش فقط کمک به مردم بود. دلش میخواست خانوادهها را صاحبخانه کند. لذت میبرد وقتی میدید دعایش میکنند. همین برایش کافی بود. هر چه در جوانی اندوخته بود، صرف همین کارها کرد. اهل محل همیشه در چهرهاش کمک کردن و ایثار و بخشش و جوانمردی میدیدند و تا آخر عمرش هم همینجور باقیماند.»
آزادی تعابیر جالبی را درباره او بهکار میبرد: «من ایشان را انسان بسیار بخشندهای میدیدم. واقعاً نام جواد برازندهاش بود. واقعاً جوادیه را به مردمش بخشید. در واقع، هیچچیز از مردم نگرفت. عده زیادی در جوادیه ساکنند و صاحب خانه و زندگی شدهاند، اما هنوز به آقای فردانش بدهکارند.» در سال ۱۳۳۰، جوادیه شکل امروزی خود را پیدا کرد و مأموریت خودخواسته فردانش به پایان رسید. این روایتی است که آزادی عنوان میکند. بهگفته او، فردانش پس از آنکه جوادیه را بنا کرد تا پایان عمرش به استراحت پرداخت: «دیگر کار نمیکرد. دنبال درآمد نبود. در خانه استراحت میکرد.»
مرور یک زندگی بهیادماندنی
اینطورکه اهالی قدیمی روایت میکنند «جواد فردانش» در سال۱۳۲۰، ماهانه هزار تومان حقوق میگرفت و از لحاظ مال و اموال بینیاز بود. او در آخرین دهههای عمرش یک پاکباخته بهمعنای دقیق کلمه بود. به قول آزادی، در اواخر عمرش هیچچیز نداشت. هر چه بود بخشیده بود. داده بود مسجد، حمام و مدرسه ساخته بودند.»
بعد از اینکه همسرش فوت کرد، در جایی در بلوار فرحزادی، خانهای کوچکتر رهن کرد و حدود ۲ سال هم در آنجا سکونت داشت. آن موقع حالش خوب بود، مشکلی نداشت و حتی خودش وسایل لازم برای پختوپز را میخرید و غذا درست میکرد تا اینکه چند ماه بعد سکته میکند. او را به بیمارستان منتقل میکند. پس از مرخص شدن از بیمارستان حدود یک ماه هم در محله نارمک زندگی میکند و بعد به خواست خودش به آسایشگاه سالمندان میرود. براساس شنیدهها، فروردین سال۸۴ «جواد فردانش» به آسایشگاه سالمندان رفت. خیلی سرحال بود؛ طوری که خودش میتوانست برود بیرون و کارهایشان را انجام دهد تا ۳-۴ ماه آخر زندگیاش که بهتدریج ضعیفتر شد. کمکم داشت دچار فراموشی هم میشد. مخارج نگهداری او را فرزندانش از آمریکا میفرستادند. با این همه، کسانی هم در تهران بودند که مرتب به او سر میزدند و کارهایش را پیگیری میکردند. اینطور که قدیمیهای محله میگفتند این مرد بسیار دوستداشتنی و مهربان بود و بسیار امیدوار به زندگی نگاه میکرد. با وجود همه مشکلاتی که داشت در نهایت از زندگی راضی بود و خدا را شکر میکرد.
صفای باطن
«جواد فردانش» در ۳۰ دیماه ۱۳۸۶، در ۹۲سالگی، بهعلت کهولت سن درگذشت. اهالی جوادیه بر جنازهاش در مسجد فردانش نماز خواندند و او را در بهشت زهرا(س) به خاک سپردند و از آن سال به بعد با شاخهای گل و فاتحه از او یاد میکنند؛ قطعه ۲۴۵، ردیف ۲۲، شماره یک نشانی مزار مردی است که نخستین خشتهای جوادیه را با سخاوت و بخشش روی هم گذاشت و در نهایت با دستهایی کاملا خالی زندگی را بدرود گفت.