• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
سه شنبه 8 خرداد 1397
کد مطلب : 18193
+
-

سکانس‌های ماندگار

همچون در یک آینه

توت‌فرنگی‌های وحشی اینگمار برگمان 1957

همچون در یک آینه

سعید مروتی:

بـرگـمان تا قـبل از«مـهر هـفتم» و «تـوت‌فـرنـگی‌هـای وحشی» کارگردان مستعدی بود که در سوئد چهره‌ای شناخته شده محسوب می‌شد. بعد از این 2فیلم، برگمان به شهرتی جهانی رسید. مهر هفتم و توت‌فرنگی‌های وحشی، 2شمایل مهم سینمای هنری اروپا هستند؛ سینمایی که به پیچیدگی، دشواریابی، تمثیل‌گرایی، پرهیز آگاهانه از رعایت قواعد سینمای کلاسیک، ریتم تعمدا کند و... شهرت دارد. مهر هفتم و توت‌فرنگی‌های وحشی هم 2مثال همیشگی از سینمای سنگین هنری اروپا هستند. فیلم‌هایی که به‌لحاظ زیبایی‌شناسی، سبک بصری و روایت، پیشنهادهای تازه‌ای در اواخر دهه50 میلادی بودند. این تازگی و طراوت در مهر هفتم و به‌خصوص توت‌فرنگی‌های وحشی هنوز هم مشهود است. درمورد توت‌فرنگی‌های وحشی باید کنار اینگمار برگمان، سهمی قابل‌توجه برای ویکتور شوستروم قائل شد که سهمی فراتر از یک بازیگر در فیلم دارد.

ویکتور شوستروم که در کهنسالی نقش پروفسور بورگ در توت‌فرنگی‌های وحشی را بازی کرد؛ یکی از استادان سینمای صامت و از بزرگ‌ترین کارگردانان تاریخ سینمای سوئد بود که حق استادی هم بر گردن اینگمار برگمان داشت. توت‌فرنگی‌های وحشی تا حد زیادی مدیون حضور ویکتور شوستروم است. آنچه به‌عنوان تلخ‌اندیشی و هراس از مرگ در فیلم می‌بینیم از نحوه ایست، منش و اجرای شوستروم درمقابل دوربین می‌آید.

توت‌فرنگی‌های وحشی در 24ساعت می‌گذرد. پروفسور ایزاک بورگ (شوستروم) به همراه عروسش ماریانه (اینگرید تولین) برای دریافت دکترای افتخاری به دانشگاهی می‌رود که 50سال پیش از آن فارغ‌التحصیل شده است. در طول این 24ساعت، پروفسور بورگ به عروسش نزدیک‌تر و با افرادی تازه مواجه می‌شود و گذشته‌اش را مرور می‌کند؛ گذشته‌ای که برخلاف دیگران برای بورگ افتخارآمیز به‌نظر نمی‌رسد. برگمان تردیدها و تناقض‌های زندگی بورگ و انبوه سوءتفاهم‌هایی را که آدم‌های اطرافش گرفتارش هستند به‌نمایش می‌گذارد.

سکانس برگزیده: رفت‌وبرگشت‌های مداوم توت‌فرنگی‌‌های وحشی میان حال و گذشته و رسیدن به ترکیبی از کابوس - رویا با واقعیت ملموس، این ساخته برگمان را به اثری تبدیل کرده که از روایت کلاسیک فاصله می‌گیرد و به تعبیر برخی منتقدان بیشتر به آثار پروست و فاکنر نزدیک می‌شود. در اینکه توت‌فرنگی‌های وحشی متعلق به سینمای روشنفکرانه و اثری چندلایه است تردیدی وجود ندارد اما نکته در این‌جاست که تماشای فیلم برای هر تماشاگری با هوش متوسط می‌تواند تجربه‌ای جالب‌توجه باشد. توت‌فرنگی‌های وحشی در عین پیچیدگی، ساده و قابل درک هم هست. تماشاگری که کاری به لایه‌های زیرین اثر ندارد و صرفا برای سرگرم شدن فیلم می‌بیند هم می‌تواند از تماشای توت‌فرنگی‌های وحشی لذت ببرد. در طول فیلم ما بارها به‌همراه ایزاک بورگ به گذشته می‌رویم و با تمهیدی جالب‌توجه، خود بورگ در میان تصاویری که خاطره گذشته را می‌سازند، حضور دارد. اولین صحنه ورود به خاطرات بورگ یکی از شاخص‌ترین سکانس‌های توت‌فرنگی‌های وحشی است. ایزاک بورگ (شوستروم) و عروسش ماریانه (اینگرید تولین) با اتومبیل سفر می‌کنند. رابطه‌شان کاملا شکرآب است.

ایزاک سعی می‌کند این رابطه را ترمیم کند اما تلاشش موفقیت‌آمیز نیست تا اینکه به ذهنش می‌رسد در مسیر به جایی که کودکی و جوانی‌اش را در آنجا گذرانده سر بزنند؛ به منطقه‌ای جنگلی و روستایی که برگمان از آن تصویری به‌مانند بهشت ارائه می‌دهد؛ جایی که ایزاک را به سال‌های دور می‌برد؛ زمانی که دخترعمو سارا (بی‌بی آندرسون) در این منطقه در حال چیدن توت‌فرنگی‌های وحشی بود. ایزاک می‌کوشد با سارا حرف بزند ولی او نمی‌تواند وقتی با شمایل امروزی به گذشته رفته، حضوری فعالانه داشته باشد.  ایزاک با تأثری نوستالژیک گذشته‌اش را می‌بیند، به تصویری دقیق‌تر از آنچه خاطراتش را تشکیل داده‌اند، می‌رسد. در این مسیر سکانسی که در آن برای اولین‌بار منطقه‌ای سرسبز می‌بینم و شاهد اولین عشق ایزاک می‌شویم به‌شدت تأثیرگذار و به‌لحاظ دراماتیک مهم است. جایی که سارا توت‌فرنگی‌های وحشی می‌چیند، با زیگفرید برادر ایزاک مواجه می‌شود و عاقبت هم به همسری او درمی‌آید. اتفاقی که برای ایزاک دردناک و در مسیری که او در آینده طی می‌کند تأثیرگذار است.

این خبر را به اشتراک بگذارید