
گردش به چپ جهانی
بحران اقتصادی جهان پس از همهگیری کرونا و جنگ اوکراین، باعث چرخش افکار عمومی کشورهای جهان به سمت مداخله بیشتر دولتها در اقتصاد به سبک چپگراها شده است

وقتی «فرانسیس فوکویاما»، نویسنده آمریکاییِ ژاپنی تبار در سال ۱۹۹۲ در کتاب خود با عنوان «پایان تاریخ و آخرین انسان» مدعی شد که نظام لیبرال دمکراسی بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، یک جریان غالب و مسلط است و همه کشورها و جوامع به ناگزیر آن را خواهند پذیرفت، این مسئله را نیز پیش فرض قرار داده بود که نظام سیاسی بهتر و مناسبتری بهعنوان بدل جایگزین برای لیبرال دمکراسی وجود ندارد، چون این نظام قادر است تا برای همه بحرانهای خود، راهحل پیدا کند.
فوکویاما در تئوریاش، بحرانهای احتمالی پیش روی لیبرال دمکراسی را شامل بحرانهای سیاسی و اقتصادی دانسته بود، اما هیچگاه این تصور را نداشت که جهان در اوج توسعه دانش بشری در زمینه درمانی و بهداشت با بحران خانمان براندازی بهنام کووید-19مواجه شود؛ ویروسی که حداقل 3سال زندگی عادی را برای مردم جهان غیرعادی کرد، اقتصادها را کوچک کرد و دستی به بحرانهای سیاسی داخلی کشورها کشید. تا آنجا که در جایی مانند انگلیس، ویروس کرونا بوریس جانسون، نخستوزیر پیشین این کشور را به دلیل عدم پایبندی به قوانین قرنطینه به زیر کشید.
جهان در3سالی که گذشت، هم تحتتأثیر کرونا و هم پس از آن بحران اقتصادی و تورم فزاینده ناشی از جنگ اوکراین شکل دیگری بهخود گرفت. ترکیب بحران کرونا و تأثیرش بر اقتصاد جهانی و پس از آن تورم ناشی از جنگ اوکراین، ترکیب نامبارکی است که هیچگاه برای فوکویاما پیشبینی آن ممکن نبود. بسیاری از کشورها هنوز از بحران رکود اقتصادی ناشی از کرونا کمر راست نکرده بودند که با غول تورم جنگ اوکراین به دلیل گرانی نفت و گاز روبهرو شدند. توالی این شرایط، باعث شده تا افکار عمومی در غرب و بسیاری دیگر از کشورها ازجمله در آمریکای لاتین به فکر برونرفت و نجات از این وضعیت باشد. مجله اکونومیست در گزارشی مینویسد؛ که 2بحران پی در پی جهانی باعث شده تا بسیاری از شهروندان اروپایی و آمریکایی خواستار مداخله قدرتمند دولتها در اقتصاد باشند. اینگونه مداخله دولتها در اقتصاد، در واقع همان مسیری است که چپ گراها در سیاست و اقتصاد روی آن تأکید دارند.
دست مرئی به جای دست نامرئی
نوع دخالت دولتها در اقتصاد موضوع جدلهای بسیاری در تاریخ معاصر کشورهاست. در سال 1945و پس از جنگ جهانی دوم بحران اقتصادی ناشی از جنگ جهانی دوم باعث شد تا غرب به سمت چارچوبی حرکت کند که در آن دولتها با مداخله بیشتر مدیریت روابط پولی و اقتصاد خود را به دست بگیرند. اما در سال 1979، دو برابر شدن قیمت نفت و بحران ناشی از آن باعث شد تا دولتها از دخالت در اقتصاد دوری کنند و بیشتر به سمت «دست نامرئی» آدام اسمیت حرکت کنند. اکونومیست گزارش داده که شاید در سال 2023بار دیگر دولتها متمایل به مداخله بیشتر در اقتصاد شوند و حتی بیش از دست نامرئی، به سمت دست مرئی مداخله گر در اقتصاد بروند.
این روندها از تغییرات سیاسی گسترده در کشورها حکایت دارد و آنگونه که اکونومیست پیشبینی کرده، ممکن است سیاست کشورها در سال میلادی پیش رو به سمت چپ حرکت کند. این گرایش به چپ در عین حال میتواند واکنشی به حاکمیت راست میانه در دهه گذشته نیز تفسیر شود.
گرایش افکارعمومی به چپ
گرایش افکار عمومی به سمت چپ را در نتایج برخی از نظرسنجیهای مؤسسه «پیو» نیز میتوان دید. در آمریکا در سال 2019، 49درصد معتقد بودند که آزادی عمل بانکها تأثیر مثبتی بر اقتصاد دارد، اما این آمار 3سال بعد یعنی در سال 2022به 40درصد کاهش یافت. در شرایطی که در دهه 1980اعتماد و اعتقاد زیادی به شرکتهای خصوصی بهعنوان حلال مشکلات اقتصادی وجود داشت، اما این روزها اعتقاد به آزادی عمل بیحد و حصر شرکتهای خصوصی کمتر و کمتر شده است.
نظرسنجی مؤسسه پیو حکایت از آن دارد که نیم یا بیش از نیمی از افراد در آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان خواستار تغییرات اساسی یا بازنگری کامل در اقتصاد هستند. اکثریت کسانی که خواستار اصلاحات اساسی شدهاند، خود را چپگرا توصیف کردهاند. همچنین در شرایطی که احزاب سیاسی راستگرا چندان تمایلی بهدنبال کردن و توجه به مسائل آب و هوایی و تغییرات اقلیمی ندارند، اما طی چند سال گذشته، نگرانیهای عمومی مرتبط با تغییرات آب و هوایی بیشتر و بیشتر شده که این نگرانیها خود بهمعنای فاصله گرفتن شهروندان از گروههای راست است. براساس یک نظرسنجی دیگر مؤسسه پیو، حداقل در 19کشور توسعه یافته، سه چهارم از سؤالشوندگان تغییرات آب و هوایی را یک تهدید بزرگ توصیف کردهاند که حتی از بحران اقتصاد جهانی و بیماریهای همه گیر مهمتر است.
نتایج انتخاباتی نیز فاصله گرفتن افکارعمومی از گروههای راست را نشان میدهد. در دهه 1980، سیاستمداران راست گرا مانند مارگارت تاچر و رونالد ریگان با اختلاف رأی زیادی توانستند به پیروزی دست یابند، اما در انتخابات مختلف در یک دهه اخیر گروههای راست با فاصله کمتری در برابر رقبای چپ خود پیروز میدان بودهاند. در انگلیس، حزب محافظه کار در دهههای گذشته گاه میتوانست تا 48درصد آرا را در انتخابات از سال های 1945تا 1960بهدست آورد، اما این حزب راست گرا از سال 2010، همواره کمتر از 40درصد آراء کل شهروندان را به دست آورده است.
نتایج انتخاباتی 2 سال اخیر در کشورهای آمریکای لاتین بهترین مثال از گرایش به دولتهای چپ گراست. لولا داسیلوا، رئیسجمهور جدید برزیل آخرین نمونه از دولتهای چپ پیروز در آمریکای لاتین است. با محاسبه برزیل، 8کشور مهم آمریکای لاتین تحت کنترل احزاب چپ قرار گرفتهاند. تحلیلگران معتقدند که علت قدرتگیری جریانهای چپ در آمریکایی لاتین بهدلیل تمایلات ایدئولوژیک نیست، بلکه این مسائل اقتصادی و معیشتی است که حرف اول را در چرخش عمومی به سمت چپها و شعارهایشان میزند.
مکث
سرمایه داری با بحران روبهروست؟
اشپیگل در گزارش اصلی شماره اخیر خود به بررسی بحرانهایی پرداخته که نظام سرمایهداری با آن در جهان امروز روبهرو است. این هفته نامه آلمانیزبان با انتشار طرحی از «کارل مارکس»، نظریهپرداز کمونیسم، نوشته: سرمایهداری کلاسیک دیگر کارساز نیست. بحرانهای جهانی جدید و تغییرات شدید آب و هوایی باعث شده تا ایدههای اصلاحی جدیدی ظهور کنند؛ ازجمله رشد اقتصادی کمتر. امروز بسیاری حتی آنهایی که تمایلات چپگرایانه ندارند هم به این نتیجه رسیدهاند که سرمایهداری دیگر برای اغلب مردم نفعی ندارد، به همینخاطر است که انتقاد از سرمایهداری بهطور محسوسی در حال افزایش است. انتقاد از قدرت بازار از زمان مارکس وجود داشته و امروز که اولترا سرمایهداران نیز به منتقدان سرمایهداری و حامیان تفکرات او تبدیل شدهاند این پرسش مطرح میشود که آیا صحبتهای مارکس درباره سرمایهداری درست بوده است؟
مکث
نابرابری اقتصادی، یک انتخاب است
نبیل احمد، مدیر بخش عدالت اقتصادی در آکسفام:همهگیری کووید-19در 3 سال گذشته به افزایش شکاف اقتصادی و افزایش نابرابریهای درآمدی در سراسر جهان منجر شد. همهگیری کرونا درواقع ساختارهای نابرابر را از طریق آزادسازی بیحد و حصر بازار کار، افزایش قدرت انحصاری شرکتها و تغییر نرخ مالیاتها به نفع ثروتمندان تشدید کرد. یک مثال واضح در این مورد این است که حداقل 143کشور در جهان همزمان با همهگیری کرونا افزایش نرخهای مالیاتی را برای ثروتمندان در طول همهگیری کرونا متوقف کردند و حتی 11کشور نرخهای مالیاتی ثروتمندان را کاهش دادند. همزمان قدرت چانه زنی ثروتمندان بهدلیل استفاده از ابزارهای مختلفی مانند لابیگری افزایش یافت و سیاستها درنهایت به سود ثروتمندان تنظیم شد. البته کشورهایی هم بودند که در جریان همهگیری کرونا مسیر درستی برای جلوگیری از افزایش نابرابری اقتصادی و شکاف طبقاتی طی کردند. این وضعیت یک موضوع مهم را به ما یادآوری میکند و آن اینکه نابرابری اقتصادی در جوامع موضوعی اجتنابناپذیر نیست، بلکه این یک مسیر و یک انتخاب سیاسی است.