با ناصر میرفخرایی که ستاره والیبال ایران در دهه 50بود
میگفتند پاس سرعتی نامردی است
مهرداد رسولی
ابتدای دهه 40 که والیبال ایران آرامآرام به مسابقات مهم بینالمللی راه پیدا کرده بود، نام یکی از پاسورها بیش از بقیه والیبالیستهای آن دوره تکرار میشد. ناصر میرفخرایی، بازیکنی بود که در امجدیه چشمها را خیره میکرد و بهخاطر پاسهای متنوعی که به بهترین اسپکرهای آن موقع میداد، همواره مورد تحسین معدود مجلههای ورزشی آن سالها قرار میگرفت. میرفخرایی با الگوبرداری از حرکات و مدل پاسهای یک پاسور ژاپنی در پست خودش انقلابی بهپا کرد و ایدهها و نوآوریهای او بهعنوان پاسور، والیبال ایران را در مسابقات آسیایی یک پله بالا برد. میرفخرایی والیبال باشگاهی را با عضویت در تیم پاس شروع کرد، با تیم تاج به اوج رسید و با پیراهن پرسپولیس به دوران حرفهایاش پایان داد. او در 73سالگی خاطراتی خواندنی را از روزگار والیبال ایران در سالهای دور روایت میکند.
در دهه40 فوتبال در جامعه ایران طرفداران بسیاری داشت و خانوادهها بدشان نمیآمد فرزندشان به فوتبالیست مشهوری بدل شود. در آن سالها همه امکانات در فوتبال خلاصه میشد و والیبال هم در برخی محلههای تهران رونق داشت؟
در کنار رونق زمینهای خاکی فوتبال، والیبال هم طرفداران خاص خودش را داشت و در کوچه و خیابانها دنبال میشد. خانه ما هم نزدیک بازارچه نایبالسلطنه در نزدیکی خیابان ری بود. محله ما یک کوچه بنبستی داشت که معمولاً در قرق والیبالیستها بود. در این کوچه چند طناب مختلف میکشیدند تا والیبال بازی کنند. ارتفاع طناب برای بزرگترها بالاتر بود و برای بچهها پایینتر. روزهای جمعه در هر شرایطی در این کوچه والیبال بازی میکردیم. نکته جالب اینکه اهالی کوچه هرگز معترض نبودند و برخی روزها با آش و شلهزرد از بچهها پذیرایی میکردند. متأسفانه این مراودهها الان وجود ندارد. در آن سالها فضای والیبال تحتتأثیر فوتبال بود اما طرفدار هم کم نداشت.
خاطرهای از بازی در نزدیکی بازارچه نایبالسلطنه دارید که در ذهنتان مانده باشد؟
بهترین خاطراتم به رفاقت و همدلی که بین بچهها بود مربوط میشود. زمستان که میشد چند نفر از بچهها صبح زود میآمدند و بهطور داوطلبانه برفها را پارو میکردند تا زمین کوچه برای والیبال مناسب باشد. بعد هم در ظروف بزرگ حلبی آتش درست میکردند تا بازیکنان ذخیره سردشان نشود. یکبار در جریان بازی میخی که با آن طناب را به دیوار کوبیده بودیم باز شد و بهصورتم خورد. بچهها بلافاصله بازی را قطع کردند تا مرا به بیمارستانی که در آن نزدیکی بود برسانند. یکی از آنها جلوتر از همه حرکت میکرد و با دهانش صدای آمبولانس درمیآورد تا راه باز شود و بقیه هم پشت سرش حرکت میکردند. جالب اینکه آن طرف در داخل بیمارستان هنوز صدای آمبولانس درمیآورد تا به داخل اتاق دکتر برویم. آن موقع والیبال تلفیقی از مهارت، پشتکار و عشق و صمیمیت بود.
ظاهراً در آن سالها مسابقات آموزشگاهی والیبال هم رونق زیادی داشته. شما در مسابقات آموزشگاهی بازی میکردید یا بهطور مستقیم به تیمهای باشگاهی پیوستید؟
وقتی در کوچه بنبست محلهمان والیبال بازی میکردیم وارد دبیرستان مروی شدم و برای تیم والیبال مدرسه بازی میکردم. مروی یکی از بهترین دبیرستانهای تهران بود و فضای خوبی برای ورزش داشت. ما در دبیرستان، 3معلم ورزش داشتیم که اینها مشوق اصلی دانشآموزان بودند. در آن سالها، دبیرستانهای بزرگ تهران کلوپ ورزشی داشتند و عصر که مدرسه تعطیل میشد، اعضای کلوپ میماندند و با هم بسکتبال، والیبال و فوتبال بازی میکردند و عدهای هم کشتی تمرین میکردند. قبل از من والیبالیستهای معروفی مثل مقصود حاج جعفر، حسن انصاری و آقای دورانی از دبیرستان مروی به والیبال ایران معرفی شده بودند و عبدالله موحد هم که بعدها به نابغه کشتی ایران بدل شد، در تیم مدرسه مروی والیبال بازی میکرد و اتفاقاً بازیکن ممتازی هم بود. آن موقع مسابقات آموزشگاهی والیبال در دبیرستان دارالفنون برگزار میشد و خیلی هم رونق داشت. در روز مسابقات همه دور تا دور زمین جمع میشدند و تماشا میکردند.
از دل مسابقات آموزشگاهی بازیکنانی در سطح ملی هم بیرون میآمدند؟
بیشتر بازیکنان ملی اصلاً در مسابقات آموزشگاهی معرفی میشدند. سال 1348مسابقات آموزشگاههای کشور در تهران برگزار میشد و من در تیم تهران بازی میکردم. تیم ما 7بازیکن ملیپوش داشت چون دبیرستانها، ورزش بهخصوص والیبال را خیلی جدی میگرفتند.
چطور شد که در والیبال پاسور شدید؟
نمیدانم چرا، اما بهطور ذاتی دوست داشتم به بقیه پاس بدهم. وقتی 15سالم بود یک تیم ژاپنی برای انجام یک بازی دوستانه با تیم ملی ایران به سالن پارکشهر آمده بود. تیم ژاپنی یک پاسور داشت بهنام نکودا که برای خودش صاحب سبک بود و با تغییر فرم بدنش پاسهای خوبی میداد. وقتی سبک بازی نکودا را دیدم به این نتیجه رسیدم که این کارها را میشود در والیبال ایران هم انجام داد. آن موقع والیبالیستهای ایرانی بیشتر روی پاسهای بلند متمرکز بودند و اسپکرها دوست داشتند توپ را از بالای دست حریف عبور بدهند. خب آن موقع فضای ورزش حرفهای نبود. یادم هست که به من میگفتند پاس سرعتی نامردی است چون دفاع جا میماند و اسپکرها توپ را به امتیاز بدل میکنند. الان بچههای 16ساله در پست پاسور همه کار میکنند که دفاع حریف را فریب بدهند؛ از پاس سرعتی گرفته تا پاس دوبله و پاس بریده و... .
الگوبرداری از پاسور ژاپنی چقدر کمک کرد تا به پاسور بهتری تبدیل شوید؟
خیلی زیاد. وقتی امجدیه ساخته شد ساعت 5صبح به استادیوم میرفتم و تمرین میکردم. در تمرینهای انفرادی به چنان مهارتی رسیدم که همه میگفتند ناصر میرفخرایی با توپ حرف میزند و توپ از او حرف شنوی دارد. یک کارهایی خودم بلد بودم و یک تکنیکهایی را هم از نکودا یاد گرفتم و اینگونه بود که به یکی از بازیکنان اصلی پاس تهران بدل شدم. با پاس 4بار متوالی قهرمان لیگ والیبال شدم و در سال 1348به تاج پیوستم اما بهخاطر یکسری مسائل به پرسپولیس رفتم و با این تیم از دنیای والیبال خداحافظی کردم. وقتی به پاس رفتم علی عبدو، مدیرعامل وقت باشگاه پرسپولیس به من گفت ما والیبال داریم اما تیمی نیست که مثل تیم والیبال تاج، انبوه تماشاگر را به ورزشگاه بکشاند. عبدو از من خواست که برای ساختن چنین تیمی به پرسپولیس کمک کنم. ما با جذب چند بازیکن جدید یک تیم خوب ساختیم و در همان نخستین دوره جام پاسارگاد نایبقهرمان شدیم.
چطور شد که در اوج جوانی و یکباره با والیبال خداحافظی کردید؟
وقتی 26سالم بود، میخواستم برای ادامه تحصیل به آمریکا بروم. به آقای عبدو گفتم بعد از پایان جام پاسارگاد از ایران میروم اما قبل از رفتن یک پاسور خوب تحویلتان میدهم. آن پاسور امیر حیدری بود که به تیم ملی هم دعوت شد. عبدو قبول کرد و گفت به پاس خدماتی که به پرسپولیس کردی یک بازی خداحافظی برایت تدارک میبینم. با هماهنگی سازمان تربیت بدنی تیم ملی مصر را به ایران دعوت کردند و بازی خداحافظیام در 29آذر 1355انجام شد. این نخستین و آخرین بازی خداحافظی بود که برای یک والیبالیست ایرانی برگزار کردند.
نقل است که در روز خداحافظی شما، سالن والیبال امجدیه را با گل فرش کرده بودند. دستههای بزرگ گل از کجا به سمت امجدیه سرازیر میشد؟
تماشاگران و بازیکنان تیم فوتبال پرسپولیس بهخصوص علی پروین و رضا وطنخواه به من لطف داشتند و خیلی برایم گل فرستادند. طرفداران پرسپولیس در حد توان و بضاعتشان برایم سنگ تمام گذاشتند. وقتی از ایران رفتم باشگاه پرسپولیس تا 18ماه حقوقم را که ماهی 1200تومان بود، پرداخت میکرد.
از اینکه در 26سالگی با والیبال حداحافظی کردید پشیمان نیستید؟
شاید میتوانستم 4سال دیگر والیبال را ادامه بدهم اما 30سالگی برای ادامه تحصیل دیر بود. وقتی به آمریکا رفتم در رشته راه و ساختمان ادامه تحصیل دادم و در سال 1359به ایران برگشتم تا به کشورم خدمت کنم. الان هم یک شرکت ساختمانی و یک مجتمع خدماتی و رفاهی بینراهی دارم و بهعنوان عضوی از هیات رئیسه فدراسیون در بدنه والیبال هم حضور دارم.