• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
دو شنبه 7 خرداد 1397
کد مطلب : 18056
+
-

نگرش پزشک آمریکایی به سازمان و مسلک درویشان در دوره قاجار

آواره‌های آشفته کوی‌وبرزن

درویشان، پاره‌ای مهم از قشرهای اجتماعی در تاریخ ایران به شمار می‌آیند که همواره نگاه‌ها و دریافت‌هایی گوناگون درباره خاستگاه، نگرش‌ها و زیست روزمره آنان در گذر روزگار وجود داشته است. طبقه درویشان یا دست‌کم بخشی از آنان ـ چنان که جهانگردان روایت کرده‌اند ـ هیچ‌گاه خودخواسته از گدایی به دور نبوده، تصویری روشن از پیوند با گدایی را در جایگاه یک کنش مهم اجتماعی در دوره‌های گوناگون تاریخ ایران، بر جای گذاشته‌اند.

از سوی دیگر، پاره‌ای از همراهان این منش فردی و اجتماعی، درویشی را یا با فتوت و سازمان پیچیده آن در تاریخ ایران پیوسته به شمار آورده یا گونه‌ای منش بی‌آزار اخلاقی دانسته‌اند. ملاحسین واعظ‌کاشفی در کتاب «فتوت‌نامه سلطانی» درویشی را این‌چنین می‌شناساند: «درویشی تمام ادب است [...] و ادب ظاهر، نشانه ادب باطن است... یعنی ادب پاکیزه‌ساختن ظاهر و باطن است و هر که به جایی رسد، از ادب رسد». اما همواره نگرش منفی به این قشر مهم در تاریخ ایران بر دیگر دریافت‌ها چیرگی داشته است. این نگاه به‌ویژه در روایت‌های جهانگردان نمایان شده است که مرام و زیست درویشی را با بیکارگی و ولگردی برابر دانسته‌اند.
دکتر جان ویشارد ـ پزشک آمریکایی که در روزگار ناصرالدین‌شاه، مظفرالدین‌شاه و محمدعلی‌شاه قاجار در ایران بوده ـ در کتاب «بیست سال در ایران (روایت زندگانی در دوران سه پادشاه)»، روایتی جذاب از درویشان و قلندران در آن روزگار نگاشته است. او در وصف آنان می‌نویسد: «قلندران آواره و دراویش پریشانی هستند که در خیابان‌ها و کافه‌ها می‌چرخند». ویشارد، درویشان را اعضای یک تشکیلات سازمان‌یافته برمی‌شمرد که «گویی مرکز آن در اصفهان است». یکی از نشانه‌های درویشان در تاریخ، پوشش و شمایل ویژه‌شان بوده؛ یک ویژگی که در عکس‌های تاریخی برجای‌مانده از روزگار قاجار نیز به‌روشنی نمایان است؛ «لباسشان غالبا از پوست است، موهای آشفته و بلندی دارند که به اطراف سرشان آویخته و ‌تبرهای بزرگی در دست و کشکولی که صدقه و خیرات را در آن می‌ریزند که با این همه، موجودی تماشایی می‌شوند.»

این خبر را به اشتراک بگذارید