پیدایش و دگرگونی ساختار باستانی شگفتانگیز مدیریت آب در ایران؛ از «خرد» تاریخی تا «بیتدبیری» امروز
چوب حراج بر خرد چندهزارساله
ایرانیان هزارانسال پیش چگونه در سرزمینی خشک در جستوجوی منابع آب برمیآمدند
مهدی یساولی:
«آب» در سرزمین ایران، از هزاران سال پیش بدینسو همواره یک «مسئله» در کنار چندین مسئله مهم تاریخی مردمان این نقطه از جهان بوده است. مرتضی فرهادی ـ جامعهشناس و پژوهشگر فرهنگ زندگی مردم ـ با اشاره به «اهمیت فوقالعاده آب در جغرافیا، زندگی و معیشت ایرانیان از سویی و اهمیت آن در فرهنگ و آیینهای مذهبی آنان از دیرباز تاکنون» یادآور شده که همین ویژگیها و جایگاه ویژه موجب شده است که «نام و نماد آب در بسیاری از آیینها، باورها و دستساختهها و دستیافتههای ایرانی، جایی درخور و حضوری ازلی داشته باشد».
بخشهایی مهم از سرزمین ایران در طول تاریخ، همواره از منابع کافی و در دسترس آب که بسیاری از دیگر سرزمینها و جامعهها بهآسانی بدان دسترسی داشتهاند، بیبهره بوده و این بیبهرگی، پیامدهایی گسترده در زیست روزمره مردم ،همراه میآورده است؛ پیامدهایی که نوبویوشی فوروکاوا ـ از اعضای نخستین هیأت سیاسی ژاپن در ایران عصر قاجار ـ به پارهای از آنها اشاره کرده است؛ «جمعیت ایران به نسبت مساحت آن بسیار کم است زیرا آب و شبکه آبیاری، بس کمیاب است و [این زمینهای گسترده را بیآب] کشت و زرع نمیتوان کرد. جدا از این، دشت نمک گسترده، بخش وسیعی از این سرزمین را پوشانده و از این رو فقط نیمی از خاک ایران برای انسان و حیوان قابل زیست است.» مسئله آب از این رو، در فرهنگ و زیست روزمره مردم این سرزمین در تاریخ تا آنجا اهمیت داشته که یکی از «ممیز»های آن با دیگر سرزمینها بوده است. هوشنگ ساعدلو ـ اقتصاددان و پژوهشگر ـ در نوشتار «آب در تمدن ایران و اسلام» با اشاره به این ویژگی، از دستاوردی شگفتانگیز سخن میراند که ایرانیان در تاریخ با گذر از این محدودیت بدان دست یافتهاند؛ «اگر برای بسیاری از کشورهای عالم مسئلهای به نام آب وجود ندارد و مانند هوا و آفتاب، رایگان و بیدریغ است در برخی دیگر از کشورها و منجمله ایران [...] رفع کمبود آب و ایجاد آبیاری مصنوعی از بزرگترین نتایج کار باعظمت و بااهمیت انسان این سرزمین است.»
هراسناک از دیو دیرسال خشکسالی
همنشینی و همراهی «ایرانیان» و «مسئله آب» در گذر چند هزار سال تاریخ تمدن و روستانشینی و شهرنشینی، یک «پدیده» ویژه بوده است. مردمان این سرزمین، هم جنگ آب داشتهاند، هم به روایت غیرایرانیان «نظام شگفتانگیز مدیریت آب» پدید آوردهاند. آنها هم با «دیو هراسناک خشکسالی» پنجه در پنجه افکندهاند، هم بر پایه ویژگیهای اقلیمی این سرزمین، معیشتشان را بر کشاورزی استوار کردهاند که پس از خاک، نخستین نیاز آن آب است. مردمان سختکوش فلات ایران در پی دسترسینداشتن به منابع روی زمینی آب همچون دریاچهها و رودخانههای بسیار، نهتنها از پای ننشسته یا به دیگر سرزمینهای پرآب نکوچیدهاند که برای ماندگاری، در جستوجوی آب، صدها متر به زیر زمین رفته و آبهای زیرزمینی را کیلومترها دورتر از نخستین سرچشمههایشان به زیستگاه خویش آورده، پدیده «کاریز (قنات)» را رقم زدهاند و به جهانیان شناساندهاند.
فردریک ریچاردز ـ نقاش و جهانگرد انگلیسی که اوایل دوره پهلوی اول به ایران سفر کرده است ـ به نقش چشمگیر این پدیده اختراعی ایرانیان در ماندگاری زندگی در فلات ایران اینگونه اشاره میکند: «زندگی اغلب مردم ایران به این قناتها بستگی دارد و بدون آنها کشور ایران وجود نخواهد داشت؛ چه، رودخانههای آن از حیث تعداد، ناچیز است و آب بعضی از دریاچههای آن به قدری شور است که حتی ماهی نمیتواند در آن زندگی کند».
دیگر جهانگردان نیز به چنین مسئلهای اشاره داشتهاند. مری شیل ـ همسر وزیرمختار انگلستان در روزگار ناصرالدینشاه قاجار ـ در سفرنامهاش در این باره مینویسد: «در ایران چون رودخانه و جریان آب مهمی وجود ندارد و میزان بارندگی نیز قلیل است لذا احتیاج به استفاده از وسیله دیگری جهت آبیاری مزارع، باعث ابداع روش بسیار استادانهای شده که به نام قنات معروف است».
شاید بتوان کاریز را مهمترین اختراع ایرانیان در تاریخ نام نهاد. این کوشش شگفتانگیز، نهتنها منابع کافی آب به ایرانیان هدیه داده بلکه غیرایرانیان را بر آن داشته است که چنین کوشش و دستاورد تاریخیای را آفرین گویند.
ژان شاردن ـ جهانگرد پرآوازه فرانسوی در روزگار صفوی ـ ایرانیان را قومی یگانه در سراسر جهان آن روزگار میشناساند که در چیرهدستی برای «نقبزدن و حفر مجاری زیرزمینی» بیمانند بودهاند؛ «ایرانیان برای کشف آب زیرزمینی در پای کوه چاه میکنند و همین که آب باریکی یافتند آن را از طریق مجاری تحتالارضی [...] از نقطه مرتفع به جاهای پستتر میرسانند تا بهتر جاری شود». او اما در میانه همین توصیف، به مسئلهای درنگآمیز اشاره میکند که همراستا با «مسئله آب» در تاریخ مردم این سرزمین، میتواند«راز آب» باشد؛ «در جهان، قومی وجود ندارد که مانند ایرانیان در مصرف آب، صرفهجویی کند». شاید همین راز بوده باشد که در فقر گسترده آب و منابع در دسترس آبی در سرزمین ایران، به ماندگاری و پیوستگی تمدن و زیست مردم یاری رسانده است.
مقابله با دشمن تاریخی ایرانیان
ساخت کاریزها دشوار و پرهزینه بوده است. پدیدآوردن این سازه شگفتانگیز زیرزمینی، به یاریرسانی نیکاندیشان و سختکوشی مُقنیان (آبآوران) نیاز داشته است تا همگان بتوانند از آب بهدستآمده بهره بگیرند. ایرانیان در روزگاران گذشته، کسانی را که قنات میساختند یا برای این کار هزینه میکردند، بسیار میستودند؛ از آن رو که میدانستند زندگیشان و معیشتشان، یعنی کشاورزی که شغل بیشتر ایرانیان بود، به وجود آبهایی نیازمند است که کاریزها برایشان میآورند. این کار چنان در نگاه ایرانیان و غیرایرانیان والا بوده که به روایت مری شیل «به منزله تذکره عبور مسلمانان متدین به بهشت» برشمرده میشده است. فرد ریچاردز پس از تماشای پدیدهای شبیه جای پای حیوانات عظیمالجثه ماقبل تاریخ در بیابانهای ایران از هواپیما، در جستوجوی رازهای آن برمیآید، با اختراع باستانی ایرانیان آشنا میشود و درباره آن مینویسد: «در ایران چیزهای عجیب و شگفتآور دیده میشود ولی شگفتانگیزترین و عجیبترین آنها قناتهای آن است. قنات، مخصوص ایران است و چیزیاست که مسافر مغربزمین هرگز مشاهده نکرده است. [...] هزینه ایجاد این قناتها بسیار است. در گذشته معمولا قنات توسط اشخاص ثروتمند و بانفوذ ساخته میشد».
او سازندگان کاریزها بهویژه مقنیها را میستاید و میهنپرست مینامد؛ زیرا به مبارزه با دشمن تاریخی ایران و ایرانیان که همان «تشنگی» است برخاستهاند؛ «اشخاصی که به ساختن این قناتها مبادرت میورزند از میهنپرستترین افراد ایرانی بهشمار میروند و قهرمانانی هستند که مورد مدح و تحسین قرار نگرفتهاند. این افراد قسمت زیادی از زندگی خود را در صحاری متروک و ملالآور میگذرانند. یا زیر اشعة سوزان آفتاب به کار مشغولند یا زیر زمین در آب ایستادهاند و به حفر مجاری جدید اشتغال دارند؛ درحالیکه مجاری قدیم در دست تعمیر است و به این ترتیب دشمنی را به نام تشنگی که دائما با مردم ایران در زد و خورد و مبارزه است، دفع میکنند».
سفر به مرکز زمین در جستوجوی آب
ایرانیان، کاریزها را در روزگاران گذشته به گونهای شگفتانگیز بر پایه کوششی پیوسته و پیگیر، میآفریدهاند و آب را از صدها متر زیر زمین برای کشاورزی و نوشیدن بر زمین میآوردهاند. ایلیا پائولوویچ پطروشفسکی در کتاب «آبیاری در ترکستان» از عددهایی سخن میراند که این سختکوشی تاریخی را مینمایاند؛ «با درنظرگرفتن اینکه در هر کیلومتر، از 100 تا 120چاه باید زده شود و در سراسر کاریز، از 300 تا 360گمانه کنده شود که عمق متوسط آنها در حدود 45متر است و مساحتش نیممترمربع، این نتیجه به دست میآید که برای حفر گمانهها میبایست اقلا 57هزار مترمکعب خاک و سنگ بردارند. اگر خاک و سنگ مجرای زیرزمینی 3 کیلومتری را هم به این رقم اضافه کنیم جمع خاکبرداری به 75هزار مترمکعب بالغ میشود که چندده هزار مترمکعب از این مقدار را بهناچار از عمق 4 تا 7متر بالا آوردهاند». او سپس نمونههایی از کاریزهای ویژه را یادآور میشود؛ «یکی از قناتهای گناباد دارای مادرچاهی به عمق 140متر و طول 70کیلومتر است. قنات دیگری در یزد وجود دارد که عمق مادرچاه آن 116متر است و طول آن 120کیلومتر است. از عمیقترین مادرچاهی که صحبت میکنند مادرچاه یکی از قنوات گناباد به بجستان است که 400متر عمق دارد و به آن قنات کیخسرو میگویند».
ساختاری به درازای تاریخ برای مدیریت آب
مردمان این سرزمین، چنان آبی را که به دشواری با سختکوشی بهدست آورده بودند، بهآسانی از دست نمیدادند. ژان باتیست تاورنیه ـ جهانگرد و بازرگان فرانسوی در روزگار صفوی ـ در این باره مینویسد: «قحطی آب که در سراسر ایران عمومیت دارد سبب شده که در اداره و تقسیم آن، منتهای دقت به عمل آید». مردمان سرزمین ایران ساختاری دقیق بهویژه در روستاها و منطقههای کشاورزی برای بهرهگیری از منابع آب پدید آورده بودند. آن لمتون ـ ایرانشناس انگلیسی و پژوهشگر مسائل تاریخی ایران ـ در کتاب «مالک و زارع در ایران» به «مجموعهای از قوانین مربوط به آبیاری که اساس آنها بر شرع و عرف است» اشاره میکند. او البته یادآور میشود: «با توجه به کمیابی آب که در غالب نقاط دیده میشود نزاع بر سر آب، امری عادی بوده و هست».
این ساختار مدیریت آب، هزاران سال پیش پدید آمده و در گذر زمان، بخشی جداییناپذیر از زیست روزمره و شیوه معیشت ایرانیان شده است. ریچارد فرای ـ ایرانشناس آمریکایی ـ درباره نظام پیشرفته آبیاری ایرانی در سده سوم هجری مینویسد: «در بعضی امور عملی، مردم قلمرو سامانیان نسبت به زمان خود، مترقیتر بودند. یکی از این موارد، آبیاری و توزیع آب بود؛ زیرا مسئله آب برای مردم این منطقه، مسئله حیات و ممات بود. شهر مجاور بخارا، یعنی سمرقند، به خاطر شبکه لولههای توزیع آب، زبانزد بود. [...] شبکه آبیاری در واحة بخارا، توأم با مشکل مسئله حقوق کشاورزان در نحوه استفاده آب بود. در این دوره، از کاریز استفاده فراوان میشد». شاردن نیز به بخشی از ساختار اشاره میکند؛ «هر ایالت، میراب مخصوصی داشت که آب رودخانهها را تقسیم میکرد و از بابت آن، حقوقی دریافت میداشت.» میرابها، هم در روستا، هم در شهر وظیفه داشتند که بر پایه روشهایی مشخص، آب را مدیریت کنند. وظیفه میراب در شهرهای دوره صفوی، آنگونه که شاردن روایت کرده است، تعیین سرپرست نهرها (مادیسالار) و تنقیه «انهار و جداول» و «رساندن آب زایندهرود به تمامی محال اصفهان» بود که از آن مشروب میشد. دیگر وظایف او آن بود که نگذارد «رعایای هر محل در باب حقابه بر دیگری تجاوز کند» و نگذارد که از طرف «اقویا بر ضعفا در باب حقابه زیادتی شود». میرابها اما پیشینهای کهنتر از دوره صفوی در سرزمین ایران دارند. به روایت استخری در کتاب «المسالک و الممالک»، ده هزار نفر زیر نظر میراب رود مرو کار میکردند و «حرمت او چون حرمت والی بود».
بازگشت به خرد تاریخی؛ راهی نو
مردمانی که روزگاری دراز در گذر تاریخ چندهزارساله سرزمین خویش، به دسترسی شگفتانگیز به منابع پنهان آب، همچنین به مدیریت ویژه آب، آوازه داشته و نگاه اندیشمندان بهویژه جهانگردان را در این باره به خود میکشاندهاند، چه بر سر خود و منابع ارزشمند آبیشان آوردهاند که امروز همچون هزاران سال پیش اینگونه گرفتار «مسئله آب» شدهاند؟ ایرانیان همچون هزارههای پیاپی تاریخ سرزمین خویش، آیا اکنون نیز میتوانند بر دشمن بزرگ و تاریخیشان «خشکسالی» که «تشنگی» را در پی میآورد، پیروز آیند؟ آنچه امروزه از وضعیت «آب» در سرزمین ایران در برابری با پیشینه تاریخی آن به چشم میآید، تفاوتهایی را پیش روی مینهد. آنچه ایرانیان را در هزارههای تاریخ وامیداشت که در جستوجوی آب برآیند و سختکوشانه با پدیدآوردن کاریز و برپایی نظام مدیریت آب، به پیوستگی تمدن و زیست در این سرزمین خشک یاری رسانند، رویارویی با طبیعتی خشک و بیآب بود. آنها مبتکرانه با این وضعیت، رویاروی شده، توانسته بودند «مسئله آب» را حل و تدبیر و مدیریت کنند اما آنچه امروز در این باره در نگاه میآید، نقطه روبهروی آن است؛ بیتدبیری و بیمدیریتی! مردمانی که هزاران سال به «تدبیر»شان در زمینه آب شناخته میشدند، امروزه دقیقا به «بیتدبیری» آوازه یافتهاند که در کمتر از چند دهه منابع آبی سرزمین خویش را هدر دادهاند. تاریخ، ایرانیان را به خرد و تدبیر در مدیریت آب شناسانده است! بازگشت به خرد و تدبیر تاریخی، شاید راهی نو بگشاید.