• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
دو شنبه 21 آذر 1401
کد مطلب : 179762
+
-

بیان استاد محمدتقی هادی‌زاده در شرح کتاب مسئولیت و سازندگی

آزادی، حلقه مرگ آزادیخواهان نشود

اندیشه مذهبی
آزادی، حلقه مرگ آزادیخواهان نشود

آزادی همان مرغ از قفس پریده‌ای است که دیکتاتورها از قفس جامعه بیرونش کردند و آزادیخواه‌ها برای زندانی کردن و نگه‌داشتن و پاسداریش در جامعه، هم پیمان شدند و داستان این آزادی هم یکی از آن داستان‌های نگفتنی است، درحالی‌که همه مفهومش را می‌فهمند ولی در مصداق‌هایش با یکدیگر برابر نیستند. مفهوم آزادی همان رهایی است. اما از چه؟ از اتاق، از خانه، از سلطه  پدر، از ریاست محل، از حکومت شهر و از دست طاغوت و از نظام اجتماع و از جبر حاکم بر طبیعت و تاریخ، از برده‌دار، از زمین‌دار، از سرمایه‌دار و از بندهای درون و از اسارت‌ها و آخر سر در معنای عمیق اسلامی‌اش، حتی از خود آزادی...که در مذهب، آزادی از جبرها و آزادی از اسارت‌ها و آزادی از آزادی شکل گرفته و همین است که بخارهای آزاد هرز، شکل می‌گیرند و انسان پس از اسارت به حریت می‌رسد و پس از حریت به عبودیت. و در این سطح است که حرکت می‌آفریند و نور می‌آورد و رسالت خواهد داشت. هر کس از آزادی یک تلقی و برداشت دارد و آن هم در رابطه با بندی است که احساس کرده و با جبری است که با آن روبه‌رو شده. امروز، همه می‌گویند ما آزادی می‌خواهیم که بتوانیم حرف‌هایمان را بزنیم و حزبمان را تشکیل بدهیم و کارمان را راه بیندازیم و پدر همه را بسوزانیم؛ چه در سنندج و چه در گنبد و چه در سیستان و چه در بلوچستان و چه در خوزستان، همین جا و آنجا و هر جا که بود.
امروز، همه آزادی می‌خواهند؛ مخصوصاً روشنفکرانی که بازی شیخ و محتسب و داروغه  حافظ را نمی‌خواهند در تکرار تاریخ ببینند و مدام تکرار می‌کنند که حکومت اسلامی پشتوانه اجرایی ندارد. گویا برای حکومت‌های دیگر، عزرائیل ضامن اجراست. با اینکه این حکومت با دوعامل کنترل می‌شود: با آگاهی توده‌ها و نظارت آنها و با آزادی و ویژگی شخص رهبر. و حکومت‌های دیگر، آن اولیش را از اول با تبلیغات سوراخ می‌کنند. با این وصف، مثل اینکه این آقایان معتقد می‌شوند که حکومت اسلامی با هیچ مکانیسمی کنترل نمی‌شود و دوباره به‌دست ارباب قدرت می‌افتد.
اینها معتقدند که مذهب با آزادی نمی‌سازد. و مذهب انسان را در چارچوب می‌گذارد و در قالب استبداد مذهبی شکل می‌دهد. آنها می‌گویند آنجا که حکومت خدا مطرح است، انسان دهانش باید مهر و موم شود. اینها خیال می‌کنند که با مذهب نمی‌توان کنار آمد و با آن نمی‌توان به حل مسائل جامعه معاصر رفت. باید توضیح داد که استبداد مذهب چیزی بالاتر از استبداد علم نیست.
مذهبی که براساس نظام حاکم بر هستی و جامعه و انسان طرح می‌ریزد، استبداد و جبرش، به اندازه همان نظام‌ها و قانون‌هاست. می‌توانی کنارش بگذاری، ولی ضربه‌اش را می‌بینی و صدمه‌اش را می‌خوری.
مذهب هنگامی که براساس روابط ثابت در جهان، برای انسان طرح می‌ریزد، ناچار همانند علم، سختگیر است ولی این سختگیری برای آنها که با علم به بهره‌ها رسیده‌اند سخت نیست. هیچ کارگر عاقلی در کارخانه‌ای پیچیده که هر دکمه‌اش هزارها رابطه را می‌چرخاند، از مقررات و چراغ‌ها و علامت‌ها رنج نمی‌برد؛ که اینها راهنمای راه او و چراغ کار او هستند. کسانی که در جنگل‌ها راه گُم کرده‌اند، می‌دانند که اطاعت از بلد و راهنما هیچ‌گونه استبدادی را همراه ندارد؛ که تو خودت این را انتخاب می‌کنی و او را حاکم می‌گیری که او از تو به راه آگاه‌تر است. آنها هم که وسعت هستی و پیچیدگی راه، ناآگاهی و جهل انسان را دیده‌اند و به آگاه مطلع رسیده‌اند، اطاعت از این وجود آگاه بر آنها رنجی ندارد؛ که خود انتخاب می‌کنند.
این انسان است که‌الله را حاکم می‌گیرد و به او می‌پیوندد، نه اینکه او انسان را با جبر به راه کشیده باشد. اگر می‌خواست می‌توانست ترکیب ما را همچون ترکیب جانورانی قرار بدهد که بازتابی زندگی می‌کنند و غریزی در یک خط حساب شده گام برمی‌دارند.
تمام کندی پیشرفت اسلام، از همین آزادیی است که می‌دهد و از همین زمینه‌ای است که برای انتخاب انسان می‌سازد. اسلام اگر می‌خواست خلق را بغلتاند خیلی زودتر به مقصد می‌رسید. علی(ع) می‌توانست با یک صدم پولی که معاویه می‌داد، معاویه را با ریش و سبیلش خفه کند و از میدان به در برد. اینها نمی‌خواهند حکومت کنند. می‌خواهند خلق با انتخاب خویش آنها را برگزینند. و این است که عقب می‌مانند، درحالی‌که دیگران جلودار شده‌اند.
و این است که باید آن را شکافت و حدود آن را مشخص کرد تا این آزادی حربه فرصت‌طلبان و حلقه مرگ آزادیخواهان نگردد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید