• شنبه 28 مهر 1403
  • السَّبْت 15 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 19
پنج شنبه 17 آذر 1401
کد مطلب : 179424
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/NxLAz
+
-

10نکته خواندنی از «فاطمه فاطمه است»علی شریعتی درباره این بانوی بزرگ

الگوی کامل زن مسلمان

سید محمد سادات اخوی

وقتی که بحث از ایام فاطمیه می‌شود و سخن از فاطمه(س) به میان می‌آید، یکی از نخستین کتاب‌ها و پیشنهادها را، کتاب معروف «فاطمه فاطمه است» دکتر علی شریعتی، جامعه‌شناس و اندیشمند مشهور ایرانی می‌دانند. شاید جوان‌ترهای امروز ما با این شخصیت و نگاه او آشنایی چندانی نداشته باشند و صرفا نامی از او شنیده باشند. شاید هم بیشتر آنها کتاب «فاطمه فاطمه است» شریعتی را، در حد معرفی و پیشنهاد و... دیده باشند و آن را تورق نکرده باشند. حالا که به ایام فاطمیه اول رسیده‌ایم، بد نیست برای آشنایی جوان‌ترها و برای یادآوری پا به سن گذشته‌ها، 10نکته‌ مهمی که از بازخوانی کامل این کتاب به‌دست آورده‌‌ایم را با شما به اشتراک بگذاریم؛ نکته‌هایی که احتمالا خواندن آنها برای جوان‌ترها و دهه هفتادی‌ها و هشتادی‌ها هم خالی از لطف نباشد. این کتاب در اصل یک سخنرانی بوده که در سال 1349توسط این اندیشمند ایراد شده و سپس تبدیل به یکی از ماندگارترین کتاب‌های در حوزه معارف فاطمی شده است.

1. دکتر شریعتی در این کتاب، مسئله را از طیف‌بندی زنان جامعه خودش آغاز می‌کند. او اشاره می‌کند که یک طیف از زنان ما در قالب‌های سنتی قدیم مانده‌اند و اساسا مسئله‌ای برای‌شان مطرح نیست. طیفی دیگر هم قالب‌های وارداتی و مدرن را پذیرفته‌اند که این گروه هم مسئله برای‌شان حل است. اما پس زنانی که نمی‌توانند در قالب سنتی قدیمی بمانند و در عین حال به نگاه تحمیلی مدرن در باب زنان هم نمی‌توانند تن بدهند، چه باید بکنند؟ این سؤالی بود که در جامعه دهه‌های چهل و پنجاه شمسی، به روایت شریعتی، به‌شدت مطرح بوده؛ مسئله‌ای که چه‌بسا امروزه هم مطرح باشد و می‌توان درباره‌اش فراوان سخن گفت.

2. کتاب «فاطمه فاطمه است» در واقع با همین طرح مسئله شروع می‌شود: زنانی که اعتقادی به قالب‌های سنتی و موروثی قدیمی ندارند؛ که غالبا هم نمی‌شود به‌طور منطقی آنها را پذیرفت و در عین حال تحمیل الگوهای وارداتی را هم نمی‌توانند تاب بیاورند، چه الگویی باید داشته باشند؟ الگوها که البته فراوان است و هر کدام نیز، قوت‌‌ها و ضعف‌های خودشان را داشته و دارند. دکتر شریعتی اما با قاطعیت، می‌گوید برای زنانی که می‌خواهند خود را انتخاب کنند و خود را بسازند، نمونه ایده‌آل بدون شک می‌تواند حضرت فاطمه (س) باشد؛ شخصیتی که پاسخی درخشان به «چگونه شدن» این گروه از زنان می‌تواند بدهد.

3. فاطمه(س) در جامعه‌ای چشم به جهان گشود که در آن، پسر بودن اولویت داشت. چرا که جامعه از مدار مادرسالاری خارج شده و به مدار پدرسالاری افتاده بود. عرب جاهلی در واقع، هم نیاز اقتصادی داشت و هم نیازی مبتنی بر نحوه زندگی او در صحرایی بی‌آب و علف و خشن. در نتیجه برای او، پسر داشتن نوعی سود اقتصادی و غیراقتصادی ایجاد می‌کرد. جامعه‌شناسی می‌گوید سود، تبدیل به ارزش می‌شود. پس در بین عرب جاهلی، پسر بودن یعنی سود داشتن و سود یعنی ارزش و در نتیجه پسر داشتن، یعنی ارزش. چنین بود که زنده به گور کردن دختران، توجیه پیدا می‌کرد برای عرب جاهلی.

4. در چنین جامعه‌ای بود که دختر بودن، موجب حقیر بودن می‌شد و این حقارت، ضعف دختران را به همراه داشت و این ضعف، در نهایت به ذلت و بعد از آن به اسارت می‌رسید؛ اتفاقی که در نهایت موجب ضعف ارزش‌های انسانی در دختران و تبدیل شدن آنها به «مملوک» مردان می‌شود. حالا این «مملوک» بودن، در جایی به کنیز خانه شوهر شدن تعبیر می‌شد، در جایی به نیازهای جنسی مردان گره می‌خورد، در جایی دیگر به ماجرای ننگ و نام مردان و پدران و شوهران و برادران گره می‌خورد و.... در نهایت هر چه که بود، نشان از 
ارزش‌های انسانی نداشت.

5. دکتر شریعتی به خوبی موقعیت اجتماعی دختران و پسران در عرب جاهلی قبل از بعثت را شرح می‌دهد: ما با یک نظام قبیله‌ای طرف هستیم و با یک محیط فقیر و خشن؛ از حیث زندگی و تولید. در این محیط، پسران خودبه‌خود میراث‌دار پدران و خانواده‌ها می‌شوند و باید دفاع و تولید کنند. در نتیجه برتری پیدا می‌کنند. در چنین جامعه‌ای، پسران نان‌ده و دختران نان‌خور هستند و هر کدام از اینها، ارزش‌های خاص خودشان را تولید می‌کنند. نهایت این مسیر، به آنجا می‌رسد که خانواده‌ها و پدران ترجیح می‌دهند که دختران را زنده به گور کنند تا از این ننگ رهایی یابند.

6. شریعتی نکته دیگری را نیز مطرح می‌کند: زنده به گور کردن و ننگ دانستن دختر داشتن در عرب جاهلی، از طمع و ترس و حرص این جماعت بوده است. این در حالی است که آنها با عبارت‌های خوش رنگ و لعابی چون غیرت و ناموس‌پرستی و مردانگی و اخلاق زمانه و...، درصدد لاپوشانی آن بوده‌اند. همه بحث اقتصادی بوده و در نتیجه از ترس و ضعف این جماعت ناشی می‌شده است. به همین دلیل است که خداوند در قرآن، می‌فرماید که ما فرزندان شما را روزی می‌دهیم تا عملا دو رویی عرب جاهلی را افشا کند: آنها از ترس و حرص اقدام به این کار می‌کردند، نه به دلایل انسانی و اخلاقی!

7. با چنین توصیف‌هایی است که شما متوجه طعنه‌های دشمنان پیامبر(ص) به او می‌شوید: اینکه او را به‌خاطر داشتن فاطمه و دخترانی دیگر، ابتر می‌دانند. اما خداوند برای او سرنوشتی دیگر را رقم زده است. او را به کوثر، یعنی فراوانی و پر بودن و... بشارت داده است. پیامبر (ص) به واقع با فاطمه و رابطه‌ای پدر و دختری که با فاطمه دارد، باید ارزش‌های نوین انقلابی در چنین جامعه‌ فسیل و یخ‌زده‌ای از حیث اجتماعی و اخلاقی ایجاد کند.

8. حالا تصور کنید که در چنین جامعه‌ای، فاطمه کسی می‌شود که در مسجد خانه می‌گزیند و آخرین پیامبر خداوند روی زمین، چنین با او رفتار می‌کند: وقتی به سفر می‌خواهد برود، آخرین نفری که با او وداع می‌کند فاطمه است. وقتی از سفربازمی‌گردد، نخستین نفری که از او حال می‌پرسد فاطمه است. به روایتی، دو دست و چهره او را مدام می‌بوسد و با عناوین و صفت‌هایی از او یاد می‌کند که نه‌تنها در عرب جاهلی نظیر ندارد، که در دیگر فرهنگ‌ها هم بی‌نظیر است. این اگر انقلابی در شأنیت و شخصیت زنان نیست، پس چیست؟ آن‌هم در جایی که پسر بودن و پسر داشتن، سود بود و در نتیجه ارزش و اعتبار و... .

9. فاطمه (س) و نوع ارتباطی که با پیامبر (ص) دارد، الگویی جدید و زلزله‌ای جدید در اخلاقیات زمانه جاهلیت است. و این فاطمه، میراث‌دار پدرش می‌شود؛ اتفاقی که در حالت عادی باید برای پسران می‌افتاد. او میراث پدر را به دوش می‌کشد، با او در روزگار بعثت و بعد از آن همراهی می‌کند و تنهایی‌های پدر را درک می‌کند. او همان الگویی است که شریعتی بدان اشاره می‌کند: بانویی کامل در همه نقش‌های خود، نقش مادرانگی، نقش همسری، نقش مسئولیت اجتماعی و...؛ بدون اینکه ایفای هیچ‌کدام از نقش‌ها به دیگر نقش‌های او صدمه بزند و آن را تحت‌الشعاع  قرار بدهد.

10. و این، همان الگویی است که زنان مانده در میان بی‌منطقی سنت تاریخی و موروثی و تحمیلی بودن الگوهای وارداتی به جست‌وجویش هستند؛ بانویی کامل، مزین به ارزش‌های انسانی، دارای ارزش ذاتی و آگاه به مسئولیت‌هایی که دارد و آگاه به زمانه خود و دانشمند و... .  چنانچه شریعتی درباره‌اش، حق مطلب را چنین می‌گوید که:«فاطمه راه رفتن را در مبارزه آموخته و سخن گفتن را در تبلیغ و کودکی را در مهد توفان نهضت به سر آورده و جوانی را در کوره سیاست زمانه‌اش گداخته است. او یک زن مسلمان است: زنی که عفت اخلاقی او را از مسئولیت اجتماعی مبرا نمی‌کند... .»



 

این خبر را به اشتراک بگذارید