درباره ورزش پهلوانی غفلت کردیم
گفتوگو با محمدرضا توپچی؛ پهلوانی که 2بار بازوبند پهلوانی را بر بازو بست
مهرداد رسولی
در دهه60که تیمهای ورزشی به واسطه جنگ ایران و عراق و فضای آن روزهای جامعه کمتر در میادین بینالمللی ظاهر میشدند، نبرد پهلوانها تنور کمرمق ورزش را گرم نگهمیداشت. در همان سالها تماشای فوتبال اولویت نخست مردم نبود اما سالنهای کشتی برای تماشای نبرد پهلوانها مملو از تماشاگر میشد و مردم دوست داشتند بدانند چهکسی بازوبند پهلوانی را بر بازو میبندد. در دهه60که دوران شکوفایی ورزش پهلوانی در ایران بهحساب میآمد، یک کشتیگیر محجوب به نام محمدرضا توپچی پای ثابت همه مسابقاتی بود که تماشاگران را به سمت سالن قدیمی و پرخاطره هفتمتیر میکشاند. او در آن یکدهه 8بار متوالی به فینال مسابقات کشتی پهلوانی راه پیدا کرد و 2بار بازوبند پهلوانی را بر بازو بست. پهلوان محمدرضا توپچی معتقد است ذائقه نسل جوان تغییر کرده و شاید به همین دلیل استادیومهای فوتبال لبریز از جمعیت است و مسابقات کشتی پهلوانی در یک فضای سوت وکور برگزار میشود. صحبتهای او به بهانه اقدام یونسکو برای به ثبت رساندن فرهنگ ورزش زورخانهای به نام جمهوری آذربایجان خواندنی است.
تا چند دهه قبل، سالنهای کشتی برای جوانهای جنوب پایتخت حکم کیمیا را داشت و کشتی پهلوانی به همین نسبت طرفداران زیادی داشت. چطور شد که به این ورزش علاقهمند شدید؟
من در محلهای بزرگ شدم که بیشتر جوانهایش به سمت کشتی میرفتند. محله امامزادهحسن از روزگار قدیم کشتیگیرهای خوبی داشت. یکی از آنها علیرضا سلیمانی بود که در سنگینوزن قهرمان جهان شد و 6بار هم بازوبند پهلوانی کشور را دریافت کرد. مرحوم سلیمانی در باشگاه هژبر تمرین میکرد و با برادر بزرگتر من دوست و همباشگاهی بود. من آن موقع 14سالم بود و برای تماشای تمرین آنها به باشگاه هژبر میرفتم. آن موقع باشگاه هژبر در رده نوجوانان فعالیت نمیکرد اما وقتی به سن 16سالگی رسیدم تمرین کشتی را شروع کردم. یادم هست که اوایل سال1357یکسری کشتیگیر نوجوان از آمریکا آورده بودند که با ما تمرین کنند و مسابقه بدهند تا کشتی یاد بگیرند. من 3بار با آمریکاییها مسابقه دادم و همه آنها را بردم. باشگاه هژبر مثل بیشتر باشگاههای آن موقع زورخانه هم داشت. در آن سالها برای اینکه ورزش پهلوانی فراموش نشود باشگاههای کشتی را ملزم کرده بودند که کنار سالن کشتی یک زورخانه هم داشته باشند. خیلی از باشگاههای معروف تهران مثل هژبر، گودرز و پولاد زورخانه داشتند. ما 8برادر بودیم که همگی تحتتأثیر پدر پایمان به گود زورخانه باز شده بود.
از بین 8برادر فقط شما پهلوان کشور شدید؟
من کشتی پهلوانی را جدی گرفتم و ادامه دادم اما علی، برادر بزرگترم در کشتی آزاد عضو تیم ملی بود و به چند مسابقه بینالمللی هم اعزام شد. من از سال1360در گود زورخانه بودم و یکدهه در کشتی پهلوانی فعالیت کردم. تصورم این است که این یک دهه جزو بهترین سالهای زندگی ورزشی من بوده و فرهنگ ورزش پهلوانی تأثیر عمیقی در زندگی من داشته است. یادش به خیر وقتی با مرحوم سلیمانی در سالن مهران مشهد و سالن هفتم تیر تهران کشتی گرفتیم سالن جای سوزن انداختن نداشت و تماشاگران دور تشک کشتی هم نشسته بودند.
ظاهراً چند باری هم با مرحوم علیرضا سلیمانی کشتی گرفتید...
بله، ما 2بار در فینال مسابقات کشتی پهلوانی با هم کشتی گرفتیم که هر 2بار مرحوم علیرضا سلیمانی برنده شد و بازوبند پهلوانی را دریافت کرد. وقتی برای سومینبار بازوبند پهلوانی را بر بازو بست لقب «پهلوان باشی» را به او دادند. من هم 8بار به فینال مسابقات کشتی پهلوانی راه پیدا کردم که 2بار دستم بالا رفت و بازوبند را دریافت کردم.
در دهه60خیلی از جوانها حواسشان به فوتبال معطوف شده بود. آن موقع کشتی پهلوانی هنوز هم برای مردم جذابیت داشت؟
فوتبال بود اما خیلیها با کشتیهای پهلوان حسن و حسین محبی و پهلوان علیرضا سلیمانی به وجد میآمدند. آنها کشتیگیرهای مطرحی بودند که علاقه زیادی به نام پهلوان داشتند و دوست داشتند در کوچه و بازار از طرف مردم بهعنوان پهلوان موردخطاب قراربگیرند. در آن سالها در مسابقات کشتی پهلوانی هیچگونه جایزهای توزیع نمیشد. یعنی کشتیگیری که بازوبند پهلوانی را میگرفت یک ریال هم جایزه دریافت نمیکرد. آن سالها دوران شکوفایی ورزش پهلوانی بود. کشتی پهلوانی آنقدر موردتوجه بود که قهرمانان جهان میآمدند اطراف گود مینشستند و فقط تماشا میکردند.
البته جنبه عیاری و جوانمردی این ورزش هم در طول تاریخ موردتوجه مردم بوده است. در دهه60این موضوع چقدر اهمیت داشت؟
آن موقع بنا به نیاز جامعه، فرهنگ ورزش پهلوانی خیلی به دل مردم مینشست. خیلیها کیف میکردند وقتی پهلوانی گرهای از زندگی کسی باز میکرد یا 2دوست و همسایه را با هم آشتی میداد. مردم از گذشته دور پای ثابت تعلیم و تربیت بودند و جایی میرفتند که ادب و احترام بود. ورزش زورخانهای هم مرکز تعلیم و تربیت و ادب و احترام بود و به همین دلیل خیلی موردتوجه مردم قرار میگرفت. متأسفانه الان زورخانهها مهجور واقع شدهاند و فرهنگ پهلوانی هم در جامعه کمرنگ شده است. جوانهای امروزی ترجیح میدهند به جای زورخانه به سالنهای بدنسازی بروند یا در ورزشهای رزمی فعالیت کنند.
فکر میکنید چرا گود زورخانهها مثل سالهای قبل شلوغ نیست؟
من و همه ورزشکارهایی که مردم بهعنوان پهلوان آنها را موردخطاب قرار میدهند، ادب و احترام را در گود زورخانه یاد گرفتیم. همان گلریزانی که در گود زورخانه انجام میشد، فرهنگ دستگیری از نیازمندان بود که ما جوانها یاد میگرفتیم. متأسفانه خیلی از زورخانهها الان به قهوهخانه بدل شدهاند و شاید به همین دلیل فرهنگ ورزش پهلوانی کمرنگ شده است.
البته الان جوانها ترجیح میدهند سمت ورزشهایی بروند که پولساز است. حتی کشتی آزاد و فرنگی هم بهخاطر همین موضوع هنوز رونق دارد و به قول معروف از سکه نیفتاده است... .
پای مسائل مادی در میان است اما واقعیت ماجرا این است که در مورد ورزش پهلوانی دچار غفلت شدهایم. در سالهای بعد از پیروزی انقلاب که مفاهیم قرآنی و اسلامی در جامعه پررنگتر شد، بهترین فرصت بود که ورزش پهلوانی را به اوج برسانیم اما اینگونه نشد. ورزش زورخانهای و حتی کشتی آنطور که باید موردتوجه عموم و مدیران ورزشی قرار نگرفت. الان اگر بخواهیم مراسمی در گود زورخانه برگزار کنیم باید با 100نفر تماس بگیریم تا 15-10نفر بیایند درحالیکه قدیمها زورخانه محل تجمع پهلوانها بود و هر هفته دور هم جمع میشدیم. مشکل این است که بزرگترها دیگر به گود زورخانه نمیآیند و به قول معروف حکمکننده کم داریم. حکمکننده کسی است که در گلریزانها و مراسم خیرخواهانه حکم میدهد که به چهکسی کمک کنیم و از چه مسیری دست افراد نیازمند را بگیریم. وقتی بزرگترها وارد گود نشوند طبیعی است که جوانها هم کمتر میآیند.
در این شرایط از کجا باید شروع کرد؟ چه کارهایی باید انجام شود تا زورخانههای پایتخت هویت از دست رفتهشان را پیدا کنند؟
اگر همین امروز هم آستینها را بالا بزنیم دیر است اما چاره کار در گفتوگو است. باید درباره این موضوع سمینارهای مردمی برگزار کنیم و از پهلوانها و به قول معروف موسپیدکردههای ورزش هم بخواهیم به این سمینارها بیایند و هر کدام 2دقیقه صحبت کنند. آقای دبیر که الان رئیس فدراسیون است، صرفاً نباید به مدالآوری فکر کند و باید بداند که بعد پهلوانی ورزش کشتی خیلی مهم است. قدیمها علاوه بر گورد زورخانه، روی تشک کشتی هم به ورزشکار ادب و احترام را آموزش میدادند اما وضعیت اقتصادی بهگونهای شده که مربیهای امروزی بیشتر به درصدی که بعد از قهرمانی شاگردانشان میگیرند فکر میکنند. وقتی آقای سجادی وزیر ورزش شد انتظار ما این بود افراد متخصص بهکار گرفته شوند تا مشکلاتی از این دست حلوفصل شود اما اینگونه نشد. چرا امثال من که در دانشگاه تدریس میکنیم و 40سال در عرصه ورزش فعالیت کردهایم باید بیرون گود باشیم؟
حتماً شنیدهاید که جمهوریآذربایجان میخواهد فرهنگ ورزش زورخانهای را به نام خودش ثبت کند. فکر میکنید چطور میشود یونسکو را متقاعد کرد از این اقدام صرفنظر کند؟
در درجه اول باید ورزش زورخانهای را در داخل کشور حمایت کنیم و نسل جدید را به سمت این ورزش سوق بدهیم. ما استعدادهای زیادی در مملکتمان داریم و لازم نیست که همه آنها فوتبالیست یا والیبالیست شوند. خانوادهها باید بدانند که در ورزش پهلوانی، ذهن بچهها جلا پیدا میکند و فرهنگ این ورزش آنها را به انسانهای بهتری بدل خواهد کرد. بعد هم برویم سراغ برگزاری مسابقات بینالمللی ورزش زورخانهای و از کشورهایی که این ورزش با فرهنگشان عجین شده دعوت کنیم به کشورمان بیایند. ورزش باستانی همانطور که از نامش پیداست از دوره باستان در ایران رواج داشته و در آن دوره تاریخی آذربایجان هم جزو خاک ایران بوده است.
فکر میکنید با این حرفها میشود یونسکو را متقاعد کرد؟
باید مستندات تاریخیمان را برای یونسکو ارسال کنیم. دستگاه ورزش ایران سالهاست با یونسکو مکاتبه میکند. ثبت فرهنگ زورخانهای به نام آذربایجانیها قطعی نیست و برداشت من این است که میتوانیم رأی یونسکو را برگردانیم.