زیر آسمان شهر
ضرورت بازاندیشی در شیوه برنامهسازی تلویزیون
کامران محمدی|رمان نویس و روزنامه نگار:
حدود 10سال پیش برای فرار از شهر و تلخیهایش، از جادهای که کوه را لابهلای درختهای سبز و آواز بلبلها بالا میرفت، بالا رفتیم. شاید حدود 3ساعت با ماشین راندیم و آن بالا، ناگهان بین درختان فندق و کنار چشمهای با آبی بینهایت سرد و تمیز چند خانه روستایی ساده و تقریبا کاهگلی سبز شدند. نوجوانی روی برآمدگی کنار جاده نشسته بود و با چیزی ور میرفت. ما را که دید بلند شد و جلو آمد و دعوتمان کرد که وارد روستا شویم. در دستش گوشی تلفن همراه بهروزی بود و به گردنش، گردنبندی بزرگ و شبیه آنچه نوجوانان تهرانی به گردن میاندازند. هنوز وارد روستا نشده بودیم که آنتنهای تلویزیونی و ماهوارهای، بالاتر از درختها دیده شدند. یکی گفت:ای بابا، احتمالا به جای شیر تازه و ماست محلی، دعوتمون میکنن سریال کرهای ببینیم...
واقعیت هم همین است. همه بیلبوردهای سطح شهر و استادیومها، همه آگهیهای روزنامهها و فضاهای مجازی، همه تبلیغاتی که در سینماها پخش میشود و هر شکل دیگری از تبلیغات که میبینیم، روی هم، به قدر یک دقیقه حضور در تلویزیون تأثیر ندارد. این قدرت رسانهای است که در ایران، ملی است، رقیب ندارد و در همهجا، از بالاترین سطوح اقتصادی در گرانترین و لوکسترین مناطق پایتخت تا دورافتادهترین روستاهای محروم و فقیر نفوذ کرده است. البته حالا روزگار عوض شده است و حتی تلویزیونهای ملی هم رقیب پیدا کردهاند. به هر گوشهای از ایران که بروید، دیشها را میبینید و این جمله را از خیلیها میشنوید که تلویزیون ایران را نمیبینم و کلا ندارم. با این حال هنوز هم وقتی مجموعهای نظیر «پایتخت» پخش میشود، ماجرا درست برعکس میشود و کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که خبر نداشته باشد «نقی» شب گذشته چه کرده و «بابا پنجعلی» چه تکه بانمکی انداخته است. بنابراین این تصور کلی که ضریب نفوذ تلویزیون ایران کاهش یافته چندان درست بهنظر نمیرسد، بلکه بستگی تام دارد به شکل و محتوای برنامه. درواقع رسانه ملی عموما طوری در برنامهسازی بد عمل میکند که در رقابت با شبکههای ماهوارهای فارسیزبان، خیلی سریع و سخت از دور خارج میشود. اما حتی در این حالت نیز هنوز بخش مهم و بزرگی از جامعه، همچنان مشتری پروپاقرص سریالهای خودمانند و فراز و نشیبهای زندگی مردمانی از جنس خودشان را به مجموعههایی که قهرمانهای خارجی دارند، ترجیح میدهند. این ماجرا همیشه و در همهحال، در برنامههای مناسبتی بسیار پررنگتر و جدیتر است؛ ازجمله در ایام نوروز و شبهایماه رمضان.
با این وصف میتوان نتیجه گرفت که اینطور برنامهها، فرصت بسیار خوبیاند برای انتقال غیرمستقیم مفاهیم و عادتها یا همان چیزی که فرهنگسازی نام گرفته است. یک نگاه گذرا به سریالهای امسال، سال گذشته و سالهای پیش از آن نشان میدهد که در این مجموعهها (و البته سایر مجموعههای روزهای معمول سال) تمام توجه تلویزیون به امور اجتماعی روبنایی، سرگرمکننده و در بهترین حالت اخلاق است. شکلی از آموزش که با وضعیت موجود جامعه، روشن است چندان موفق نشده و حتی هر روز آمار مربوط به خشونت، بیاخلاقی، طلاق، خیانت، جرمهای کوچک نظیر کیفقاپی، جیببری، دزدی از اتومبیل، منزل و... بالاتر میرود. بنابراین شاید بد نباشد که رسانه ملی در شکل برنامهسازیاش تجدیدنظر جدی کند؛ ماه مبارک رمضان فرصت خوبی برای بازاندیشی است.