خصال بنیانگذار انقلاب اسلامی در آیینه روایت آیتاللهالعظمی محمدعلی اراکی
او برای کشتهشدن در راه خدا آماده است...
علی احمدی فراهانی _ تاریخپژوه
امامخمینی رهبرکبیر انقلاب اسلامی را میتوان از دوستان دیرین مرجع کهنسال و نامور شیعه، زندهیاد آیتالله العظمی حاجشیخ محمدعلی اراکی دانست. عقبه زمانی این مراوده تا جایی است که آن مرجع بزرگ در برخی مصاحبههای خویش در دهه60، خاطرات شنیدنی و ناگفته از بنیانگذار جمهوری اسلامی روایت میکرد.
ایشان در گفت و شنود با مجله پیام انقلاب، در باب قدمت این مراوده چنین بیان داشته است: «من با ایشان در اوایل امر، خیلی مانوس بودم. هر هفته ازخانهام تا میدان کهنه، با هم برای تهیه سوخت میرفتیم و بوته و چوب گز برای سوخت نهار و شام تهیه میکردیم. بین راه بسیار صحبت میکردیم و مانوس بودیم. در فوت مرحوم آقای سیدمحمدتقی خوانساری که در همدان فوت کردند، ایشان هم بودند و من هم بودم. ایشان با آقای خوانساری وداع و زود حرکت کردند و من ماندم، تا اینکه فوت کردند. جنازه ایشان را از همدان حرکت دادند و عدهای از روحانیون قم آمده بودند به استقبال جنازه. در بین قم - تهران آقایانی که آمده بودند، پیاده شدند. من هیچکس را ندیدم اینقدری که آقایخمینی گریه میکرد، گریه کند! شانههایش بالا و پایین میرفت! چنان اشک میریخت که من از اولادش چنان گریه ندیدم. خیلی اهل بکاء است آقای خمینی! هیچ نسبتی با هم نداشتند و مربوط نبودند، فقط عرق دینی داشت. این مرد دینی است، حتی برای کشتهشدن هم حاضر است. این امر همانطور در خاطرم مانده و محو نمیشود. اینان که آمده بودند، مثل آقای داماد، آقای زنجانی و خیلی از معنونین دیگر، گریه میکردند ولی آرام، لکن ایشان بلند گریه میکردند...! خب آن کتابی هم که نوشته بودند، کتاب «اسرار هزار ساله»، با اینکه پدر نویسنده آقای حاج شیخ مهدی پایینشهری، مرد بزرگواری بود، وقتی که حاج شیخ [آیتالله شیخ عبدالکریم حائری] وارد قم شد، به منزل او در مدرسه رضویه وارد شدند. منبر این پسر [مهدی حکمیزاده] را هم دیده بودم، یک منبر عالی داشت. پدرش که در مدرسه رضویه دهه عاشورا روضهخوانی میکرد، همین پسر منبر میرفت. چه منبرهای عالی تحویل میداد. پناه ببریم به خدا از عاقبت کار! آخرش اینطور شد و این کتاب اسرار هزار ساله را نوشت. آن وقت به آقایخمینی اثر کرد و نشست و رد نوشت، همین کتاب کشف الاسرار را نوشت. این از عرق دیانتیاش بود....»
آیتالله العظمی اراکی در بخش دیگری از این گفتوگو، به نقلقولی از آیتالله العظمی سیداحمد خوانساری از مراجع وقت، درباره نهضت امامخمینی(ره) پرداخته است که جالب و خواندنی مینماید: «من از شخص معتمدی شنیدم که از آقای آقاسید احمدخوانساری شنیده بود که ایشان فرموده بودند: عجب امتحان بزرگی است، خیلی آدم میخواهد خودش را از این امتحان سالم در بیاورد. خیلی آدم میخواهد، امتحان بزرگی است. امروز، روز موت احمر است. جماعت دنیا که رئیسشان آمریکا و شوروی است و سایرین هم که دستبسته آنان هستند، همگی در یک طرف هستند و آقای خمینی تنها! چه میشود کرد ؟ امتحان بزرگی است. آقایخمینی شخص نیکنفسی است، جای شک نیست. قسم میشود خورد، به والله که این مرد نیکنفس است و هیچ غرضی در او، جز ترویج دین نیست. دیدن این تحکمات و زورگوییهایی که این دو نفر پدر و پسر کردند، چه کارها کردند، میخواستند اصل دین را بهکلی از ریشه بکنند، مثل یزید که گفت: لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء ولا وحی نزل. میخواست به کلی ریشه دین را از بین ببرد. اگر نبود نهضت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، الآن من و شما کافر بودیم، اشهد ان لا اله الاالله بین ما نبود، از اثر نهضت حضرت اباعبدالله و آن شهادتهای 18نفر از بنیهاشم - که لااری لهم من نظیر - یک همچو اشخاصی خون ریختند و خداوند حفظ فرمود تا به ماها رسید. این شخص (پهلوی) هم میخواست همین کار را بکند. انشاءالله امیدوارم این نهضت هم امروز از طرف خدا باشد و ترحمی از خدا باشد. انشاءالله بهجایی برسد... .»