هم خواندنی و هم مرجع
کتاب «گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی» بررسی محققانهای در باب موضوعی کمترشناخته در شعر فارسی است
یاور یگانه-روزنامهنگار
گلها و گیاهان را معمولا به دلیل مصارف خوراکی و داروییشان میشناسیم یا به واسطه زیبایی و خوشایندیشان، ولی کمتر آنها را به سبب حضور پررنگشان در آثار ادبی به یاد میآوریم؛ شاید چون وجود گل و گیاه در زندگی انسان به قدری طبیعی و لازم است که از دیدنشان در آثار ادبی تعجب نمیکنیم. گلها و گیاهان همچون هر موضوع و پدیده دیگری که در زندگی انسان نقشی دارد، در آثار ادبی ازجمله شعر بهوفور بازتاب یافته است. شعر کهن فارسی نیز یکی از بارزترین جلوهگاههای زیبایی و لطافت گلها و گیاهان است. به قول مرحوم ایرج افشار که در مقدمهاش بر کتاب «گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی» آمده، «کدام شاعر زبان فارسی است که در شعرش از یاد گل که یکی از مظاهر زیبا و جانبخش طبیعت است به دور مانده باشد. شاید اغراق نباشد اگر گفته شود که امری محال است. شعر فارسی و گل، دو جوهر زیبایی، پیوندی دارند همیشگی و ناگسستنی» (صفحه نوزده). کتاب «گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی (تشبیهات و استعارات) همراه با شرح و معنای همه ابیات مربوط به گل و گیاه در دیوان حافظ» تألیف بهرام گرامی که اخیرا ویراست سوم آن از سوی انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده، به صورت مبسوط و دقیقی در 691صفحه از همین پیوند «همیشگی و ناگسستنی» گل و گیاه و شعر فارسی گفته است. در این مطلب، کتاب گرامی را بررسی کرده و به زیبایی شعر فارسی در بهرهگیری از گلها و گیاهان پرداختهایم.
چند چونوچرا
ابتدا به این پرسش پاسخ دهیم: چه ضرورتی دارد که کتابی به بررسی گلها و گیاهان در شعر کهن فارسی اختصاص یابد؟ وقتی به این پرسش فکر میکنیم، ابتدا اینطور به نظر میرسد اشعاری که در آنها از نام گلها و گیاهان بهره برده شده آنچنان پیچیده نیست که به کتابی خاص این موضوع نیاز باشد. احتمالا خواننده یا شنونده، به محض شنیدن نام گل یا گیاهی در شعر، تصویر آن را در ذهنش مجسم میکند و سعی میکند به تشبیه یا استعارهای که شاعر از آن گل یا گیاه مراد کرده، پی ببرد. بهرام گرامی، مؤلف کتاب «گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی» که تشبیهات و استعارات گلها و گیاهان را در شعر فارسی بررسی کرده، در اینباره معتقد است: «... بسیاری را عقیده بر این بوده که شاعران از نام گلها و گیاهان به ضرورت وزن و قافیه یا برای تزیین شعرشان استفاده میکردهاند؛ درحالیکه چنین نیست. شاعران نکتهسنج فارسیزبان بهخصوصیات گلها و گیاهان نیک واقف بودهاند و با توجه به ویژگی آنها تشبیهات و استعارات و کنایات بدیعی پدید آوردهاند.» (صفحه پانزده) در واقع، به اعتقاد گرامی، چنانچه خواننده شعر از خصوصیات گلها و گیاهان بهکاررفته در شعر آگاه باشد، لذت بیشتری از آن میبرد. برای نمونه، در صفحه248 و در مدخل «شقایق» گرامی درباره این گیاه مینویسد: «شقایق جمع شقیقه به معنای رخنه و شکاف میان دو کوه است که برای رویش گیاه مناسب باشد و شاید تسمیه شقایق بر وجه طبیعت خودروی آن در دشت و کوه و بستر سنگها بوده است.» بعد در ادامه، نمونههایی از سعدی، فرخی سیستانی، امیر معزی و قطران تبریزی بهعنوان شاهد مدعایش میآورد که در اینجا فقط یکی را ذکر کردهایم:
شقایق بر سر هر کوه چون رخسار دلبر شد/ بنفشه بر لب هر جوی چون زلفین جانان شد (امیر معزی)
در ادامه میتوان پرسید محدوده بررسی کتاب ـ که هزار سال شعر فارسی است ـ چه دورهای را دربرمیگیرد؟ گرامی در مقدمهاش بر کتاب چنین نوشته است: «محدوده «هزار سال» از آغاز شعر فارسی در نیمه دوم سده سوم تا حدود یک سده قبل است که در واقع بیش از هزار سال است. از بسیاری شاعران، بهویژه پیشگامان شعر فارسی، فقط یکی دو بیت و از بعضی صدها بیت شعر نقل شده است. بیشترین ابیات بهترتیب از صائب، حافظ، نظامی گنجوی و در مرتبه بعد از سعدی، فردوسی و خاقانی است. تعداد ابیاتی که در هر مقاله آمده، جزء کوچکی از ابیات موجود در منابع و مآخذ با واژه مورد نظر بوده است. سعی وافر گردیده که برای هر مضمون چند شاهد مناسب انتخاب و ارائه شود تا این مشت، نمونه خروار باشد و در عین حال در ارائه چند هزار بیت شاهد و انتساب آنها به دهها شاعر نیز اشتباهی پیش نیاید.» (صفحه شانزده)
سؤال بعدی میتواند این باشد: چرا فقط شعرهای کهن و شعرای کهنسرا در این بررسی گنجانده شدهاند و التفاتی به شعرها و شاعران متأخر نشده است؟ گرامی به این پرسش هم اینطور پاسخ داده است: «ابیاتی از چند شاعر متأخر و معاصر، فقط بهضرورت، در چند زیرنویس آمده است؛ زیرا به باور این مؤلف در بیشتر آثار این شاعران چندان نشانی از شناخت گیاهان و توجه به ویژگیهای آنها به چشم نمیخورد. اینان در مواردی نهچندان نادر، گلها و گیاهانی را با هم و دست در دست در شعر خود آوردهاند که به طور طبیعی در یک جا یا در یک زمان نمیرویند. گاهی هم بهوضوح میتوان دریافت که استفاده از گل و گیاه در شعر معاصر، بیوجه و سبب، با هدف زینتبخشیدن به کلام بوده است.»(همان)
مؤلف کارشناس و شعرشناس
بهرام گرامی متولد 1321تهران است و لیسانس مهندسی کشاورزی خود را در سال1343 از دانشگاه تهران، فوقلیسانسش را در اصلاح نباتات و بیماریهای گیاهی در سال 1349از دانشگاه آمریکایی بیروت و دکترایش را در ژنتیک و علوم گیاهی در سال 1356از دانشگاه مانیتوبای کانادا دریافت کرده است. او از 1343تا 1357کارشناس و محقق سازمان تحقیقات کشاورزی ایران بوده و از 1358تا 1364در دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان سمت استادیاری داشته است. او از سال 1364به آمریکا رفت و تا سال 1374در دانشگاه کالیفرنیا در دیویس به تحقیق پرداخت و در فاصله سالهای 1377تا 1382هم در دو انجمن شیمی غلات و بیماریهای گیاهی در آمریکا بهعنوان ویراستار علمی فعالیت کرد. او در هنگکنگ، بحرین و چین تدریس کرده و مقالات متعددی به زبانهای انگلیسی و فارسی نوشته است. همین سابقه خود گویای صلاحیت گرامی در بررسی گل و گیاه در شعر فارسی است. مرحوم ایرج افشار در مقدمهاش بر کتاب نوشته: «گردآورنده گرامی کتاب چون در رشته کشاورزی آموزش عالی دیده و با شعر فارسی مأنوس است در سالهای دوری از وطن به یاد گل و گیاهانی بوده است که شاعران هموطنش از هزار سال پیش میشناختهاند و زیبایی و خوشبویی آنها را در شعر خود ماندگار ساختهاند»(نوزده). بهگفته مرحوم افشار، کتاب گرامی، هم مناسب خواندن و لذت بردن است و هم ارزش مرجعی دارد، چون با خواندنش «بهآسانی جنس و گونه و خانواده هر گیاه را با نامهای علمی آن میشناسید و اگر بخواهید شاهد و مثال شعری برای هر یک داشته باشید چندین بیت خوب را در آن مییابید و از راه توضیح و تحلیلی که مؤلف آشنا و کارشناس داده است بر نحوه تلقی و احساس شاعر از آن گیاه آگاه میشوید و چون مؤلف، معنای کلمات دشوار را هم آورده است مشکلی پیش روی شما نمیماند.»(همان) به عنوان مثال، در مدخل «نرگس» در صفحه447 میخوانید:
بهجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد/ زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
چشمش مرساد = چشم بد به او نرسد. طارم فیرزوه = آسمان، کنایه از دنیا. خوش ننشست = به خوشی نگذراند یا روز خوش ندید، در جای مناسب قرار نگرفت. [جز چشم یار که به زیر طاق ابروی او خوش و بجا نشسته، در این دنیا هیچکس خوش و آسوده نبوده است.]
یا در نمونه دیگر، در مدخل «نیل و نیلوفر» در صفحه 483آمده:
ای خط سبز تو همچون برگ نیلوفر در آب/ قند مصر از شور یاقوت تو چون شکر در آب
یاقوت، استعاره از لب است. آب در هر دو مصرع به تازگی و طراوت اشاره دارد. [معنای مصرع دوم: قند مصری در برابر شیرینی لبان سرخ تو از خجالت، چون شکر در آب ناپدید میشود.] از خجالت آبشدن، امروزه نیز اصطلاحی رایج است.
تجانس و انس میان انواع گل و گیاه و معشوق، احتمالا یکی از بارزترین جلوههای حضور گل و گیاه در شعر است. در مقالهای با عنوان «کاربرد گیاهان در شعرها» که در شماره مه 2020نشریه «ژورنال بینالمللی توانبخشی روانشناسی» به چاپ رسیده، آمده است: «در دنیای ادبی شعرها، گلها به همراه گیاهان، بسیار فراوان، برای توصیف کیفیات انسانی، ظاهر فیزیکی و ماهیت انسانی استفاده میشود. گلها و گیاهان به ترسیم تصویر واضحی از انسان، مخصوصا در تصویر کردن معشوق برای خواننده، کارساز است. یکیپنداشتن معشوق با گیاهان، مخصوصا گلها، از خلال پیوند میان رنگ، رایحه، عطر، قامت و شکلشان درک میشود. مؤلفههای سبکی مختلف همچون استعاره، تشبیه، وصف و جانبخشی در درک تصویر توصیفشده، راهگشاست.»
در کتاب گرامی نیز ابیات بسیاری در تشبیه چهره، حالات و رفتار یار به گلها و گیاهان آمده است.
تأکید مرحوم افشار بر دو ویژگی خواندنیبودن و مرجعبودن آن، شاید از این باب باشد که معمولا مطالعه کتابهای مرجع، فاقد آن لذتی فرض میشود که از خواندن کتاب شعر، رمان یا حتی کتابهای غیرداستانی (همچون تاریخ یا فلسفه) حاصل میآید. اما کتاب گرامی در عین مرجعبودن، کتابی است که خواندنش با لذت همراه است؛ از این بابت میتوان این کتاب را همچون باغی تحقیقاتی در نظر گرفت که هم میتوان در آن قدم زد و لذت برد و هم مکاشفهای محققانه در آن داشت.
بخشبندیکتاب
قدری هم به تبویت کتاب بپردازیم. بعد از یادداشت آغازین نویسنده و مقدمه مرحوم افشار و پیش از شروع متن اصلی کتاب، تعدادی مقاله کوتاه آمده است: گل و گیاه در شعر حافظ، گیاهان در قرآن، پنج مقاله درباره گیاهان تورات، گیاهان انجیل، گل و گیاه در اشعار پیشگامان شعر فارسی، گل و گیاه در شاهنامه فردوسی، گل و گیاه در خمسه نظامی گنجوی؛ سپس سبک شعر فارسی، فهرست شاعران اعم از شاعران با نام و نشان و شاعران بینشان، شاعران معاصر و شاعران عربزبان و در انتها منابع نثری. اینها تا صفحه پنجاهوهفت کتاب را شامل میشود. بخش اول کتاب به گلها و گیاهانی اختصاص دارد که بهکرات در شعر فارسی از آنها تشبیه و استعاره ساخته شده است. بخش دوم نیز مختص گلها و گیاهانی است که استعارات آنها در شعر فارسی، کمتر از گیاهان بخش اول بوده است.
در بخش اول، نام این گیاهان آمده: ارغوان، اسفند، خشخاش، انار، انگور، بادام، بنفشه، شاهدانه، به، بوریا (نیشکر)، پسته، فلفل، پنبه و کتان و تعداد زیادی گل و گیاه دیگر که شاید حتی نام برخیهایشان را نشنیده باشید و از وجودشان باخبر نباشید. با اینکه پیشتر گفتیم در شعر فارسی از گلها و گیاهان تشبیهات و استعارات زیادی درباره معشوق ساخته شده اما در این کتاب، ابیات فراوانی جز این کاربردها هم آمده است. برای نمونه در مدخل «ارغوان» میخوانیم:
«فردوسی در اشعار بسیار، خون و خونِ ریخته در میدان کارزار را به ارغوانی تشبیه کرده است، با سه بیت در داستان رفتن گیو به ترکستان، نوشینروان و داستان فرود سیاوخش: (در ابیات زیر، تلفظ برخی کلمات در جای قافیه، با تلفظ متداول امروزی همنوایی ندارد.)
همه غار و هامون پر از کشته بود/ ز خون، خاک چون ارغوان گشته بود
غار = شکاف کوه، هامون = دشت.
به هر جایبر تودهای کشته بود/ ز خون، خاک و سنگ، ارغوان گشته بود
[معنای مصرع اول: در هر جا انبوه کشتگان بود.]
سراسر همه دشت، پرکشته دید / زمین چون گل و ارغوان کشته دید
منظور از گل و ارغوان، گل سرخ و شاخ ارغوان است.
در دو بیت زیر از فرخی سیستانی و محتشم کاشانی نیز ارغوان به خون دشمن اشاره دارد:
گفتم چو برگ نیلوفر بود پیش ازین/ گفتا کنون ز خون عدو شد چو ارغوان
در بیت بالا، تیغه آبداده شمشیر قبل از ریختن خون دشمن به پهنه کبود برگ نیلوفر و پس از آن به سرخی ارغوان تشبیه شده است.
تیغ تو کز خون خصم قطرهچکان آمده/ گلشن فتح تو راست شاخ گل ارغوان
آوردن لفظ گل قبل از نام گل، مرسوم نبوده و نیست. در بیت بالا نیز مراد، گل ارغوان نیست بلکه شاخ گل متعلق به درخت ارغوان است. قطرات خون به گلهای ریز ارغوان و شمشیر به شاخ ارغوان تشبیه شده است.» (صفحات 3و 4)
نقلقول 1
نگاه یک پژوهنده تیزهوش
تعدادی از اهالی ادب و فرهنگ درباره کتاب «گلوگیاه در هزارسال شعر فارسی» اظهار نظر کردهاند که در اینجا دکتر محمد استعلامی درباره این کتاب نوشته بود:«وقتی که من در اردیبهشت 1392نسخهای از کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی را دریافت کردم و بسته پستی را گشودم، عنوان کتاب تازه بود و در یک نگاه گذرا دریافتم که محتوای آن هم متفاوت است و نگاه یک پژوهنده تیزهوش و تازهجو در پشت این صفحات است. پس از صفحه عنوان کتاب، در یک صفحه خاص، مؤلف آن را به علامه دهخدا هدیه کرده است که غیرمستقیم به خواننده میگوید که این هم یک کتاب مرجع است و وقتی که من مقدمه یا تقریظ استاد ایرج افشار را خواندم، دیدم که او هم کتاب را یک مرجع شناخته و آن را «راهنمای باغ گیاهان» نامیده و از وجوه ممتاز این اثر سخن گفته است که داوری او تأیید اعتبار علمی کتاب است. پیش از این، در بسیاری از کتابهای مرجع، شقایق لاله است و لاله و شقایق از یک تیرهاند و همین! و از اینکه آن تیره کدام تیره است؟ و آن گل یا آن درخت یا آن گیاه خودرو به کدام اقلیم تعلق دارد؟ و چه خواصی در آن هست؟ سخنی نیست. گردآوردن عباراتی مشابه و بازنویسی آن زیر مدخلهای الفبایی، از هر نوآموزی برمیآید... . اما در گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، کار به گردآوری منظم شواهد پایان نمیپذیرد. هر درختی یا گیاهی زادگاهی دارد و در این کتاب پیدا میکنید که او اهل کدام ولایت است؟ و با کدام درخت یا گیاه دیگر هم خانواده است؟»
نقلقول 2
ایران طراوت
دکتر سیدمصطفی مــحقـقدامـاد با اشاره به ضرورت زیست ایرانی درباره این کتاب گفته بود: ایران خانه ماست. مام وطن را همه احساس میکنیم. آنهایی که ایرانی نیستند و مام وطن را احساس نمیکنند خطابم به آنها نیست. آنهایی که ایرانی هستند این تربت مقدس را که جمجمه اجدادمان در آن دفن است و سرشتمان با این خاک آمیخته است و زندگی میکنیم درکمیکنند.
ما وظیفه داریم این ایران را که روزی گلستان بوده باز هم گلستان نگهداریم. سعدی شیرازی اسم کتاب خود را گلستان میگذارد. بوستان، گلستان نشاندهنده این است که ما ایرانیان گلباز و گلدوست هستیم و ایرانمان گل بود. ما با عربستان سعودی فرق داریم. ایران ما ایران طراوت است، ایران گل هست. اولا باید در حفظ محیطزیست همت بگماریم و آن را حفظ کنیم. جای گل و درخت آهن نکاریم، به جای درخت تیرآهن نصب نکنیم، بگذارید توی کوچهها صدای بلبلی و بوی گلی بشنویم. درست است که:
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگ یاسمنی
نقلقول 3
بجا آوردن حق پیشینیان
دکتر حورا یاوری نیز با اشاره به ویژگی فرهنگنامهای این کتاب گفته بود: کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی هم حق فرهنگنویسان و پژوهندگان سلف را با ذکر نام و آثار آنها ادا میکند و هم با اذعان به دامنه و گستردگی کار و طرح پرسشهای متعدد، مشارکت و اظهارنظر پژوهندگان دیگر را موجب میشود و مثل هر اثر پژوهشی معتبر راه را برای محققان دیگر هموارتر میکند که از نمونههای آن میتوانیم به تحولات تاریخی این مفاهیم و تشبیهات و استعارات برخاسته از آنها طی این هزار سال و کاربردها و معناهای تازه آنها، بهخصوص در 2قرن، اخیر اشاره کنیم. دکتر شفیعی کدکنی در کتاب با چراغ و آیینه: در جستوجوی ریشههای تحول در شعر معاصر ایران به این سیر تحولی در مورد پرندگانی مثل کبوتر و پرستو اشاره میکند و با ذکر نمونههایی نشان میدهد که بازنمود این دو پرنده در ادبیات معاصر با آنچه در ادبیات کلاسیک میشناسیم متفاوت است و بهخصوص اینکه این مفاهیم و مشابهات آنها در قرن بیستم با پذیرفتن بارهای افزوده سیاسی معانی و کاربردهای تازه یافتهاند. نکتهای که در مورد «لاله» هم صدق میکند. از نمونههای دیگری که در کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی به آن اشاره شده باید از «گل» نام برد که در گذشته بهطور اَخص به گل سرخ اطلاق میشده و امروز دلالت گستردهتری دارد و به گل در مفهوم عام آن اشاره میکند.
دانش و خواسته است نرگس و گل
که به یک جای نشکفند به هم
هر که را خواسته است دانش نیست
وانکه را دانش است خواسته کم