• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
چهار شنبه 2 آذر 1401
کد مطلب : 177869
+
-

همراه با خانواده شهید مجید یوسفی؛ مدافع امنیت در خطه گیلان

لیدر اغتشاشات با خودرو او را زیر گرفت

گزارش
لیدر اغتشاشات با خودرو او را زیر گرفت

مژگان مهرابی _ روزنامه‌نگار

شهید مجید یوسفی؛ شهید دیگری از خطه گیلان که برای امنیت کشور جان خود را فدا کرد. بسیجی‌ای که هدفش برقراری نظم و آرامش در شهر بود اما به جرم بسیجی بودنش مورد خشم اغتشاشگرها قرار گرفت و به شهادت رسید بی‌آن که سلاحی برای دفاع از خود در دست داشته باشد. او در روز 17آبان درست وقتی که مشغول راندن آشوبگرها و دستگیری لیدر اغتشاشگرها در بندر کیاشهر بود، مورد حمله بی‌رحمانه آنها قرار گرفت. سردسته اراذل سوار بر خودرو با سرعتی جنون‌آمیز به سمت شهید یوسفی آمد و با او برخورد کرد. ضربه‌خودرو آن قدر مهلک بود که باعث شهادت این بسیجی شد. یوسفی از ورزشکاران موفق استان گیلان بود که مسئولیت هیأت موتورسواری و اتومبیلرانی و هیأت پینت‌بال گیلان را برعهده داشت. ناگفته‌های زندگی او را از زبان پدر، همسر و فرزندانش می‌شنویم.

چه غبار غمی بر آسمان گیلان نشسته است. انگار غصه‌هایش تمامی ندارد. مجید یوسفی سومین شهیدی است که گیلان برای حفظ امنیت کشور هدیه کرده و این بار قرعه به‌نام شهر آستانه‌اشرفیه افتاده است. چشم‌های گیلان در این چند روزه اشکبار بوده درست مثل خانواده یوسفی که داغدار جوان‌شان هستند. بیشتر از همه حال محمدصالح، پسر نوجوان شهید پریشان است. شهادت پدرش مصادف شد با شب تولد او. قرار بود پدر بعد از کار روزانه با کیک و هدیه به خانه بیاید و خانواده 4نفری‌شان ساعتی را در کنار هم خوش باشند اما شب هنگام نه‌تنها پدر نیامد بلکه به جای تبریک تولد؛ دوست و آشنا خبر شهادت پدر را به محمدصالح دادند. می‌گوید: «دلتنگ بابا هستم. بهترین دوستم بود. خیلی به او وابسته بودم. اما الان نمی‌دانم نبودش را با چه چیز می‌شود جبران کرد.» محمدصالح پسر فهیمی است این را از پدر به ارث گرفته است. با اینکه خودش حال و روز خوبی ندارد اما سعی می‌کند خوددار باشد تا برادرش احمدرضا کمتر بهانه پدر بگیرد. او از اخلاق خوب پدرش می‌گوید و اینکه چقدر برای در آغوش کشیدن او دلتنگ شده است.احمدرضا اما غم فراقی که در دلش خانه کرده را بیشتر نشان می‌دهد. انگار هنوز باور نکرده که دیگر پدر به خانه برنمی‌گردد.

پسرم برای دفاع از کشور شهید شد
حاج احمد، پدر پیر شهید یوسفی لحظه‌ای آرام نمی‌گیرد. از اینکه جماعتی مزدور و یاغی بی‌رحمانه پسرش را به شهادت رساندند وجودش آتش می‌گیرد. می‌گوید: «پسر من برای آرامش و امنیت مردم رفته بود. اما آشوبگرها رحم ندارند. هدفی جز خرابکاری هم ندارند. مجید برای دفاع از کشور و مردم شهید شد. اگر لازم باشد خودم هم لباس رزم می‌پوشم.» او نحوه شهادت مجید را به چشم ندیده اما آنچه از دوستان پسرش شنیده روایت می‌کند: «پسرم برای برقراری امنیت به بندرکیاشهر رفته بود. در ایست بازرسی اقدام به دستگیری سردسته اغتشاشگرها می‌کند. اما او متوجه این موضوع شده و خودروی خود را با سرعت زیاد به سمت بسیجی‌ها حرکت می‌دهد. بعد هم محکم با مجید تصادف می‌کند و متواری می‌شود. البته خیلی سریع مدافعان امنیت او را دستگیر کردند.» صحنه شهادت مجید مثل فیلم درامی مرتب از جلوی چشم پدر رد می‌شود و همین درد این پیرمرد را دوچندان می‌کند. از وقتی مجید رفته قامتش خم شده است. از اینکه او باید باشد و عزادار پسر شود. حاج احمد به یاد محبت‌ها و مهربانی‌های مجید می‌افتد که چقدر با او همراه بود. تنها حرفی که به زبان می‌آورد: «مجید خیلی خوب بود. خیلی.» گریه امانش نمی‌دهد تا باقی حرف‌هایی که در سینه دارد به زبان بیاورد.

مهره تأثیر‌گذار در ورزش استان گیلان
همسرش معصومه خادمی خود خواهر شهید است و سال‌ها پیش برادر 17ساله‌اش را در جنگ تحمیلی از دست داده است. خادمی به‌خصوصیات اخلاقی همسرش اشاره می‌کند که چقدر مردمدار و مردم دوست بوده است. می‌گوید: «آقا مجید حواسش به همه‌‌چیز بود. از ناراحتی دیگران پریشان می‌شد و از خوشحالی‌شان دلشاد. حسن خلقش زبانزد کوچک و بزرگ بود. آقا مجید ورزشکار بود، بدن ورزیده‌ای داشت. از دوستانش کسی باور نمی‌کرد که شهید شده باشد. چندبار به‌عنوان مدافع حرم به سوریه رفته بود. در عملیات‌های زیادی هم شرکت کرده بود.» و اما ناگفته آخر؛ مجید یوسفی مهره تأثیرگذاری در ورزش استان گیلان بود او به‌عنوان مسئول کمیته پینت‌بال شهر آستانه‌اشرفیه بود و مسئول کمیته هیأت موتورسواری و اتومبیلرانی گیلان خدمات ارزنده‌ای را برای تشویق و جذب جوانان به ورزش انجام داده بود.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید