خاطرهبازی با حسین کازرانی؛ یکی از بهترین مدافعان تاریخ فوتبال ایران
به اماراتیها گفتم در دهات شما بازی نمیکنم
مهرداد رسولی
پاس یکی از تیمهای قدرتمند لیگ تخت جمشید در سالهای قبل از پیروزی انقلاب بود و بازیکنانی به فوتبال ایران معرفی میکرد که عموما فیزیک بدنی خاصی داشتند. یکی از این بازیکنان حسین کازرانی بود که در قلب خط دفاعی بازی میکرد و با نصرالله عبداللهی زوج خط دفاعی تیم ملی در جامجهانی1978 را تشکیل میداد. کازرانی اهل اندیمشک بود و مثل همه فوتبالیستهای جنوبی، فوتبال را با همه وجودش بازی میکرد. او در جامجهانی1978 چنان در ترکیب تیم ملی درخشید که حشمت مهاجرانی اعتراف کرد اگر این بازیکن را خط نمیزد و با خودش به مونترال میبرد، با مدال از المپیک1972 به خانه برمیگشت. حسین کازرانی سالها در تیم پاس و تیم ملی درخشید. مدافع اندیمشکی فوتبال ایران حالا در 76سالگی خاطراتی خواندنی از زمینهای خاکی اندیمشک تا رویارویی با ستارههای هلند و اسکاتلند در جامجهانی1978 را روایت میکند.
بچههای جنوب معمولا دوست دارند فوتبالیست شوند اما ظاهرا شما از این قاعده مستثنا بودهاید. چرا در برابر فوتبالیست شدن مقاومت میکردید؟
برای اینکه از همان نوجوانی خیلی به پینگپنگ علاقه داشتم. نمیدانم چه حس غریبی بود که وقتی راکت دستم میگرفتم و پای میز پینگپنگ میایستادم حال خوبی داشتم. همان موقع در نوجوانان راهآهن اندیمشک فوتبال هم بازی میکردم. یک مربی داشتیم بهنام آقای زاهد. یک روز به سالن پینگپنگ آمد و راکتم را از دستم گرفت و شکست. بعد هم گوشم را گرفت و حدود 150متر کشید تا رسیدیم به زمین فوتبال. در همان احوال که گریه میکردم لباسم را پوشیدم و رفتم داخل زمین. من از همان روز فوتبال را بهطور جدی شروع کردم.
ظاهرا پدر هم با فوتبالیست شدن شما موافق نبود؟
پدرم در خانه کمی خشن بود اما قلب رئوفی داشت. یکی، دو بار آمد سر زمین فوتبال و دید در زمین خاکی زمین میخوریم. بعد هم گفت بدنت زخمی میشود و نمیخواهد فوتبال را ادامه بدهی. یک روز گفت چقدر پول بدهم که دیگر فوتبال بازی نکنی؟ گفتم 20تومان بده تا برای همیشه به زمین خاکی نروم. پدرم گفت 20تومان میدهم به شرطی که کفشهای فوتبالت را آتش بزنی. من هم گفتم 20تومان میگیرم و کفشهایم را آتش میزنم. در هر صورت به توافق نرسیدیم و بعدها که از طریق روزنامه باخبر شد به تیم منتخب خوزستان دعوت شدهام کوتاه آمد.
چه شد که از دانشکده افسری سر درآوردید؟
وقتی برای حضور در مسابقات کشوری با تیم خوزستان به بندر انزلی رفتم 18-17سالم بود. در آن مسابقات آن قدر خوب بازی کردم که به تیم ملی دعوت شدم. از مسابقات آن سال فقط من و مجید حلوایی به تیم ملی دعوت شدیم. نکته جالب این بود که من در آن مسابقات ذخیره بودم که یکی، دو بازیکن مسجدسلیمان بنا به دلایلی قهر کردند و باعث شدند من فیکس شوم. این هم خوششانسی من بود وگرنه هرگز به تیم ملی دعوت نمیشدم.
مجید حلوایی هم بازیکن عجیبی بود و در المپیک مونترال به برزیل گل زد...
همینطور است. مجید حلوایی بازیکن ترسناکی بود و برخی بازیکنان قبل از شروع بازی از ترسشان میآمدند و با او روبوسی میکردند. ما بعدها در تیم پاس همبازی شدیم. یادم هست در بازی با پرسپولیس محمود خوردبین داشت پا به توپ وارد زمین ما میشد اما وقتی حلوایی را دید که دارد به سمتش حرکت میکند و میخواهد تکل بزند، توپ را بیرون زد و پا به فرار گذاشت. آن موقع به مجید حلوایی لقب «آدمخور» داده بودند.
پاس هم از تیمهای خاطرهساز فوتبال ایران است که قهرمان جام تختجمشید شد. ظاهرا در این تیم اصل بر نظم و انضباط بود؟
ما دو بار قهرمان جام تختجمشید شدیم و در بقیه دورهها دوم یا سوم بودیم. پاس منظمترین تیم فوتبال ایران بود. یکبار حدود 2ساعت قبل از بازی در لیگ تختجمشید، شورت ورزشیام پاره شد. من هم از ترس مربی، یک ماشین دربست گرفتم و از منیریه یک شورت ورزشی خریدم و به امجدیه برگشتم. پاس، با انضباطی که حسن حبیبی در این تیم برقرار کرده بود همه جامها را میبرد. بگذارید یک خاطره دیگر برایتان تعریف کنم. یکبار دوستان رسانهای دورهام کردند و از من درباره حسن حبیبی پرسیدند. من هم که در اوج موفقیت بودم گفتم حسن آقا مدیریت را با فرماندهی اشتباه گرفته! فردای آن روز که سر تمرین رفتم حسن آقا روزنامه را باز کرد و گفت تو این حرفها را زدی؟ گفتم بله، اما از دهانم در رفت. روز مسابقه آماده بودیم اما متوجه شدم جزو 11بازیکن اصلی نیستم. این اتفاق هفته بعد هم تکرار شد و 5هفته نیمکتنشین بودم. در آن روزها علاوه بر تمرین باشگاهی در اتوبانها میدویدم تا بدنم افت نکند. هر روز از میدان هفتتیر که محل کار همسرم بود تا خانهمان در خیابان دولت، دنبال ماشین همسرم میدویدم. این داستان ادامه داشت تا اینکه در بازی پاس و سپاهان، مهدی دینورزاده مصدوم شد و حسن حبیبی به ناچار مرا وارد زمین کرد. آن روز بهترین بازی عمرم را انجام دادم و بازی را با 4گل بردیم که روی همه گلها نقش داشتم.
درآمدتان در پاس چقدر بود؟
ما 1200تومان ماهانه از پاس میگرفتیم و در تیم ملی هم گاهی اوقات 5هزار دلار پاداش میدادند که آقای مهاجرانی پولها را در پاکت میگذاشت و میگفت فدراسیون داده است.
همان موقع از تیمهای بزرگ و متمول پیشنهاد داشتید؟
از تاج پیشنهاد 200هزار تومانی داشتم. رایکوف از منصور پورحیدری خواسته بود من را به تاج ببرد. یکبار هم در اهواز با تاج در یک هتل بودیم که رایکوف به حسن حبیبی گفت 2بازیکن خوزستانی را میدهم و کازرانی را میگیرم اما در نهایت قبول نکردم. آن موقع با 200هزار تومان 3واحد آپارتمان میدادند.
در آن سالها پای بازیکنان ایرانی به لیگ امارات هم باز شده بود. از تیمهای اماراتی پیشنهادی نداشتید؟
یک بار وقتی با پاس به دوبی رفته بودیم، حشمت مهاجرانی گفت شیخ خورفکان میخواهد تیم ببندد و تو را هم میخواهند. حشمتخان گفت یک میلیون تومان میدهند و حقوق ماهانه هم پرداخت میکنند. آن موقع دوبی در حد روستاهای اندیمشک بود و در جواب اماراتیها گفتم نمیخواهم در روستا فوتبال بازی کنم. حالا که به گذشتهام نگاه میکنم به این نتیجه میرسم که از این اشتباهات زیاد داشتهام.
برویم سراغ تیم ملی. کار کردن با حشمت مهاجرانی چطور تجربهای بود؟
حشمتخان هم مدیر بود، هم روانشناس و مهر بچهها را به دل همدیگر میانداخت. او خیلی زحمت کشید تا به بهترین مربی فوتبال ایران تبدیل شد. بیش از یک دهه مدام در اردو زندگی میکرد و از خانوادهاش دور بود. از یک جایی به بعد خسته شد و از فوتبال برید. تنها خاطره بدی که از کار کردن با حشمت مهاجرانی دارم این است که من را خط زد و به المپیک مونترال نبرد. بعدها با خبر شدم که 2نفر از بچههای تیم ملی علیه من و محمد صادقی که هم اتاقی بودیم، حرف زدهاند و باعث شدهاند حشمتخان ما دو نفر را از تیم ملی خط بزند. او بارها در مصاحبههایش اعلام کرد که اگر کازرانی و صادقی را با خودم به المپیک برده بودم مدال میگرفتیم.
خاطره خوش شما هم حتما بازی در جامجهانی1978 است؟
بله، در جامجهانی با نصرالله عبداللهی در دفاع میانی بازی میکردیم. در بازی با هلند یک مقدار تحتتأثیر سبک فوتبال آنها قرار گرفتیم و نتوانستیم بازی خودمان را انجام بدهیم. هلندیها از هر متر زمین استفاده میکردند. البته ما از آنها ترسی نداشتیم چون قبل از جامجهانی با آرژانتین و فرانسه بازی کرده بودیم.
بهترین مهاجمی که مقابل شما بازی کرد چهکسی بود؟
در ایران بزرگترین مشکل من مقابل حسن روشن بود. در یکی از بازیها مقابل تاج، 3گل از این تیم خوردیم. در فوتبال ایران بازیکنی مثل حسن روشن نخواهد آمد که در استارتها چنین سرعتی داشته باشد. او در جامجهانی با مینیسک پاره مقابل پرو بازی کرد و گل هم زد.