با وسواس چه کنیم؟
رهایی از رفتارهای آزاردهنده وسواسگونه فکری و عملی با تمرین و ذهنآگاهی
یکتا فراهانی-روزنامه نگار
وسواس، بیماری مزمن و نسبتا شایعی است که موجب اختلال در عملکردهای مختلف فرد میشود و درمان آن نیز بهدلیل ماهیت و مقاومت بالا به درمان معمولا دشوار، پیچیده و زمانبر است. «اختلال وسواس فکری-عملی» نوعی اختلال است که علاوه بر آشفتگی درونی و اضطراب زیاد در بعضی موارد هم با احساس گناه، شرمساری و مسئولیت افراطی برای بیمار همراه است. وسواس بهدلیل ماهیت ناتوانکنندهای که بهدنبال دارد میتواند روند طبیعی زندگی، تواناییهای شخصی، کارایی شغلی، سازگاری اجتماعی و روابط بینفردی را تحتتأثیر قرار دهد و زندگی شخص را با محدودیتهای زیادی مواجه کند و کیفیت زندگی او را بهشدت پایین بیاورد. وسواس فکری باعثبروز افکار یا تصاویر غیرارادی میشود که بارها و بارها در ذهن تکرار میشوند و برخلاف میل باطنی فرد پس از مدتی بال و پر میگیرند و رشد مییابند؛ آنچنان که او نمیتواند جلوی بروز آنها را بگیرد.
افکار وسواسی بیشتر، آزاردهنده هستند و میتوانند سازمان روانی شخص را تحت سیطره خود درآورند. از اینرو معمولا با اضطراب همراه هستند و درصورتی که درمان نشوند، زندگی فردی و اجتماعی افراد را مختل میکنند؛ چون میتوانند در طولانی مدت، مشکلات جدیتری بهدنبال داشته باشند.
انواع وسواس
وسواس بهگونههای مختلفی در افراد بروز میکند؛ مانند وسواس شستوشو، نظم و ترتیب، ناقص بودن کارها یا احتکار و جمع کردن وسایل قدیمی و ناکارآمد و... البته بعضی اختلالات دیگر مانند افسردگی، کندن پوست بدن و خرید اجباری هم به نوعی در دسته اختلالات مربوط به وسواس قرار میگیرند. شاید بهنظر بیاید تشخیص وسواس کار سادهای است اما صرف اینکه کسی افکاری ناشی از وسواس داشته باشد یا رفتارهای اجباری انجام دهد بهمعنای داشتن اختلال وسواس نیست. در واقع هنگامی میتوان افکاری را ناشی از وسواس دانست که به نوعی منجر به پریشانیهای غیرقابل کنترل و مهارنشدنی شود. بهعلاوه اینکه شخص زمان زیادی را برای انجام کارهای اجباری صرف کند؛ بهگونهای که در نهایت زندگی و روابط روزمره او را با اختلال مواجه کند.
وسواسهای فکری و عملی
وسواسهای فکری عقاید و افکار مزاحمی هستند که در فرایند آنها فرد اسیر افکار آزاردهندهای میشود که نمیتواند آنها را رها کند. اما وسواسهای عملی رفتارهای تکراری مانند شستنهای مکرر و توجه بیش از حد به رعایت نظم و ترتیب یا اعمال مشابه دیگر هستند که هدف آنها پیشگیری یا کاهش اضطراب و پریشانی است؛ نه بهدست آوردن لذت یا رضایت. افراد مبتلا به وسواس فکری معمولا هم وسواس عملی دارند و هم اجبار. ضمن آنکه گاهی اوقات فقط یکی از آنها را تجربه میکنند.
راهکارهایی برای مقابله با وسواس
توجه داشته باشیم وسواس از آن دسته اختلالاتی نیست که بتوان به تنهایی و بدون کمک گرفتن از متخصص آن را درمان کرد؛ بهخصوص وقتی در مراحل پیشرفته باشد. اما میتوان به نکاتی برای مهار و مقابله با آنها توجه داشت. نخستین مرحله، شناسایی محرکهایی است که فرد را آزار میدهند. برای این کار میتوان همه آنها را ثبت، بررسی و ریشهیابی کرد. در مرحله بعد شخص باید تلاش کند علاوه بر اینکه با وسواسهای خود روبهرو میشود، در برابر انجام افکار و اعمال وسواسگونه خود نیز مقاومت نشان دهد. مثلا هنگام شستوشوی زیاد متوجه رفتار وسواسگونه خود باشد و تمرین کند به مرور آن را کاهش دهد.
توجه داشته باشید هرچه بیشتر وقت بگذارید و تمرین کنید، بیشتر پیشرفت خواهید کرد اما نباید عجله داشته باشید. استفاده از روشهای ذهنآگاهی و بههوشیاری هم میتواند به شما در این راه کمک بسیاری کند. میتوانید از روشهای تنفسی، حواسپرتی و... استفاده کنید. مثلا وقتی ذهنتان درگیر تکرار وسواسگونه کاری شد، میتوانید به چیز دیگری فکر کنید و بایستید چند نفس عمیق بکشید و به حال آن لحظه خود حضور پیدا کنید. تمرین ذهنآگاهی در مواقعی که درگیر وسواس نیستید به شما بسیار کمک میکند.
مکث
نشانههای ابتلا به وسواس
تشخیص اختلال وسواس و یافتن راهکار و روش درمان مناسب برای افرادی که با مشکلات ناشی از وسواس دستوپنجه نرم میکنند، بسیار حیاتی و ضروری است. البته ممکن است گاهی اوقات، بسیاری از ما نیز هنگام خروج از منزل برگردیم و قفل در یا کلید برق را چک کنیم یا بعضی مواقع نیز افکار ناخوشایندی داشته باشیم اما فقط هنگامی که این افکارهای وسواسگونه و رفتارهای اجباری در زندگی روزمره ما اخلال ایجاد کنند میتوانیم احتمال دهیم که شاید دچار وسواس شدهایم. ترس از آلوده شدن به میکروب، کثیفی یا آلوده شدن توسط دیگران، تمرکز و توجه بیش از حد بر عقاید مذهبی یا اخلاقی، ترس از دست دادن دیگران، چنان که نتوانیمازپرداختن به آنها رهایی یابیم، توجه بیش از اندازه به رعایت نظم و ترتیب، رعایت تقارن یا چککردن مداوم گاز یا قفل کردن در هنگام خروج از خانه و... از نشانههای وسواس هستند که حتما باید به آنها رسیدگی شود. موضوع مهم گیر کردن در آنها و تکرار بیش از حدشان است؛ آنقدر که مانع از آرامش و آسایش فرد و اطرافیان او شود.