• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
شنبه 21 آبان 1401
کد مطلب : 176719
+
-

به پشت‌سر نگاه نکن

علیر‌ضا‌محمودی-دبیر گروه فرهنگی

میدان بهارستان با بی‌رحمی تحمل‌ناپذیری نشانه‌ بی‌معرفتی ما تهرانی‌های امروز به هویت تاریخی است که ما را تهرانی می‌کند. تندیس مرحوم مدرس در گوشه میدان بهارستان با مظلومیت خاصی که به گوشه دیگر میدان اشاره می‌کند، ناخواسته همچون همان نطق‌های آتشین در صحن مجلس ملی، یادآوری می‌کند که اینجا بهارستان است، میدان بهارستان قلب تاریخی که تهران را از شیراز و مشهد و اصفهان جدا می‌کند. ما میدان بیضی شکل را دور می‌زنیم و صدای مدرس را نمی‌شنویم. چرا که تهران امروز برای توقف و شنیدن و دیدن‌، شهر بی‌مناسبتی است.
ما تهرانی هستیم. متولد و ساکن این شهر. چه چیزی ما را به تهرانی بودن مفتخر می‌کند؟ یک شهروند تهرانی از یک شهروند تبریزی یا اصفهانی یا اراکی، با چه ویژگی‌هایی متمایز می‌شود؟ چه چیزهایی در تهران داریم که تهرانی‌ها باید در نسبت با آنها خود را از دیگر ایرانیان مشخص کنند. ساده‌تر اینکه تهرانی بودن هم‌اکنون یعنی چه؟ زندگی در شهری که نفس کشیدن در آن سخت اما پول درآوردن ساده است. زندگی در شهری که رفت‌وآمد درآن با مرارت اما دریافت تسهیلات شهری درآن راحت‌تر است. اجاره‌خانه و قیمت مسکن درآن بیداد می‌کند اما خانه‌ها دارای کف سرامیک و شومینه هستند. شهری بزرگ است که یک طرفش نیاوران و یک طرفش ورامین است. بزرگ‌ترین پارکینگ کشور هم هست که دیگر جای پارک ندارد. این فهرست را می‌توان همینطور ادامه داد و برای هر مشخصه‌ای در تهران دلیلی برای گریز از آن پیدا کرد. آن شهروندی که در اختیاریه زندگی می‌کند تهرانی است و آن شهروندی که هر روز از کرج برای کار به تهران می‌آید و شب به خانه‌اش در کرج برمی‌گردد هم تهرانی محسوب می‌شود. مشخصه‌های ‌تهرانی بودن وقتی بیشتر مخدوش می‌شود که حساب و کتاب جمعیت بی‌حساب و کتابی را که از چهارگوشه ایران در طول چندین دهه اخیر به تهران اضافه شده‌اند، محاسبه کنیم. با یک جمعیت مغشوش روبه‌رو می‌شویم که با هیچ چسبی به هم نمی‌چسبند. نه لهجه‌ای، نه محله‌ای، نه نشانه‌ای و نه ویژگی قابل اعتنایی. همه در یک مساحت بزرگ و درندشت جغرافیایی که نامش تهران است، تهرانی محسوب می‌شوند.
وقتی تهرانی بودن با جغرافیا و ویژگی‌های امروزی این شهر به تعریف واحدی نمی‌رسد و دستاویز قابل اعتنایی برای تهرانی کردن این جمعیت میلیونی وجود ندارد که آن را بزرگ‌ترین ویژگی تهران به‌حساب بیاوریم، بسیاری از صاحب‌نظران دست به دامان تاریخ می‌شوند. آنها معتقدند وقتی نمی‌توان در این دیگ جوشان از ماشین و آدم چیز دندان‌گیر و همه‌گیر امروزی پیدا کرد می‌توان با تکیه برگذشته یکسانی که بر این شهر گذشته نمادهای تاریخی پیدا کرد و با بزرگ کردن آنها به شهر بی‌هویت امروز هویت داد. این هویت شامل برجسته کردن همه آن چیز‌هایی است که تهران از زمانی که توسط سر‌سلسله دودمان قجر به‌عنوان مرکز کشور انتخاب ‌شد، یکی پس از دیگری به‌وقوع پیوسته است. در این وضعیت مکان‌ها اهمیت فراوانی پیدا می‌کنند. نام‌ها و نشانه‌ها مورد توجه قرار می‌گیرند و زندگی در کنار این مکان‌ها تشخص و هویت خود را پیدا می‌کند. به‌عبارت دیگر تهرانی بودن یعنی همسایگی با مکان‌ها و نشانه‌هایی که از 200 سال تاکنون رد آزادی‌خواهی ملت ایران را رقم زده است. میدان‌ها و خیابان‌ها هر کدام مکان وقوع رویدادی است که تعریف چهره ایران وامدار آن‌حادثه‌ است. در آن میدان‌ها و خیابان‌ها تهران به شکل گسترده‌ای تعریف واحدی دارد. هر میدانی برای خود تعریفی پیدا می‌کند و برای خود حرمتی. تفاوت و تمایز میدان آزادی با میدان بهارستان از همین چیزها می‌آید. وگرنه روی نقشه جغرافیا فرق میدان تازه‌ساز و تاریخ‌ساز فقط یک اسم است.
تاریخ معاصر ایران و تاریخ پایتخت ایران آنچنان با هم درآمیخته که وقتی از تاریخ ایران معاصر حرف ‌می‌زنیم بدون شک داریم درباره تاریخ تهران حرف می‌زنیم. لوکیشن و محل وقوع این تاریخ در این شهر بزرگ میدانی است به نام بهارستان؛ میدانی که مجلس شورای ملی به‌عنوان نماد آرزو‌های ملی در راه سعادت و بهروزی قوم ایرانی در آنجا ساخته شده است. مجلس در جوار مدرسه سپهسالار قرار دارد، جایی که فاتحان تهران با تفنگ‌های سرپرشان مقابل در ورودی‌اش به نشانه پیروزی و تفوق بر استبداد، عکس یادگاری گرفتند. در همین میدان بود که نمایندگان آزادیخواه و طرفدار رضاخان پیش از آغاز جلسات مجلس از درشکه‌ها پیاده می‌شدند تا وارد صحنه رقابت آزادی و استبداد شوند. در همین میدان بود که مردم تهران برای حمایت از مصدق تجمع کردند، روزی که مصدق می‌رفت تا استعفا بدهد. در همین میدان بود که شعبان جعفری و گروهش پیروزی کودتا را جشن گرفتند. در همین میدان بود که حسنعلی منصور توسط جوانی مسلمان ترورشد. در همین میدان بود که مردم آدرس مدرسه علوی را می‌گرفتند تا به دیدار امام خمینی(ره) بروند که چند ساعتی از بازگشت پیروزمندانه‌اش به وطن می‌گذشت. اینها همه تاریخ تهران است و تاریخ میدان بهارستان. برگردیم به میدان بهارستان کنونی. در این محوطه ولنگ و باز، از کجا باید دنبال این نشانه‌ها را گرفت. از سردر مجلس و یا از دیوار آجری مدرسه عالی شهید مطهری. از پیاده‌روها یا از سنگفرش خیابان. از تاکسی‌‌ها یا کافه‌ها. ازکتابفروش‌ها یا بساط دستفروش‌ها.
وقتی وارد میدان بهارستان می‌شوید، نه از تاریخ نشانه‌ای‌است، نه از تاریخ‌سازان. همه‌‌چیز انباشت پاسخ‌هایی است هول هولکی و بی‌دقت به نیازهایی که قرار است سرپایی و یک‌بار‌مصرف پاسخ داده شوند. پیراشکی گوشت و سی‌دی فیلم‌های ایرانی و فرنگی و موسیقی مجاز و غیرمجاز. آب‌زرشک و انبه و کتاب‌های احضار روح و راهنمایی زناشویی. کیفیت این محصولات غذایی و فرهنگی بر این اساس شکل گرفته‌اند که مشتری عابر است و می‌گذرد. در این عبور یک‌بار برای همیشه کسی نیست تا کیفیت را زیر سؤال ببرد و حوصله و اشتیاقی برای کیفیت بالاتر وجود ندارد. مشتری با علم به اینکه چه سی‌دی‌ای می‌خرد و چه خوراکی‌ای را گاز می‌زند دل به دریا زده و دست به جیب برده است. سیر می‌شود و فیلمی می‌خرد. اگر شانس بیاورد دل‌پیچه‌ نمی‌گیرد یا برچسب فیلمی که خریده با محتویات درونش یکی است. نهایت این خرید و آن فروش همین است.
در چنین بازار مکاره‌ای میدان تاریخ‌ساز شهر ما هیچ نشانه‌ای برای اینکه تهرانی‌ها را در تهرانی بودن به هم نزدیک کند، ندارد. بر هویتی پافشاری می‌کند که خود نهایت بی‌هویتی است. به هیچ‌چیز اشاره نمی‌کند، چرا که خود سر تا پا انباشته‌ از روزمرگی است. زمانی دراین میدان مردم تهران برای عمیق‌ترین نیازهای جامعه ایرانی ایستادگی کرده‌اند و حالا در این میدان همه‌‌چیز از در و دیوار تا نمادها و نشان‌ها در خود هستند که باشند. برای عبور از این روزمرگی باید کمی ایستاد، چشم چرخاند و به‌خاطر آورد که مقصد کجاست. این معبر پریشان ما را به هیچ مقصدی نخواهد رساند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید