وزیر خارجه شهید
دکتر مصدق برای دوره دوم، نخستوزیر شده بود.« سیدحسین فاطمی» هم -که آن موقع نماینده مجلس بود- وزیر امور خارجه شد. پیش از آن دکتر فاطمی، دکترای حقوق گرفته بود، سالها روزنامهنگاری کرده بود، 2دوره نماینده مجلس بود، از یک ترور جان سالم به در برده بود و چندبار هم بازداشت و زندانی شده بود.
چند ماه بعد (مرداد 1332)، انگلیس و آمریکا نخستین کودتا برای برکناری مصدق را برنامهریزی و اجرا کردند. کودتا شکست خورد و دکتر فاطمی اعلام کرد که از این پس ایران روابط سیاسیاش را با انگلستان قطع خواهد کرد. با شکست کودتا، شاه از ایران فرار کرد و به ایتالیا رفت. دکتر فاطمی هم به تمام سفرا و کاردارهای ایران در خارج از کشور اعلام کرد که شاه از سلطنت مخلوع شده است و نباید مورد استقبال قرار بگیرد. خودش هم در روزنامهاش «باختر امروز» مقالهای با عنوان «خائنی که میخواست وطن را به خاک و خون بکشد، فرار کرد» نوشت. چند روز بعد، دومین کودتا انجام شد و اینبار انگلیس و آمریکا موفق شدند؛ مصدق برکنار و محاکمه شد. دکتر فاطمی هم که فراری بود مدتی در تهران زندگی مخفی داشت تا اینکه در اسفند 1332دستگیر شد. محاکمه دکتر فاطمی در دادگاه نظامی برگزار و سرانجام او در مهر 1333به اعدام محکوم شد. دکتر فاطمی چند لحظه قبل از اعدام به سرتیپ آزموده -دادستان کل ارتش- که به طعنه او را از مردن میترساند، گفت: «آقای آزموده! مرگ بر دو قسم است. مرگی در خواب ناز و مرگی در راه شرف و افتخار. من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من عبرت گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کند و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت کنند... من درهای سفارت انگلیس را بستم غافل از اینکه تا دربار هست، انگلستان سفارت لازم ندارد. من خدا را شکر میکنم که در راه مبارزه با فساد شهید میشوم. شاه خائن باید بداند که با کشتن من، نفرین و لعنت نسلهای آینده نثار او و فامیلاش خواهد بود. من یقین دارم که این مردم ستمدیده از شر این ضحاک خون آشام نجات پیدا خواهند کرد.» دیگر فرصتی نبود. صدای گلوله آمد و روحی از بند آزاد شد. پیکر او را به همراه شهدای 30تیر در ابنبابویه دفن کردند.