چگونه برای تابستان فرزندانمان برنامهریزی کنیم
اجازه بازی کردن و کودک بودن را به فرزندانمان بدهیم
تابستان و روزهای بلند آن برای خانوادههایی که فرزند مدرسهای دارند و حالا تعطیل میشوند نزدیک است و همیشه این 3ماه برای خانوادهها با ماجراهای بسیاری همراه است؛
خانوادههایی که پدران و مادران شاغل دارند و با «کاسه چه کنم، چه کنم» مواجه میشوند. اما برای فرزندان در تابستانها چگونه باید برنامهریزی کرد، آیا باید آنها را از این کلاس به آن کلاس ببریم و تابستان را به فرصتی برای کلاسهای فوقبرنامه تبدیل کنیم یا اینکه تعطیلات را زمان مناسبی برای استراحت و بازی و تفریح دانشآموز بدانیم؟ شما خودتان جزو کدامیک از این خانوادهها هستید؟
اوقات فراغت کودک امروزی دیگر شباهت و قرابتی با کودک سالها پیش ندارد. اگر ما کودکیمان را در کوچهها و با خالهبازی، لی لی، منچ و تیله و گاه تنها با یک کلاس نقاشی یا در بهترین حالت ورزشی میگذراندیم، کودک امروز تابستان خود را با لپتاپ و تبلت و پلیاستیشن یا حضور در کلاسهای متعدد به پایان میرساند.
راه درست چیست؟
آیا برای دور کردن فرزندانمان از پشت این جعبههای جادویی در تابستان باید آنها را بهدست هزار و یک جور کلاس بسپاریم؟ افزایش میزان کلاسهای فراغت در روز برای کودک چه لزومی و چه تأثیری دارد؟ آیا کلاس نرفتن دانشآموزان به معنی بطالت است و آیا بهتر نیست برای برنامهریزی اوقات فراغت دانشآموز از ترکیب چند کلاس درس و ساعتهایی برای تفریح استفاده شود؟
به اعتقاد کارشناسان، در شرایطی که کودک سال تحصیلی را همراه با برنامههای فشرده تحصیلی پشتسر گذاشته است باید در تابستان فعالیتهایش با کمی جنبههای فراغت آمیز بهمعنای مثبت همراه باشد و از این ظرفیت برای افزایش تحرک دانشآموزان استفاده کرد؛ بنابراین وقتی که ما از اوقات فراغت یا تعطیلات در تابستان صحبت میکنیم با توجه به شرایط اقلیمی کشور، باید بین فراغت و تحصیل کودکان برنامهریزی متفاوتی ایجاد کنیم؛ به این معنا که بخشی از اوقات فراغت یا تعطیلات برای تجدید قوا و شروع سال تحصیلی بعد درنظر گرفته شود. یکی از مهمترین نکاتی که خانوادهها فراموش میکنند این است که فرزندشان در کنار یادگیری انواع زبانهای خارجی، موسیقی، نقاشی و... نیاز اساسی هم به کودکی کردن، بازی و شادی دارد.
اجبار دانشآموزان به کلاس رفتن
«کلاس زبان برای آیندهات خیلی مهم است؟»، «دوست نداری مثل... پیانو بزنی؟ ببین تو مهمونی چقدر تشویقش کردن؟»، «باید بری کاراته که بتونی فردا از خودت دفاع کنی.» اینها بخش کوچکی از صحبتهایی است که معمولا با پایان یافتن روزهای تحصیلی بین دانشآموزان و پدر و مادرهایشان نسبت به نگاههای مختلف به زندگی رد و بدل میشود؛ اما در این بین نکته مهم خواسته دانشآموزان و فرزندان است که معمولا نادیده گرفته میشود و اتفاقی که در نهایت میافتد کلاسهای اجباری است که دانشآموز باید هر روز چندین ساعت در آنها حضور داشته باشد، اما در این بین کارشناسان و روانشناسان کودک و نوجوان معتقدند هر چیزی که با تحمیل و اجبار همراه باشد در نهایت به نتیجه مطلوب نخواهد رسید و اگر خانوادهها تشخیص میدهند که کلاسی برای فرزندشان مناسب است باید از راه و روشی برای آشنایی فرزندشان با این موضوع استفاده کنند تا در نهایت دانشآموز خود انتخاب مناسب را داشته باشد.
البته یک نکته مهم دیگر هم در ارتباط با انتخاب کلاسهای مختلف برای دانشآموزان کشف استعدادهای اوست؛ اگر فرزند شما استعدادی در موسیقی نداشته باشد ولی در نقاشی مستعد باشد نباید بر او فشار بیاورید که کلاس موسیقی برود. روانشناسان کودک و نوجوان اعتقاد دارند که خانوادهها در انتخاب کلاسهای فوق برنامه برای فرزندانشان بیشتر از اینکه به استعداد او نگاه کنند به آرزوها و کاستیهای خودشان فکر میکنند. پدری که در زندگی بهدلیل بلد نبودن زبان خارجی آسیب خورده است حالا بهدنبال راهی میگردد که به هر شکل شده فرزندش را به انواع کلاسهای زبان بفرستد و... اما در این بین بحث مهمی که مطرح میشود دادن حق انتخاب به فرزندان است؛ اینکه از او پرسیده شود چه کلاسی را دوست دارد برود و چه انتخابهایی برای تابستان دارد. مشارکت دانشآموزان در انتخاب کلاسها باید جای اجبار برای رفتن به انواع کلاسها را بگیرد. اصولا اگر هر کسی را در تصمیمگیری درباره خود شرکت دهیم، اشتیاق بیشتری در مسئولیتپذیری وی ایجاد میکنیم. اگر کودکی بگوید که عاشق نواختن موسیقی است، به نوعی مسئولیت این کار را هم بهخودش سپردهایم، چرا که این فعالیت تصمیم خودش بوده است و تصمیم او به بخشی از خودش تبدیل میشود، زیرا در تصمیمگیری خود او نقش فعال داشته است.
البته این موضوع به این معنی نیست که کلا همه مسئولیت بهخود کودکان و نوجوانان سپرده شود اما باید فضا به نوعی باشد که در خانوادهها احساس گفتوگو شکل بگیرد.