وقتی چند روز قبل مشخص شد که توفیق دیدار حضرت آقا نصیبم شده، سر از پا نمیشناختم. خدا یکی از آرزوهای بزرگ زندگیام را برآورده کرده بود و خوشحالی، همه وجودم رو فرا گرفته بود.
... دقایقی مونده بود به ورود حضرت آقا به حسینیه امام خمینی(ره)، حس عجیبی داشتم، ذوق، شوق، هیجان و مابقی حسها همهباهم قاطی شده بود که... .
ناگهان پردههای جایگاه کنار رفت و آقا جانمان باوقار ، جلال و شکوه خاص وارد شدند. در اون لحظات بعضیها اشک شوق میریختند، بعضیها از خوشحالی داشتن بال درمیآوردند و بعضیها هم فقط به آقا خیره شده بودند.
حضرت آقا پس از دست بلندکردن و پاسخ به ابراز احساسات، روی صندلی نشستند.
دانشآموزها با شور فوقالعادهای شعار سرمیدادند... این همه لشگر آمده به عشق رهبر آمده... ما همه سرباز توییم خامنهای، گوش به فرمان توییم خامنهای... به مرور، سکوت بر فضای جلسه حاکم شد. ساکتکردن اون همه دانشآموز دختر و پسر، کار هیچ معلمی نیست جز استادی که همه شاگردان ،عاشقانه دوستش داشته باشند.
تلاوت قران کریم آغاز شد و قاری سوره طارق رو تلاوت کرد. بعد از قرآن همه جمعیت یکصدا خوندن سرود رو شروع کردند. محتوای سرود با سلام بر پیغمبر شروع شد و در بخشهای دیگه به دینداری و ایمان، حجاب و عفاف، شهدای شاهچراغ، سربازی صاحبالزمان(عج) و امام حسینی بودن جامعه ایران اشاره کرده بود.
ناگهان نوجوانی ایلامی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، از میون جمعیت روی صندلی ایستاد و با لباس محلی که بر تن داشت با اقتدار شروع به رجزخونی برای دشمنان انقلاب کرد. پس از رجزخونی شیربچه ایلامی بود که شعار «این همه لشگر آمده به عشق رهبر آمده» در کل حسینیه طنینانداز شد.
آقاجان با یک خوشامدگویی بسیار گرم همه رو خوشحال و بعد بیاناتشون رو در مورد سیزدهم آبان آغاز کردند.
در بین بیانات حضرت آقا بهصورت مرتب از طرف نوجوونها صدای تکبیر یکی از بچهها بلند میشد.
در قسمتی از صحبتها، آقا ما رو مورد خطاب قرار دادند: «نوجوان امروز یک عنصر بالغ و عاقل هست، نوجوان امروز فکر میکند، تحلیل میکند، تحلیل درست میکند، این نکته خیلی باارزش هست، دشمن هم میداند که جوان امروز خیلی خوب میفهمد و درست تحلیل میکند و برای خنثیسازی نوجوان ما برنامههای بیمحتوای ذهنی تولید میکنند» و برای همین روی جهاد تبیین تأکید کردند و در ادامه فرمودند:« قبل از دشمن، شما جوانان تولید محتوا کنید تا قبل از اینکه دشمنان محتوای دروغ بسازند.»
اینکه شخص اول کشور و رهبر جامعه اینقدر برای ما احترام و ارزش قائلند و این همه تأکید بر فهم و توان تحلیل ما دارند، من رو که حسابی سر کیف آورد. فکر میکنم بقیه بچهها هم همین حس رو داشتند.
در پایان دیدار یکی از خواهران بلند شد و شعری خوند و در آخر رندانه از حضرت آقا درخواست انگشتر و چفیه برای همه نوجوانان حاضر در حسینیه کرد. لبخند به لبان همه آمد.ایکاش درخواستش اجابت بشه. هر چند نمیدانم چطور میشه برای این همه جمعیت چنین چیزی رو مهیا کرد. آقا که بلند شدند، همه جمعیت به سمت ایشان حرکت کردند. اینبار شعاری متفاوت در فضای حسینیه طنینانداز شد «گوش به فرمان ولی / بهسوی ایران قوی» یقین دارم که نسل ما در نظم نوین جهانی که آقا وعدهاش رو دادند، ایران قوی رو خواهند ساخت. ایرانی که قطب اصلی در محاسبات جهان فردا خواهد بود و الگوبخش همه کشورها برای پیشرفت و اقتدار بدون وابستگی به کشورهای مستکبر و ستمگر.
به قلم دانشآموز امین محمد مهدوی
حاشیهنگاری از دیدار دانشآموزان با رهبر معظم انقلاب
در همینه زمینه :