
دانشآموزانی آسمانی که وسوسه دشمن را به هیچ گرفتند!
نمادهایی که مانا شدند...

فاطمه موسوی- تاریخ پژوه
بهرغم تلاشهای منافقین برای عضوگیری از دانشآموزانی که از عدمتحلیل و بصیرت کافی رنج میبردند، دانشآموزان بسیاری نیز در همان دوره بودند که با آگاهی کامل و بصیرت مثالزدنی، نهتنها در برابر افکار انحرافی گروهکها میایستادند که خود از مجاهدان، رزمندگان و مدافعان انقلاب اسلامی بوده و تعدادی از آنها در این راه به شهادت رسیدند. بهطوریکه در دوران جنگ تحمیلی، 5 هزار و 600 دانشآموز در دفاع از کیان اسلام و مرزهای ایران، به شهادت رسیدند و تعدادی از آنها مجروح و جانباز شدند و عدهای نیز به اسارت دشمن درآمدند. شهدایی که برخی از آنها، بهعنوان شهدای شاخص قشر دانشآموز شناخته شده و نامشان از اسطورههای نوجوانان محسوب میشود. از جمله این شهدا، میتوان از حسین فهمیده، داوود فهمیده، بهنام محمدی و مهدی طوقانیان نام برد. اما این تنها دانشآموزان پسر نبودند که در آن سالها، برای دفاع از اسلام و حقانیت جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند بلکه دختران دانشآموزی نیز بودند که با آگاهی کامل و از سر پایبندی به ایمان خویش، به صف مجاهدان پیوسته و بهدست ضدانقلاب به شهادت رسیدند که در ذیل به زندگی 3 مورد اشاره میکنیم.
سهام خیام در 25بهمن 1347، در بخش ساحلی شهر هویزه به دنیا آمد. پدرش کاظم و مادرش نسیبه نام داشت و دارای 4 خواهر و 2برادر بود. او دانشآموز درسخوان مدرسه بود و 5سال تحصیل در دبستان را با نمرات بالا گذراند، اما بهدلیل آغاز جنگ تحمیلی و اشغال شهر هویزه، نتوانست به مدرسه برود و ناچار تحصیل را رها کرد. در دوران دفاعمقدس یک روز هنگام شستن ظرفها در کنار رودخانه، با دیدن سربازان عراقی که شهرش را اشغال کرده و به مقدسات توهین میکنند، به سمت آنها سنگ پرتاب کرد و آنها این دانشآموز را به رگبار میبندند و به شهادت میرسانند.
یکی از این شهدا زینب کمایی است که در خرداد ماه سال 1346، در شهر آبادان به دنیا آمد. پدرش کارگر پالایشگاه نفت آبادان بود. وی تحت تربیت مادر، با قرآن و اهلبیت(ع) آشنا شد. زینب پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مدرسه راهنمایی و مسجد محله به فعالیتهای فرهنگی و تربیتی میپرداخت و علاقه فراوانی به امامخمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی داشت. با شروع جنگ تحمیلی در سال 1359ش، زینب به همراه خانواده مجبور به ترک زادگاه و مهاجرت به اصفهان و سپس شاهینشهر شد. او در این شهر به فعالیتهای فرهنگی، ازجمله شرکت در کلاسهای اعتقادی جامعه زنان و عضویت در بسیج و فعالیتهای پرورشی و تربیتی دبیرستان 22بهمن شاهینشهر پرداخت. در این زمان، 4نفر از خانوادهاش در جبهه حضور داشتند. فعالیتهای مستمر زینب و تلاشهای بیوقفه او سبب شد، در اول فروردین 1361در راه بازگشت از مسجد به خانه، بهدست اعضای منافقین ربوده و به شهادت رسد.
صدیقه رودباری در 18اسفند 1340، در یک خانواده مذهبی در تهران به دنیا آمد. روزهای نوجوانیاش در سالهایی سپری شد که اوج مبارزات مردم ایران علیه رژیم پهلوی بود. در آن روزها او بیانات امام(ره) را بهصورت نوار و اعلامیه تکثیر و پخش و در تظاهرات شرکت میکرد، بهخصوص راهپیمایی تاریخی ۱۷شهریور، نقطه عطفی در زندگی وی بود. وی علاوه بر حضور در صف اول مبارزه، به مداوا و جمعآوری زخمیان پرداخت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در مدرسه انجمن اسلامی راه انداخت و فعالیتهایش را منسجمتر کرد. روزهای آخر هفته را، در کهریزک و یا مرکز معلولان ذهنی نارمک سپری میکرد.
صدیقه در 5خرداد 1359، از طرف جهادسازندگی برای انجام فعالیتهای جهادی، به شهر بانه کردستان اعزام شد. در بانه هر کاری که از دستش برمیآمد، انجام میداد. در روستاهایی که پاکسازی میشدند، کلاسهای عقیدتی و قرآن برگزار میکرد. در سپاه بانه، مسئول آموزش اسلحه به خانمها بود. علاوه بر آن مخابرات سنندج نیز، محل فعالیت او بهشمار میآمد. آنقدر فعال بود که یکی دوبار منافقان برایش پیغام فرستادند که اگر دستمان به تو بیفتد، پوستت را از کاه پر میکنیم... او در 28مرداد 1359ش بهدست یکی از اعضای منافقین به شهادت رسید.