• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
سه شنبه 10 آبان 1401
کد مطلب : 175646
+
-

هالیوودی باشید نه وطنی!

نظری بر دشمنی فرهنگی آمریکا با ایرانیان در 8دهه گذشته

گزارش
هالیوودی باشید نه وطنی!

انوشه میرمرعشی _ روزنامه‌نگار

 دشمنی آمریکا با ایران و ایرانی سابقه‌ای نزدیک به یک‌قرن دارد. اشغال ایران در جریان جنگ‌جهانی دوم کودتا و ساقط کردن دولت قانونی دکتر مصدق و سپس غارت منابع ایرانیان به‌ویژه در بخش نفت از جمله اقداماتی است که عموم مردم از آن باخبرند اما بسا نوباوگان از تاریخچه و سابقه 8دهه‌ای تهاجم فرهنگی آمریکا به فرهنگ ایرانی و اسلامی ما مطلع نیستند. در مقال پی آمده به شکل مختصر این موضوع را مورد‌بررسی قرار داده‌ایم.

ترویج رقص باله در اوج قحطی و بیماری در ایران
بعد از افول قدرت انگلستان در جریان جنگ‌جهانی دوم کم‌کم آمریکایی‌ها به فکر سلطه‌یافتن بر ایران افتادند. به این شکل پای جاسوسان آمریکایی به ایران باز‌شد. برخی از این افراد به‌دنبال نفوذ در مراکز اقتصادی و شناخت معادن ایران بودند، برخی سعی داشتند به سیاسیون و رجال درباری نزدیک شوند و البته برخی از آنها هم به‌دنبال نفوذ فرهنگی بودند. یکی از جاسوسه‌های قدرتمند آمریکایی که چند‌سالی در ایران به انجام ماموریت خود برای نفوذ و تأثیرگذاری بر فرهنگ ایرانیان اقدام کرده «لیدی کوک» نام دارد. نیلا گراهام کوک آمریکایی در ظاهر هنرپیشه و رقاص بود اما رسما تحت‌استخدام وزارت امورخارجه آمریکا مشغول پیشبرد اهداف ایالات‌متحده در کشورهای مختلف ازجمله ایران قرار داشت. او در سال 1942.م (1321.ش) و در زمانی که سربازان آمریکایی و انگلیسی برای کمک به شوروی در جنگ با آلمان‌ها کشورمان را اشغال کرده بودند، به ایران آمد. خیلی سریع با دربار ایران ارتباط گرفت و با کمک خواهران محمدرضا پهلوی (شمس و اشرف) در تهران کلاس «آموزش رقص» و «نمایش» راه‌اندازی کرد. جالب است که در سال بعد و به فرمان سفارت آمریکا، وزارت کشور ایران نیلا گراهام کوک آمریکایی را استخدام کرد. او بعد از استخدام در وزارت کشور ایران اقدام به تاسیس اداره تئاتر و تشکیل گروه رقص باله و تاسیس اپرای ملی ایران کرد! آنهم در شرایطی که ایران اشغال شده درگیر قحطی نان، شیوع بیماری‌های همه‌گیر و مشکلات عدیده بود. کوک تا سال 1325.ش در ایران ماند و با تلاش بسیار به ترویج ارزش‌های آمریکایی و غربی کردن ذهن جوانان خانواده‌های ثروتمند تهرانی پرداخت. وی پس از اتمام ماموریت خویش در ایران از 2شغل خود در وزارت کشور و کارمندی سفارت آمریکا در تهران استعفا کرد و برای انجام ماموریت‌های جدید به کشورهای آذربایجان، ترکیه، افغانستان و ایتالیا رفت و پس از انجام ماموریتش در این کشورها به آمریکا برگشت.
جالب است که چند سال بعد لیدی کوک رقاص به هندوستان رفت و در شمار پیروان مهاتما گاندی درآمد! از چگونگی ماموریت او در هند اطلاعات چندانی نداریم اما منابع تاریخی ثبت کرده‌اند که پس از 2سال از گاندی دست کشید و بعد از ترک هندوستان به فلسطین اشغالی رفت!(1). متأسفانه تأثیرات این جاسوسه رقاص بر فضای ذهنی بسیاری از اهالی تئاتر و موسیقی تا سال‌های سال باقی ماند و حتی تا امروز هم نتوانسته‌ایم به شکل کامل در پالایش هنر اومانیستی و ارزش‌های آمریکایی در این رشته‌های هنری موفق باشیم.

بنیادی برای انحراف فکری کودکان ایرانی
بعد از کودتای 28مرداد 1332.ش و حذف تدریجی سلطه استعمار انگلیس بر دربار و رجال پهلوی، رسما آمریکا بر فضای سیاسی و اقتصادی کشور تسلط یافت اما قطعا آمریکایی‌ها از فضای فرهنگی ایران غافل نبودند و سلطه فرهنگی بر ایرانیان را دنبال می‌کردند. یکی از اقدامات آنان برای تغییر فرهنگ ایرانیان، حمایت وسیع از تاسیس نخستین شبکه تلویزیونی ایران بود که توسط یک بهائی به نام حبیب ثابت پاسال در سال 1337.ش راه‌اندازی شده بود؛ تلویزیونی که تقریبا همه انیمیشن‌ها، فیلم‌ها و سریال‌هایش آمریکایی بود و مروج فرهنگ یانکی‌ها اما از آنجا که در آن زمان عموم مردم شهرها و روستاهای ایران تلویزیون نداشتند آمریکا به فکر روش دیگری برای تغییر فرهنگ ایرانیان افتاد. به این شکل که مأموران انتشارات «فرانکلین» با هدف ترویج فرهنگ لیبرالی و تلاش برای ترویج «سبک زندگی آمریکایی» در ایران وارد کشورمان شدند. در واقع بنگاه فرهنگی فرانکلین -که با هدایت سازمان «سیا» فعالیت می‌کرد- برای پیشبرد اهدافش در ایران و از طریق واسطه‌هایی در سال1338.ش مجوز تاسیس این مؤسسه فرهنگی و انتشاراتی را در تهران گرفت. جالب است که مؤسسه فرانکلین از سال تاسیس تا وقوع انقلاب اسلامی 1500عنوان کتاب ترجمه و چاپ کرده است که عمده آنها با موضوع شناخت کشورهای غربی و سبک زندگی آمریکایی و بعضا رمان‌های غیراخلاقی بوده است اما در بخش کودک و نوجوان متولیان فرانکلین با دستور شخص شاه کار بسیار مهم و استراتژیک تالیف و چاپ کتب درسی دوره دبستان، آن‌هم بر اساس الگو قرار دادن کتاب‌های درسی دوره دبستان آمریکا را به‌عهده گرفت. در واقع به این شکل تولید محتوای کتب درسی مقطع دبستان رسما به آمریکایی‌ها واگذار شد! در کنار این مسئله، بنیاد فرانکلین و زیرمجموعه‌های انتشاراتی آن در دوره پهلوی با چاپ کتاب داستان‌های ترجمه‌ای برای گروه سنی کودک و نوجوان با محتواهای شرک‌آلود و بر اساس قصه‌های جادوگری یا مروج فرهنگ آمریکایی رسما در راستای تغییر هویت فرهنگی کودکان و نوجوانان فعالیت می‌کرد(2).

جاسوسه ضدحجاب!
فعالیت‌های استعماری آمریکا در بخش سیاست اقتصاد و فرهنگ در ایران ادامه داشت که با فرارسیدن سال57 شعله‌های انقلاب مردم مسلمان ایران به رهبری امام‌خمینی(ره) زبانه کشید. گرچه با مشخص شدن نشانه‌های پیروزی انقلاب مردم مسلمان ایران آمریکایی‌ها با فرستادن مأمور ویژه خود یعنی ژنرال هایزر به‌دنبال انجام کودتا برای بازگرداندن شاه به کشور بودند اما هوشیاری امام و مردم مانع از توطئه‌های آنها شد. پس آنها مجبور به جایگزین کردن جاسوس‌های فرهنگی خود به جای مأموران رسمی سیاسی و نظامی‌شان شدند. «کیت میلت» نویسنده و مجسمه‌ساز از رهبران جنبش فمینیسم در آمریکا بود. او همزمان با اوج‌گیری جریان انقلاب اسلامی به ایران آمد تا به ظاهر انقلاب ایران را دنبال کند اما در واقع برای مانع ایجاد کردن بر سر راه انقلاب اسلامی و خرابکاری در اندیشه‌های اسلامی این انقلاب به ایران آمده بود. او خود را بنیانگذار «کمیته‌ای برای آزادی هنر و اندیشه در ایران» می‌نامید! و به همین بهانه هم در تجمعات و تظاهراتی که علیه حجاب در اسفند 1357.ش به کمک زنان به‌اصطلاح روشنفکر و در واقع ضدانقلاب در شهر تهران به راه می‌انداخت سخنرانی می‌کرد. کیت میلت با فعالیت انقلابیون مخالف بود و در تمام سخنرانی‌هایش از حجاب به‌عنوان مانع آزادی زنان و فعالیت اجتماعی آنان با حرارت سخن می‌گفت. براساس سند شماره 98اسناد لانه جاسوسی مورخ 13مارس 1979.م(22اسفند 1357.ش) درباره نقش‌آفرینی کیت میلت در تظاهرات ضدحجاب زنان روشنفکر در دانشگاه تهران آمده است: «بیش از 10هزار زن و مرد جهت استماع صحبت‌ها و سخنرانی‌هایی در مورد حقوق زنان از دانشگاه به سمت میدان آزادی (شهیاد سابق) راهپیمایی کردند. اگرچه گروه‌هایی از بنیادگرایان اسلامی زنان را مسخره می‌کردند اما اجتماع دیروز در مقایسه با تظاهرات گذشته [روز قبل موافقان و مخالفان حجاب شدیدا با هم درگیر شده بودند] از وضعیت آرام‌تری برخوردار بود. همچنین «کیت میلت» از رهبران جنبش زنان در آمریکا در این تظاهرات شرکت کرد(3).» 
جالب است که بعد از ناموفق بودن مأموریت میلت در ایران و حمایت همه‌جانبه زنان مسلمان ایرانی از حجاب و مخالفت‌شان با بی‌حجابی وی مجبور شد به آمریکا برگردد. اما او بعد از رفتن از ایران تا زمان مرگش در سال1396.ش همیشه جزء تهیه‌کنندگان و امضا‌کنندگان بیانیه‌های ضدحقوق‌بشری علیه جمهوری اسلامی ایران بود.

نظم نوین جهانی و براندازی فرهنگی 
بعد از تشکیل نظام جمهوری اسلامی و به‌ویژه پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، این کشور رسما با تحریم اقتصادی ایران جنگ را علیه نظام نوپای اسلامی ما آغاز کرد. کمی بعد هم با چراغ سبز آمریکا به صدام، حمله نظامی ارتش بعث او به خاک ایران با حمایت کامل غرب آغاز شد و تا آخر جنگ هم ادامه پیدا کرد. اما مقاومت جانانه مردم و مسئولان راه را برای موفقیت آنها مسدود کرد. به همین دلیل آمریکایی‌ها در زمان جورج بوش پدر مجبور شدند تا دوباره به سراغ راه‌های فرهنگی برای مقابله با مردم ایران و ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران بروند.
جورج اچ بوش معروف به جورج بوش پدر در سال‌های 1981تا 1989-1360تا 1368.ش- معاون رئیس‌جمهور آمریکا یعنی رونالد ریگان بود. او توانست بعد از ریگان و در فاصله سال‌های 1989تا 1993.میلادی -1368تا 1371.ش- رئیس‌جمهور آمریکا شود. او چون در دوره معاونت خود تجربه حمایت همه‌جانبه از صدام را داشت، عمیقا متوجه شده بود که ایران را نمی‌توان با حمله نظامی از‌پای‌درآورد پس باید روش‌های دیگری را برای سرنگونی آن به‌کار می‌بست. بوش پدر در 2سال بعد از پایان جنگ تحمیلی صدام علیه ایران و پس از شکست صدام در جنگ اول خلیج‌فارس (1991.م برابر با 1369.ش) تلاش کرد در قالب پروژه «نظم نوین جهانی» به‌عنوان ابرقدرت برتر دنیا نظم آمریکایی را بر جهان مسلط کند. او با شعار «ایجاد جهانی امن و باثبات که در آن آزادی سیاسی و اقتصادی اصل باشد» و با تأکید بر «حقوق‌بشر» پروژه خود را برای اجرا به تصویب کنگره رساند؛ پروژه‌ای که قرار بود ارزش‌ها و سبک زندگی آمریکایی را بر تمام دنیا حاکم کند. از آنجا که ایالات‌متحده آمریکا از مدت‌ها قبل برای شکست رقیب سرسخت خود یعنی «اتحاد جماهیر شوروی» از طریق فرهنگی وارد عمل شده بود و با گسترش تفکر لیبرالیستی در مناطق مختلف این کشور توانسته بود موجبات فروپاشی آن را فراهم کند، بنابراین طبیعی بود که گمان کند بهترین راه برای شکست و فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران هم همین روش از براندازی باشد(4).

وقتی تهاجم فرهنگی آغاز شد
کشور آمریکا برای تحقق سیاست براندازی فرهنگی در کشورهای مخالف خود «مرکز شرق-غرب» (مرکز تبادلات فرهنگی و فنی) را در سال 1960.م (1339.ش) تاسیس کرده بود. بعدها برای گسترش فعالیت این مرکز در سال 1983.م (1362.ش) کنگره آمریکا «بنیاد وقف ملی برای دمکراسی» را تأسیس کرد تا بخشی از فعالیت‌های مخفی را ـ که در دهه‌های پیش سازمان سیا انجام می‌دادـ به شکل تخصصی‌تر و در قالب دیپلماسی عمومی برعهده گیرد. دیپلماسی عمومی آمریکا حاصل مجموعه‌ای تشکیل شده از فعالیت‌های علنی اطلاع‌رسانی (مانند شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی مورد حمایت دولت و برنامه‌های تبادل فرهنگی و آموزشی)، عملیات مخفی، جنگ روانی تحت‌هدایت سازمان سیا و اقدامات سازمان‌های به‌ظاهر مستقل (مانند بنیاد وقف ملی برای دمکراسی که بودجه آنها را دولت آمریکا تأمین می‌کند) است. بعد از شروع پروژه «نظم نوین جهانی» جورج بوش در سال آخر ریاست‌جمهوری خود [فروردین 71شمسی] «طرح براندازی فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران» را با تکیه بر دیپلماسی عمومی آمریکا به‌صورت ویژه در کنگره به تصویب رساند و به این شکل رسما تهاجم فرهنگی آمریکا علیه ایران اسلامی آغاز شد(5). آغازی که بلافاصله با هشدار رهبر معظم انقلاب مواجه شد. ایشان در تاریخ 21مرداد1371.ش و در دیدار با روسای آموزش‌و‌پرورش مناطق مختلف سراسر کشور فرمودند: «تهاجم فرهنگی این است که یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی برای مقاصد سیاسی خود و برای اسیر کردن یک ملت به بنیان‌های فرهنگی آن ملت هجوم می‌برد. چنین مجموعه‌ای هم چیزهای تازه‌ای را وارد آن کشور و آن ملت می‌کند اما به زور اما به قصد جایگزین کردن آنها با فرهنگ و باورهای ملی. این اسمش تهاجم است».

کلام آخر 
از زمان آغاز تهاجم وسیع فرهنگی آمریکا به فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی ما بیش از 30سال می‌گذرد؛ تهاجمی که به بیان رهبری چندسال بعد به هجمه و شبیخون فرهنگی و بعد از مدتی به ناتوی فرهنگی تبدیل شد. البته در این 3دهه دغدغه‌مندانی با تمام وجود در حال جنگ فرهنگی با آمریکا بوده‌اند درحالی‌که طی این 30سال روش‌های جنگ فرهنگی و رسانه‌ای با دشمن مرحله به مرحله پیچیده‌تر و سخت‌تر هم شده است. پس قطعا نیاز است که برای غلبه بر دشمن و شکست توطئه‌های او در بخش فرهنگ یک جریان عمومی از سوی آحاد مردم شکل بگیرد تا مانند دوران جنگ 8ساله نظامی، دشمنان در جنگ فرهنگی هم کاملا مغلوب مردم ایران شوند.
* منابع در سرویس تاریخ همشهری موجود است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید