• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
دو شنبه 2 آبان 1401
کد مطلب : 174839
+
-

حرف‌های محمود دولت‌آبادی درباره «تاریخ بیهقی»

نثر بیهقی زبان گفتار دوره خودش است

ادبیات
نثر بیهقی زبان گفتار دوره خودش است

حتی اگر از علاقه‌مندان به مطالعه متون کهن فارسی نباشید، حتما نام کتاب «تاریخ بیهقی» را شنیده‌اید. تاریخ بیهقی را ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی نوشته و آن را مهم‌ترین منبع تاریخی درباره دوران حکمرانی سلطان مسعود غزنوی اول می‌دانند. آنچه ما امروز به‌عنوان تاریخ بیهقی می‌شناسیم تنها بخشی از نوشته‌های ابوالفضل بیهقی را شامل می‌شود و متأسفانه دیگر بخش‌های این تاریخ خواندنی از دست رفته است. «تاریخ بیهقی» هم از بابت اینکه ما را با شیوه حکمرانی و سیاست‌ورزی دربار غزنویان آشنا می‌کند، مهم است و هم از بابت نثر دل‌انگیز و روایت شورانگیزی که دارد. نزد متخصصان، بحث‌های فراوانی درباره اینکه باید این کتاب را کتابی تاریخی دانست یا ادبی، درگرفته است، اما چه آن را کتابی تاریخی بدانیم و چه کتابی ادبی، نمی‌توان کتمان کرد که نثر آن ـ با قدری کمک از فرهنگ دهخدا یا فرهنگ سخن ـ برای آدم‌های امروز قابل درک است. از این بابت عده‌ای ابوالفضل بیهقی را پدر نثر فارسی می‌دانند. دیروز اول آبان، مصادف با روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی بود و محمود دولت‌آبادی درباره بیهقی و کتابش به ایسنا حرف‌های جالبی زد.
دولت‌آبادی می‌گوید: با وجود آنکه من خراسانی هستم و اهل دِهی هستم که با دِه بیهقی 3کیلومتر فاصله دارد، این لقب را مورد ایراد قرار داده و گفته‌ام پیش از بیهقی هم نثرنویسانی بوده‌اند؛ اگرچه اثر مفصلی از آنها باقی نمانده، اما آنها هم نثر نوشته‌اند؛ ازجمله مقدمه شاهنامه منصوری و رساله علایی ابن‌سینا. دیگرانی هم نثر نوشته‌اند و فکر می‌کنم این، عنوان خوشایندی برای من نیست که ذکر شود، بیهقی پدر نثر فارسی است و پیش از او دیگران نبوده‌اند. پیش از او دیگرانی بوده‌اند و البته بیهقی می‌تواند مهم‌ترین‌شان باشد. آنچه درباره بیهقی گفته و نوشته شده، بسیار مهم است. کتاب «تاریخ بیهقی» ابتدا در هند کشف شده و 10سال، زندگی امیرمسعود غزنوی را در خود دارد. این در حالی است که بیهقی به زبان آورده و نوشته که 50سال را من نوشته‌ام، ظاهرا از قبل و دوره محمودی را هم نوشته بود و اشاراتی به آثار پیشینیان دارد و می‌گوید تا آنجا را آنها نوشته بودند که احتمالا از بین رفته است؛ مثلا بیهقی نوشته من از کتاب محمود وراق استفاده می‌کردم و پسرانش آمده و ممانعت کردند. پیداست که تاریخ‌نویسی در دوره‌های قبل از بیهقی سنت حسنه‌ای بوده که متأسفانه به‌دست ما نرسیده؛ همچنان که دوره محمودی به روایت بیهقی به ما نرسیده است. او در ادامه توضیح می‌دهد: گمان می‌کنم با نفرتی که هندی‌ها به‌علت هجوم‌های مکرر سلطان محمود و بعد، هجوم‌های زشت‌ نادرشاه به هندوستان داشتند، مقدار‌ زیادی از آثار نوشتاری فارسی را یا از بین بردند و به رود گنگ ریختند یا به دکان‌های بقالی دادند که از آن قیف دارو و چای درست کنند؛ بنابراین حیف شد که این تاریخ ناتمام است. بیهقی تاریخ را در بهترین بیان روایت می‌کند و نشان می‌دهد عوارض استبداد چقدر خوفناک است و چقدر می‌تواند ویرانگر باشد. آنچه در این کتاب اهمیت دارد، بررسی و شناخت امر استبداد است و اینکه نهایتا به فروپاشی منجر می‌شود و شده است. چنانچه بعد از او هم آمده و همان روش را برگزیدند و باز هم فروپاشیدند.  او درباره نثر بیهقی نیز می‌گوید: آنچه درباره نثر بیهقی می‌شود گفت و اهل تحقیق ما از آن فاصله دارند، این است که نثر بیهقی از این جهت دلنشین است که زبان گفتار دوره خودش است. بیهقی در دوره خود یکی از ساده‌نویس‌ترین نویسندگان می‌تواند نام برده شود؛ به جهت اینکه این زبان، اصلا زبان دشواری نیست و کافی است قدری به روش نحو و لفظ بیهقی دقت شود. او در مقابل تاریخ‌های دیگر که نوشته می‌شود، می‌گوید: «در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست که احوال را آسان‌تر گرفته‌اند و شمه‌ای بیش یاد نکرده‌اند، اما چون من این کار، پیش گرفتم می‌خواهم که داد این تاریخ، به تمامی بدهم و گرد زوایا و خبایا برگردم تا هیچ‌چیز از احوال پوشیده نماند و اگر این کتاب دراز شود و خوانندگان را از خواندن ملالت افزاید طمع دارم به فضل ایشان که مرا از مبرمان (ملول‌کنندگان) نشمرند که هیچ‌چیز نیست که به خواندن نیرزد که آخر هیچ حکایت از نکته‌ای که به کار ‌آید خالی نباشد.»
نویسنده «طریق بسمل شدن»، «کلیدر» و «جای خالی سلوچ» با تأکید بر اینکه زبان و بیان بیهقی اصلا دشوار نیست، می‌گوید: کافی است روش خواندن آن را بیاموزید. برخی که بیهقی را به‌عنوان یک نثر سنگین معرفی کرده‌اند، با من موافق نیستند یا من با ایشان موافق نیستم. بیهقی اصلا دشوار نیست، به جز واژگان یا عبارت‌هایی که به عربی نوشته است که آن‌هم یا توضیح دارد یا اینکه اهمیتی ندارد. او در پایان می‌گوید: بیهقی عمیقا و دقیقا با شاهنامه و اثر فردوسی عجین بوده است؛ در جایی که فردوسی می‌گوید: «کاخی بلند بسازم» بیهقی می‌گوید: «و غرض من آن است که کتاب خود بلندپایه نمایم و بنایی بزرگ افراشته گردانم چنان‌که ذکر آن تا آخر عمر روزگار بماند.» بیهقی هدف بزرگی داشته، چنانچه فردوسی چنین هدفی داشت و هر دوی اینها از ویران‌ شدن کشورشان به ستوه بودند و این ستوه در بیان و گفتارشان منعکس است و هر دو برای این کشور و سرزمین آرزوهایی بزرگ داشتند و ما ادامه آرزوهای ایشانیم.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید