ورونیکا هنری
حالا «بِیا» احساس میکرد در آستانه دیوانگی قرار گرفته است. دلش برای کار کردن تنگ شده بود. موقع ترک محیط کارش باورش نمیشد میتواند این قدر خوشبخت باشد که دیگر آنجا کار نکند. او مدیر هنری یک مجله مخصوص زنان بود و زندگیاش با قهوه تلخ و ضربالاجلهایی که برای مقالات و عکسها تعیین میشد، میگذشت... حالا اینجا توی این شهر آرام و بیحادثه داشت از بیحوصلگی سرسام میگرفت. او عاشق ماود بود؛ اما مگر پوره کردن هویجهای ارگانیک و تقسیم آنها در ظرفهای کوچکتر، لباسهای ماود را با شوینده خاص شستن تا بوی خوش اسطوخودوسش باقی بماند و راهپیماییهای روزانه کنار رودخانه چقدر میتوانست سرگرمکننده و مهیج باشد؟
سه شنبه 26 مهر 1401
کد مطلب :
174370
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/P1112
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved