بایقوش
کتاب «بایقوش» نوشته علی ملایجردی، روایت داستانی دورهای از تاریخ ایران در دوران آغاز حکومت فتحعلیشاه قاجار است که توسط انتشارات خردگان در تهران منتشر شده و بیشتر ماجراهای آن در حوالی جوین و سبزوار میگذرد. این رمان، روایت عاشقانه 2 شخصیت؛ طرلان و گلمحمد بیگ در نزاع خانهای خراسان و حکومت مرکزی است. توصیف 2 شخصیت اصلی داستان به این شکل است که طرلان، فرزند کوچک و تهتغاری الهیارخان، حاکم جوین، دختری باسواد، صبور، شجاع، سوارکاری ماهر و عاشق شنیدن افسانههای خراسان، ترک و ترکمن است. ماهبیگم، زنی میانسال است که شوهرش در یکی از جنگها همراه با علیقلیخان کشته شده است. او حکم معلم و دایه را برای طرلان دارد. افسانهگوی خوبی هم است. گلمحمد بیگ، هم فرزند سالار سپاهِ الهیارخان، جوانی رشید، اسبدوانی ماهر و علاقهمند به موسیقی و ترانههای بومی است. او در کنار مادرش و خواهرش، گلافروز، مرد خانه است. کتاب بایقوش حاوی اصطلاحات، مثلها و ترانههای محلی است که خواننده را با فرهنگ مردمان خراسان بهویژه سبزوار بیشتر آشنا میکند. در بخشی از این کتاب میخوانیم:« پاییز بود، فصل پرکاری دهقانان و باغداران جوین. پنبهها قوزهها شکفته بودند و دشت را در شب روشن میکردند. تازه خرمنها را چیده بودند. زنان روستا چنتهای بر کمر بسته پنبهها را میکشیدند و در جوالهای بزرگ میکردند تا سر و کله تاجرهای عشقآبادی پیدا شود و پنبهها را با قپانهای بزرگ توزین کنند و بار کاروان شتر بهسوی شمال راه بیفتد.»