آشوب غیراصالتمند
مصطفی قربانی- کارشناس مسائل سیاسی
اگر آشوبهای اخیر رخداده در کشور را بخواهیم نامگذاری کنیم، «غیراصالتمندی» شاید عنوان مناسبی برای آنها باشد؛ بدین معنا که این آشوبها نه نماینده مطالبات عمومی هستند، نه از شیوههای مرسوم و معمول آشوب یا به تعبیر دقیقتر، شیوههای درست اعتراض استفاده میکنند، بلکه بر اقدامهای مخرب و خشونتبار، آنهم بهصورت کور و تروریستی متمرکز هستند و...
درواقع، در پس هر اعتراض و آشوبی، بهصورت منطقی، حرفها و مطالبات شنیده نشدهای وجود دارد که هدف معترضان و آشوبگران، تلاش برای شنیده شدن آن حرفها و مطالبات است؛ با این تفاوت که در اعتراض برای این منظور از شیوههای مدنی و غیرخشونتآمیز استفاده میشود، اما در آشوب، اقدامهای غیرمدنی و خشونتبار نیز رخ میدهد، اما معمولاً سطح آن وسیع نیست.
با توجه به آنچه گفته شد، یک واقعیت مهم درباره شرایط جامعه و مردم ایران آن است که عمومیترین، مهمترین و عاجلترین مسئله آنها «مسائل اقتصادی - معیشتی» است که اتفاقاً از حدود یک دهه گذشته تاکنون، ماهیت انباشتی و متراکم هم پیدا کردهاست. براین اساس، بهطورعقلانی، هرگونه اعتراض و آشوبی در ایران باید همراه با مطالبات اقتصادی و بهویژه طرح مشکلات طبقات فرودست یا فقیر جامعه باشد.
با این حال، آنچه در روزهای اخیر شاهد آن بودهایم، طرح مسائل مرتبط با «زنانگی» با محوریت شعار «زن، زندگی، آزادی» است؛ آنهم با سویههای غیراخلاقی، فمینیستی و تقابلی با ارزشها و شیوههای رسمی و مرسوم جامعه ایرانی.
براین اساس، عدماصالتمندی این حرکتها از 3جهت است؛ نخست آنکه مطالباتی که آنها مطرح میکنند، خارج از عرف و شیوههای مرسوم در جامعه و البته قانون است. قطعاً جامعه زنان کشور مطالبات و نارضایتیهایی از وضع موجود دارند، اما بدونشک، مطالبه عموم آنها بدحجابی و موارد مشابه آن نیست.
نکته دوم به عدمتطابق این آشوبها و شعارها با زمینه اجتماعی برمیگردد. اساساً باید از فعالان این آشوبها سؤال کرد که شما چه جنبشی هستید که به مهمترین امر واقع اجتماعی در ایران؛ یعنی مسائل اقتصادی کاملاً بیتوجه هستید؟ شما مطالبات کدام طیف و طبقه اجتماعی را نمایندگی میکنید؟ بله، ممکن است لایههایی از طبقه متوسط شهری در ایران خواستهها و مطالباتی در حوزه آزادیهای مدنی داشته باشد، اما جنس مطالبات آنها با آنچه دراین آشوبها مطرح میشود، مانند اقدامهای متجاهرانه در کشف حجاب، کاملاً متفاوت است. به همین دلیل است که افراد این طبقه با این آشوبها همراهی نکردند.
سوم آنکه، در شرایطی که آشوبهای اخیر با ورود گروههای تروریستی ضدانقلاب کردی و جیش الظلم به حرکتهای کور تروریستی که علاوه بر دامن زدن به ناامنی میتواند تبعاتی چون تشدید فشارهای اقتصادی بر کشور و مردم و حتی تجزیه ایران را درپی داشته باشد، فعالان آن، بهویژه سلبریتیها، چرا حاضر به موضعگیری نیستند؟ مگر غیراز این است که در هر کشوری، امنیت، تمامیت ارضی، جلوگیری از مداخله خارجی و... خطوط قرمز هر شهروندی محسوب میشود! حال آتشبیاران معرکه آشوبها، مانند سلبریتیها، معلوم نیست که چرا با مشخص شدن تبعات خسارتبار تحریکهای آنها، حاضر نیستند که صف خود را از ضدانقلاب، گروهکهای تروریستی و دشمنان ملت ایران جدا کنند؟