• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
دو شنبه 11 مهر 1401
کد مطلب : 172794
+
-

کاج ها وارونه اند

سامان نورایی

جبر بى چون و چراى کسى شدن. انگار این اصلى ترین هدف مادر در قبال پسرش بود. هرچه ماه بانو دایره تفریح هاى او را محدودتر مى کرد، بیشتر به کتاب ها و به خصوص داستان هاى درونشان چنگ مى انداخت. خود را غوطه ور در دنیاى پر رمز و رازشان مى کرد و نه تنها مواخذه نمى شد، بلکه بیشتر و بیشتر هم تشویق مى شد. در نوجوانى برعکس کودکى به موجودى خجالتى و منزوى تبدیل شده بود و برخلاف همسالانش هیچ دوستى نداشت. آدم ها را بیشتر از درون کتاب ها مى شناخت. گاهى پدر بر او خرده مى گرفت که چرا در حضور مهمان ها حرف از دهانش بیرون نمى آید یا چرا با حسن، پسر آقا مراد همسایه شان، تیله بازى و توپ بازى نمى کند، اما در مجموع چون سر به زیر بود،کسى چندان پاپیچش نمى شد؛ بماند که بعدتر دریافت که کتاب ها ماجراهایى هزاران بار جذاب تر از آنچه پسرانِ پشت لب سبز شده در ذهن براى خود مى سازند، به ارمغان مى آورند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید