مدرسه بدون گرانقیمتها، لطفا
سمیه جاهدعطائیان _ روزنامهنگار
ویترین مغازهای در یک خیابان پررفتوآمد از لوازمالتحریرهای جدید و آخرین مدل پر بود. نورپردازی مغازه هم آنقدر هیجانانگیز بود که توجه بزرگترها را جلب میکرد چه برسد به بچههای کنجکاو. کیفهای سیلیکونی و وارداتی که این روزها بازار تولیدات ایرانی را کساد کرده است؛ جامدادیهایی مشهور به طرحهای پاپتی از مدلهای دخترکفشدوزکی، اسب تکشاخ، یونیکورنهای رنگارنگ، کیفهایی از طرحهای مرد عنکبوتی، دفتریادداشتهایی با تصاویر سهبعدی از طرحهای ماشین مککویین، اسکوبیدو، باگزبانی، پیپاچو، پلنگ صورتی، سگهای نگهبانِ دخترانه و پسرانه با رنگهای آبی و صورتی، همگی دختربچه و پسربچههای زیادی را به این ویترین خیره کرده است. ویترین و مغازههای اینچنین در شهرهای بزرگ زیاد هستند. ویترینهایی که بچهها کنارشان توقف میکنند تا هر کدام را به دقت ببینند. بچهها دستهای پدر و مادرشان را میکشند و با اصرار میخواهند که چند لحظه کنار مغازه صبر کنند. بعضی بچهها شیرینزبانی میکنند و موفق میشوند تا مادر یا پدرشان را به داخل مغازه بکشانند و بالاخره سهمی از این لوازمالتحریرهای جدید و پرزرقوبرق میبرند اما تعداد زیادی از همین بچهها با شیرینزبانی هم به نتیجه دلخواه نمیرسند و هر چه اصرار میکنند، انکار بیشتری میبینند؛ مثلا مادر و پدر بهانههای زیادی میآورند؛ «دیر شده»، «بابا منتظر است»، «بذار برگردیم، نگاه میکنیم»، «اگر دختر یا پسر خوبی بودی، شاید خریدیم»، «به بابا بگیم، اجازه بگیریم»، «فردا»، بهانهها زیاد است و تمامنشدنی اما خودمانیم دیگر، وقتی یک جامدادی سیلیکونی خارجی که حفرههای هیجانانگیز برجسته دارد، حدود ۲۰۰هزار تومان آب میخورد، کیفهای بزرگ و انواع کولهپشتیهای جدید خارجی هم تا یکمیلیون تومان قیمت دارند. خب جیب تمام این پدر و مادرها اجازه نمیدهد که از انواع مهیج و آخرین مدل از این لوازمالتحریر برای بچههایشان بخرند. شخصیتهای داستانی همچون «باب اسفنجی»، «مینیون»، «میکیموس» و... همه و همه در دنیای کودکانه فرزندشان چنان جایگاهی ویژه و خاص دارد که دلشان میخواهد از تمام وسایل طراحیشدهشان داشته باشند.
مادری که فرزند دوقلو دارد و امسال باید کلاس دوم دبستان ثبتنام شوند، میگفت: «سال اول دبستان را در خانه و پای کامپیوتر سپری کردیم. نه کیف خریدیم ونه دفترهای فانتزی و آنچنانی. هرچه که داشتیم استفاده کردیم. تازه بازهم بچهها در فضای مجازی چیزهایی میدیدند و میخواستند اما باز هم توانستیم مقاومت کنیم. اما امسال قضیه فرق دارد. دیگر نمیتوانیم از انواع ارزانقیمت مغازهها تهیه کنیم. بچهها همهچیز میخواهند و انصافاً بازار هم از انواع و اقسام مدلهای خارجی و ایرانی اشباع شدهاست. نگران هستم که بچههایم در مدرسه با دیدن وسایل بچههای دیگر اذیت شوند. تمام دفترهای مشق سهبعدی، موزیکال و پرنقش و نگار از انواع شخصیتهای کارتونی شدهاند. خطکش، پاک کن، سر مدادی، جامدادی، برچسبها و... همه هزینهبر هستند و تمام خانوادهها توان مالی خریدنشان را ندارند. هزینهها کم نیست. خرج و مخارج زیاد است. کاش خانوادهها هم مراعات کنند و اگر وسایل و لوازمالتحریر جدید و آخرین مدل برای بچههایشان میخرند در خانه استفاده کنند و اجازه ندهند که بچهها با خودشان به مدرسه بیاورند. کاش تمام معلمها بسیج شوند و به خانوادهها در اینمورد تأکید کنند.» به حرفهای منطقی و درست این مادر فکر میکنم، به بچههایی که اگر چه ویترین رنگارنگ مغازهها را میبینند اما لوازمالتحریر آنتیکشان را به مدرسه نمیآورند که همکلاسیها و بغلدستیشان حسرت نخورند. که همان بچه، مادر یا پدرش را تحتفشار نگذارد و پدر و مادر هم غصه نداری نخورند. اصلا اینکه هر بچه ممکن است با آوردن این لوازم جذاب به مدرسه، حواس خودش و بغلدستیاش را هم پرت کند کافی است که حداقل کیف بچهها را از این لوازم گرانقیمت پر نکنیم و آنها را در خانه استفاده کنیم. بلاگرهایی که تصاویری از آنباکسینگ و باز کردن جعبههای خریدشان را در اینستاگرام و فضای مجازی منتشر میکنند هم بدانند و قطعا میدانند که با این کار فقط خانوادههایی که توانایی خریدن این وسایل را ندارند آزار میبینند. وسایل شیک و آخرین مدل از شخصیتهای داستانی و کارتونی مبارکتان باشد. کاش آنها را فقط در خانه استفاده کنید و به مدرسه نیاورید!