نگاهی به موسیقی تئاتر «کوروش» ساخته سیامک کلانتری
چنگی که صدای تاریخ میدهد
نسیم قاضیزاده
اگر کارهای آهنگسازی سیامک کلانتری را در مقام آهنگساز سینما یا رهبر ارکستر فیلارمونیک کرج شنیده باشید، متوجه تفاوت فاحش آن موسیقیها با موسیقی تئاتر کوروش که بهمدت 40شب در تالار وحدت شنیده شد، خواهید شد.
نمایش کوروش به کارگردانی پری صابری اثری است که همچنانکه از نامش برمیآید قرار است روایتگر زندگی کوروش اول باشد؛ اثری که همچون دیگر آثار این کارگردان قدیمی تئاتر به شیوه زندگینامهای و با تأکید بر درامی عاشقانه پیش میرود. طبیعی است که در چنین فضایی موسیقی میتواند بسیار اثرگذار باشد و صابری هم پیوسته در آثار مختلفش- فارغ از ارزشگذاری آنها- نشان داده که به موسیقی بهایی ویژه میدهد. اما موسیقیای که کلانتری برای کوروش نوشته حتما با موسیقی تمامی آثار حداقل 2 دهه اخیر خانم صابری متفاوت است؛ موسیقی بهمراتب پختهتر از تمامی کارهای قبلی ایشان است و حتی در مقایسه با سایر عوامل نمایش، یک سر و گردن بالاتر ایستاده.
بهدلیل شیوه روایی دراماتیک اثر که قصه به دنیا آمدن، مخفی شدن، جنگیدن، عاشق شدن، امپراتوری، ازدواج و در نهایت مرگ کوروش را روایت میکند، فضای موسیقی هم فضایی است کاملا ملودراماتیک که در تمامی قطعات رخنمایی میکند. بهترین وجه این ملودراماتیک بودن، داشتن ملودیهای قوی است که به تماشاگر توان همراهی با یک اثر تاریخی دوساعته را میدهد. این ملودیها که اتفاقا در فضایی مدرن نوشته شدهاند، رفتوآمدهایی دارند که باعث میشود این حس قصه گفتن و قصه شنیدن برای مخاطب تداعی شود. از این حیث موسیقی «کوروش» بیش از آنکه موسیقی تئاتر باشد، شباهت به موسیقی فیلم دارد چرا که با وجود وحدت محتوایی، برای هر صحنه موسیقی جدا نوشته شده است.
موسیقی با حماسه آغاز میشود و آن جایی که کوروش و ادبیات هخامنشی و ایرانخواهی به نوعی وارد اسطورههای ادبیات ایران شده است، موسیقی نیز چنین ویژگیای را با خود همراه کرده است. در این راه برای دستیابی به فضای اسطورهای، از سازهای بادی و چنگ که صدای تاریخ میدهند استفاده کرده وموفق هم بوده است. در همین فضا یکی از قطعات بهیادماندنی موسیقی قطعه «فتح بابل» است که با چنگ و سازهای بادی کامل اجرا شده است که ملودی قوی این قطعه ازجمله نقاط قوت آن است. گنجاندن آوازهای بدوی هم به این فضا کمک کرده و البته که ذکر این نکته هم ضروری است که آهنگساز متوجه این نکته بوده که حماسهسرایی و اسطورهپردازی بهتنهایی میتواند برای گوش مخاطب آزاررسان باشد، بنابراین وجه غالب موسیقی را روی ملودیهای رومانس گذاشته است. گوش تماشاگر در تمام طول نمایش میتواند تم عشق را در موسیقی «کوروش» پیدا کند. دودوک، چنگ و کلارینت هم رنگآمیزی این اتمسفر را بهعهده گرفتهاند. «عاشقانههای یک امپراتور» که عنوان یکی دیگر از قطعات است، ازجمله قطعاتی است که میتوان نکات یادشده را در آن جستوجو کرد.
بهرهگیری از مایههای موسیقی ایرانی همچون نوا، همایون و شوشتری هم از دیگر نقاط قوت اثر است؛ ضمن اینکه هماهنگی با حرکات موزون به سرپرستی نادر رجبپور هم از دیگر ویژگیهای آن بهشمار میرود.
با وجود این نمیتوان از کنار این نکته به راحتی گذشت که موسیقی این اثر تماما با کامپیوتر و به شیوه بهاصطلاح «سمپلینگ» ضبط شده است؛ چرا که همچون اکثر پروژههای موسیقی که در ایران اتفاق میافتد، بودجهای که به بخش موسیقی یک اثر سینمایی یا نمایشی اختصاص پیدا میکند آنقدر اندک است که دست آهنگساز را در بهکارگیری سازهای آکوستیک میبندد و او را ناچار به استفاده تمام از سازهای غیرزنده میکند. شخصا در جریان بودم که سیامک کلانتری چه میزان تلاش کرد تا یکی از ارکسترهای بزرگ ایران اثرش را اجرا کند اما او هم همچون بسیاری دیگر از آهنگسازان نتوانست گره کور بودجه اندک موسیقی را باز کند. بیشک اگر موسیقی کوروش با ارکستر بزرگ و سازهای زنده ضبط میشد، با اثری با صدادهی بسیار متفاوتی از آنچه هماکنون میشنویم مواجه میشدیم.
همچنین حضور حمیدرضا ترکاشوند در مقام خواننده که قطعاتی را به فراخور صحنهها بهصورت زنده و به شیوه آکاپلا میخواند از نقطه ضعفهای موسیقی «کوروش» به حساب میآید.
حضور او که خارج از باکس موسیقی و به خواسته کارگردان بود با اجرای بازخوانی تصانیف موسیقی سنتی و ملی ایران آن هم تماما در گامهای زیر و در اوج برای تماشاگر رنجی عظیم همراه داشت ؛ ضمن اینکه دلیل حضور او هم در این فضا نامعلوم مینمود آن هم با تعدد حضور روی سن و اجرای ضعیف قطعات که تماما بیربط به فضای کلی موسیقی بودند.