
روایتسازی وارونه در ماجرای فوت مهسا امینی

مصطفی قربانی- کارشناس مسائل سیاسی
اگرچه فوت حتی یک نفر برای هر انسانی دردآور است، اما در ماجرایی مانند فوت مهسا امینی و وقایع مشابه همچون پرونده نوید افکاری، ستار بهشتی و...، آنچه بیشاز هر چیزی جلبتوجه میکند، گردهمایی و اتفاقنظر عدهای خاص پیرامون آن قضیه، پیش از روشن شدن ابعاد و زوایای آن است. با این توضیح که آنها در پرداختن به این اتفاقات پیش و بیش از هر چیزی، انگشت اتهام را متوجه نظام و نیروهای آن میکنند. آنچه در این رویدادها تاکنون شاهد آن بودهایم اتفاقی نیست بلکه حکایت از بروز و ظهور یک عنصر تأثیرگذار در روند تحولات کشور است که در سالهای اخیر، متأثر از همگانی شدن استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی ایجاد شدهاست.
براساس مطالعات جامعهشناسی سیاسی جدید، این عنصر را میتوان «جنبش اجتماعی نوین» نامید؛ جنبشی که در بستر رسانهها شکل میگیرد، بیشتر ماهیت فرهنگی دارد؛ زیرا متشکل از خردهفرهنگهای معارض است و «مخالفت در برابر قدرت رسمی» را بهمثابه راهبرد به رسمیت شناخته شدن و ابراز وجود پیگیری میکند. فعالان این جنبش نوین در ایران را میتوان متشکل از ضدانقلاب اعم از گروههای مختلف سلطنتطلب، منافقین و... در کنار نخبگان سیاسی معارض که در سابقه آنها دست یازیدن به انواع تحرکات ضدامنیتی مانند فتنه88 وجود دارد و لایههایی از طبقه متوسط شهری دانست. ناگفته پیداست که دشمنان خارجی بهمثابه رکن اصلی و سیاستگذار این جنبش بوده که با بهرهبرداری از توان فکری ضدانقلاب و نخبگان سیاسی معارض، تلاش میکنند تا با همراهی لایههایی از طبقه متوسط شهری که سخن برخی نخبگان سیاسی معارض برای آنها مرجعیت دارد، در مقابل نظام، یارگیری و قدرتنمایی کنند. به همین دلیل است که در وقایعی مانند فوت مهسا امینی، بهسرعت و شدت، فضا دوقطبی میشود. بنابراین، درحالیکه دشمنان خارجی و ضدانقلاب در راستای اهداف خود، با استفاده از بستر فضایمجازی، به معارضه با نظام میپردازند، لایههایی از جامعه نیز با پذیرش روایت آنها از رخدادهای کشور، با آنها همراهی میکنند.
نکته مهم درباره شیوهعمل این جنبش اجتماعی نوین آن است که در نحوه عملکرد آن، «قدرت حقیقت» جایگاهی ندارد و آنچه راهنمای عمل آن است، صرفاً انگیزههای سیاسی و معطوف به قدرت است؛ بدینترتیب که شیوه عمل آنها بهگونهای که در هر قضیهای که رنگوبویی از نظام داشته باشد، به هرنحو ممکن تلاش میکنند تا به سمپاشی روایتسازی وارونه بپردازند. به همین دلیل است که همانگونه که در بالا اشاره شد، فعالان این جنبش تلاش میکنند بدون روشن شدن ابعاد قضایا، با روایتسازی، آنچه را خود مطلوب میپندارند، به افکارعمومی منتقل کنند. بنابراین، ماهیت عمل این جنبش در هوچیگری و گلآلود کردن فضاست تا در خلال آن، انواع و اقسام اتهامها را متوجه نظام، دستگاهها و کارگزاران آن کنند.
با توجه به ماهیت کار این جنبش و روایتسازی وارونه آن از وقایع و رخدادهای کشور، مهمترین نکته در مواجهه با آن، اولا تلاش برای ارائه روایتهای دستاول از رخدادهای کشور از سوی دستگاههای مسئول و تقویت و تسریع در پاسخگویی دستگاههای مسئول در قبال عملکرد خود و ثانیاً تسریع در خنثیسازی عملیات روانی فعالان این جنبش با عملیات رسانهای هماهنگ از سوی رسانههای جریان انقلاب است. درنهایت باید به این نکته نیز توجه داشت که تأثیرپذیری برخی نیروهای انقلابی از روایتسازی وارونه آنها از وقایع کشور، آنها را امیدوار به قدرت تأثیرگذاری خود میکند که از این مهم نیز باید با مراقبت، پرهیز شود.