زهرا شمس-کارشناس ارشد روانشناسی
اغلب آدمها در زندگی هدفهایی دارند؛ آرزوهایی که وجودشان امید به زندگی را میسازند. به همین دلیل است که میگویند «آدمی به امید زنده است». صبحها به انگیزه پیگیری هدفهایمان از خواب بیدار میشویم و شبها با آرزوی دستیابی به آنها به خواب میرویم. آرزوهایی که اگر به نتیجه برسند به قول معروف «چه میشود» و اگر به نتیجه نرسند... . اصلا به نداشتنشان فکر هم نمیکنیم، چون حس میکنیم اینها باید باشند و اگر نباشند... نه، به نبودنشان حتی فکر هم نمیکنیم.
تلاش برای رسیدن به خواستهها
چگونه به هدفمان برسیم؟ اینکه فقط بگوییم «دوست دارم به فلان آرزو برسم» کافی نیست. باید تمام تلاشمان را بهکار بگیریم، برنامهریزی کنیم، شب و روز وقت بگذاریم و با انگیزه به سمت رسیدن به خواستهمان حرکت کنیم. در این راه خستگی مفهومی ندارد. نباید با دیدن ناملایمتیها ناامید شویم و پا پس بکشیم. باید این را بدانیم که خدا استعداد رسیدن به بهترینها را در ما قرار داده و وقتی آرزوی رسیدن به خواستهای در ما بهوجود میآید، به این دلیل است که استعداد رسیدن به آن را داریم. باید از ته دلمان بخواهیم که به هدفمان برسیم. نه خواستن معمولی، بلکه تمام وجودمان باید پر از خواستن باشد. به شکلی که تمام لحظههای زندگیمان باید هماهنگ با آن هدف باشد. در این بین نباید به نرسیدن فکر کنیم، باید مطمئن باشیم که به هدفمان میرسیم.
وقتی رسیدن به آرزو به صلاحمان نیست
با همه این حرفها، گاهی به هدفمان نمیرسیم. تمام تلاشمان را میکنیم، تمام جوانب را درنظر میگیریم و با کلی ذوق و شوق منتظر میمانیم تا درخت آرزوهایمان به ثمر بنشیند اما ناگهان در کمال ناباوری میبینیم موفق نشدهایم. انگار دنیا روی سرمان خراب شده است. مات و مبهوت میایستیم و نگاه میکنیم. تمام مسیری که پشت سر گذاشتهایم، مثل یک فیلم در ذهنمان تکرار میشود و به این فکر میکنیم که چرا این اتفاق افتاد؟ اینجاست که ممکن است وسط این همه حس بد که روی سرمان آوار شده از اینکه این همه وقت امیدوار بودیم احساس حماقت کنیم. ممکن است احساس کنیم الکی خودمان را به آب و آتش زدهایم.
این زمانها است که میفهمیم یک وقتهایی یک اتفاقهایی نباید بیفتند، حالا هرقدر تلاش کنیم و بخواهیم، هر چقدر که حس کنیم اگر به آن هدف نرسیم، دنیایمان تمام میشود... با همه این حرفها، بعضی وقتها یک اتفاقهایی نباید رخ بدهند. ولی چرا؟
شاید ما با عقل خودمان فکر کنیم که به صلاحمان بوده ولی واقعیت این است که نه، به نفع ما نبوده که به آنچه میخواستیم برسیم. به این دلیل میتوان با اطمینان درباره این موضوع حرف زد که ما همه تلاش را کردیم، از ته دل خواستیم، دعا کردیم، مطمئن بودیم که نتیجه میدهد و با همه این کارها به هدفمان نرسیدهایم و این نشان میدهد دستیابی به این خواسته به صلاحمان نبوده است.
در این شرایط ممکن است از خدا گلایه کنیم. چرا نشد؟ چرا ندادی؟ مگر من چه گناهی کرده بودم و... حس میکنیم خدا با ما مشکل دارد اما....
بهوجود آمدن چنین تصوراتی به این دلیل است که هنوز متوجه نشدهایم که خدا بیشتر از همه دوست دارد که ما پیشرفت کنیم و خوشحال باشیم. بهخاطر همین است که میگویند خدا از مادر هم مهربانتر است. با این اوصاف چرا نخواست ما به آرزویمان برسیم؟ چون به قول معروف، ما مو میبینیم و او پیچش مو. ممکن است آرزویی که داریم برخلاف ظاهرش به ضرر ما باشد. مثل بچهای که مریض است و غذایی را میخواهد که برایش ضرر دارد. بچه تمام تلاشاش را میکند که به آن غذا برسد؛ گریه میکند، التماس میکند ولی مادرش آن غذا را به او نمیدهد. بچه فکر میکند مادر بدی دارد ولی نمیداند که مادرش به حدی او را دوست دارد که نمیخواهد با خوردن آن غذا اتفاق بدی برایش بیفتد.
ایمان به زمانبندی خداوند
ممکن است اتفاقی که دنبالش هستیم در زمان مورد نظر ما رخ ندهد، بلکه در زمان مناسب خودش اتفاق بیفتد. ممکن است این «زمان مناسب» چند سال بعد باشد. تحمل این شرایط سخت است اما باید بدانیم زمانبندی خدا نقص ندارد. اتفاقی که در زمان خودش رخ ندهد، ارزش، اهمیت و قشنگی خودش را از دست میدهد. بهتر است به زمانبندی خدا ایمان داشته باشیم و این را بدانیم که حین این درد کشیدن و تحمل است که بزرگ میشویم؛ روزبهروز قویتر میشویم و اینها همه باعث رشد ما میشود.
وقتی اینطور به ماجرا نگاه میکنیم، دیگر نهتنها از خدا دلگیر نمیشویم، بلکه بیشتر عاشقش میشویم. میفهمیم بهخاطر نشدنها و نرسیدنها و... باید شکرگزار خدا باشیم، نه طلبکارش. البته اینها به معنی این نیست که ما با دیدن کوچکترین ناملایمتیها دست از تلاش کردن برداریم. بهترین شیوه این است که در هر کاری تمام تلاشمان را بکنیم و در نهایت همهچیز را بسپاریم به خدا و از او بخواهیم که هر چه خودش صلاح میداند، همان برایمان اتفاق بیفتد. شاید در ظاهر خیری در نتیجه کار نبینیم اما باید مطمئن باشیم که درون خودش برای ما خیری دارد و باید بگردیم و آن را پیدا کنیم.
چرا گاهی با تلاش زیاد هم به آرزوهایمان نمیرسیم؟
در همینه زمینه :