معجزه بینوایان
شکوفهسادات مرجانی
«بینوایان» از آن کتابهایی است که بسیاری اسم آن را شنیدهاند. ویکتور هوگو برای خلق این رمان معروف 17سال زمان صرف کرده است، یعنی زمانی نزدیک به 2دهه. هوگو در کتاب بینوایان به مفاهیم مهم قرن نوزدهم فرانسه اشاره کرده: ازجمله بیعدالتی، فقر و فلاکت، سیاست، اخلاقیات، مذهب، عشق، شفقت و... .
در مجموع میتوان گفت بینوایان شگفتانگیز، امیدبخش، عبرتآموز، اخلاقی، غمانگیز، اجتماعی و روانکاوانه است. از متن این اثر بینظیر، فیلمها، انیمیشنها و تئاترهای بسیار زیادی ساخته و اجرا شده است. داستان به شخصیتهای مختلفی میپردازد که در ظاهر با یکدیگر مرتبط نیستند اما کمکم با هم تلاقی پیدا میکنند و به یکدیگر مرتبط میشوند. داستان از اسقفی درستکار و مهربان شروع میشود؛ پیرمردی که ویکتور هوگو در وصف مهربانی و خوبیهایش بسیار مینویسد. این اسقف به هر طریقی به افراد بینوا کمک میکند حتی از اموال خود به آنها میبخشد. در ادامه قهرمان اصلی کتاب، ژان والژان وارد داستان میشود، کسی که بهخاطر دزدیدن یک نان به ۵سال زندان محکوم شده است. فرار او در زندان نشانه اعتراضش به حکومت است اما این اعتراضات فقط کار را بدتر میکند. ناعدالتی همچنان بهدنبال ژان والژان است و تا آخر عمر او را رها نمیکند. تلاشهای او برای فرار از زندان محکومیت او را به ۱۹ سال میرساند. او بعد از اتمام محکومیتش با برگه زردی که به او مهر مجرمبودن میزند از زندان آزاد میشود. همین امر موجب طردشدن او از جامعه است. از طرفی ژاور، بازرسی قانونمدار که درک درستی از عدالت ندارد، تماموقت بهدنبال اوست و لحظهای راحتش نمیگذارد. این تازه شروع زندگی پر فراز و نشیبی است که هوگو برای ژانوالژان قلم زده است. ژان والژان وارد شهری میشود که اسقف در آن قرار دارد، درحالیکه هیچکس حاضر نیست به ژان والژان کمک کند، اسقف با رویی گشاده و آغوش باز از او پذیرایی میکند اما ژان والژان ظروف نقره اسقف را میدزدد و فرار میکند. هنگام فرار دستگیر میشود و او را نزد اسقف میآورند. اسقف به ماموران میگوید که خودش ظروف نقره را به او دادهاست و همانجا شمعدانهای نقره را نیز به ژان والژان میدهد. 19سال زمان بسیار زیادی است برای اینکه قلب آدمی هر روز تاریک و تاریکتر شود اما نیروی عشق و ایمان اسقف باعث از بینرفتن این تاریکی میشود و ژانوالژان را به سمت روشنایی هدایت میکند. ژانوالژان برای گمنکردن این روشنایی شمعدانهایی را که اسقف به او داده است، همیشه پیش خود نگاه میدارد. این شمعدانها در همه لحظات مهم کتاب دیده و راهنمای معنوی ژان والژان محسوب میشوند و باعث میشود ژانوالژان تبدیل به یک نجاتدهنده و زندگیبخش شود. در میانه داستان با فانتین مادر کوزت، برخورد میکنیم. سرگذشت او و دخترش نیز خود تراژدی است. رفتار جامعه با زنی که بهتازگی کارش را ازدستداده، بههیچوجه قابلقبول نیست و همین باعث میشود سختیهای زیادی برای فانتین بهوجود بیاید. تا جایی که حاضر به فروش موی سر و دندانهای خود میشود، آنهم فقط بهخاطر مقداری پول.
کتاب، شخصیتهای دیگری را نیز روایت میکند که هر کدام به شکلی با شخصیت اصلی مرتبط میشوند. چیزی که قابل توجه است و در همین خلاصه کوتاه متوجه میشویم این است که هر شخصیت، نماینده یک اندیشه است. هوگو در لابهلای صفحات کتابش و درخلال داستانی که رقم زده است به بخشی از تاریخ در قرن نوزدهم و جو حاکم بر جامعه آن زمان پرداخته و آن را مورد نقد و بررسی قرار داده است. ازجمله موضوعاتی که به آنها پرداخته قانون در مقابل عدالت است. هوگو معتقد است که در یک جامعه ناعادلانه قانون فقط فقرا را بهسختی مجازات میکند و درهمینحال دولت نیز آنها را رها میکند تا گرسنگی بکشند و پوسیده شوند. از طرفی هوگو به عشق و شفقت پرداخته است. معتقد است عشق و شفقتی که دلسوزانه و بدون خودخواهی باشد قدرت این را دارد که حتی یک جنایتکار سرسخت را رستگار کند. او در داستانش به انواع عشق هم نقد داشته و عشق خوب و پاک را از عشقهایی که از سر هوس پدید میآیند جداگانه بررسی کرده است. موضوع بعدی که هوگو به آن پرداخته، ایمان است که حتی در بخشی از کتاب این چنین نوشته: «ایمان و این برای آدمی یک ضرورت است. بدبخت کسی است که به هیچچیز معتقد نیست.» هوگو معتقد است که مردم برای زندهماندن در سختیهای زندگی به ایمان نیاز دارند. باور به چیزی یا کسی که به تلاش آنها معنی دهد.
رهبر معظم انقلاب در رابطه با کتاب بینوایان فرمودهاند: «بینوایان یک معجزه است در عالم رماننویسی، در عالم کتابنویسی. واقعاً یک معجزه است... من به همه جوانها توصیه میکنم، نه حالا که دارم با شما صحبت میکنم، بارها این را گفتهام. زمانی که جوانها زیاد دور و بر من میآمدند. قبل از انقلاب، بارها این را گفتهام که بروید یک دور حتماً بینوایان را بخوانید. این بینوایان کتاب جامعهشناسی است، کتاب تاریخی است، کتاب انتقادی است، کتاب الهی است، کتاب محبت و عاطفه و عشق است.»
بینوایان ویکتور هوگو بهمعنای واقعی کلمه غذای کاملی برای روح انسان است؛ کتابی پر از اندیشهها و دغدغههایانسانی.