ضرب شست پلیس به تبهکاران پایتخت

اجرای پنجاه و نهمین مرحله از طرح رعد در پایتخت به دستگیری 822سارق، زورگیر، مالخر و مجرم در سطح محله‌های پایتخت منجر شد. سردار حسین رحیمی، فرمانده انتظامی پایتخت در جریان اجرای این طرح که بخشی از کشفیات آن روز گذشته در مقر ستاد فاتب به نمایش درآمده بود، گفت: طرح رعد پلیس پیشگیری پایتخت به مرحله پنجاه و نهم خود رسید و در مجموع ۸۲۲نفر از سارقان، زورگیران، مالخران، کیف‌قاپان، سارقان مسلح و اراذل و اوباش دستگیر شدند. عمده متهمان دستگیر شده نیز دارای سابقه کیفری و زندان بودند. فرمانده انتظامی تهران ادامه داد: در این مرحله از طرح رعد ۲۵باند که اقدام به سرقت و زورگیری و قاپ‌زنی کرده بودند، منهدم شدند و ۱۶۱خودرو و موتورسیکلت سرقتی نیز کشف شد. همچنین ۱۸۴۹فقره از اموال مسروقه نیز کشف شد که ارزش ریالی اموال مکشوفه بالغ بر ۴۳میلیارد تومان است.

گفت‌و‌گو1
رویاهای عجیب سارق پولدار
ماشین شاسی‌بلنددارد و از پدرش ارثیه زیادی به او رسیده است. می‌گوید یک رستوران را که متعلق به پدرش است، اداره می‌کند. با وجود این، وقتی آفتاب غروب می‌کرد و هوا کاملا تاریک می‌شد، ‌سوار بر ماشین شاسی‌بلند خود شده و به همراه 2 همدستش به خیابان‌های شمال پایتخت می‌رفت تا به انباری ساختمان‌ها دستبرد بزند.

تو که پولداری و نیاز مالی نداری، چطور شد که تبدیل به سارق شدی؟
بنویسید هیجان سرقت را دوست دارم. خودم هم نمی‌دانم چرا این کار را انجام می‌دادم. شاید هم دلم می‌خواست یک روز مرا به اینجا یعنی میان متهمانی که در جریان طرح رعد پلیس دستگیر شده‌اند، بیاورند و تمام دوربین‌ها مقابلم قرار بگیرند و خبرنگارها پای صحبت‌هایم بنشینند. تصور می‌کنم آدم معروفی هستم و از این همه توجه خوشحال می‌شوم!
چه عجیب که نام طرح‌های پلیس را خوب می‌دانی؟
من روزنامه‌خوان هستم، لیسانس مکانیک دارم و می‌دانم پلیس هر ازگاهی طرح دستگیری مجرمان می‌گذارد و می‌دانستم نام یکی از این طرح‌ها رعد است!
با چه شگردی سرقت می‌کردی؟
از انباری ساختمان‌ها. وقتی ساکنان ساختمان ریموت پارکینگ را می‌زدند، مخفیانه وارد ساختمان می‌شدیم و بعد با تخریب قفل انباری دست به سرقت گونی‌های برنج و وسایل دیگر می‌زدیم. البته برای من جنبه مالی ماجرا مهم نبود، فقط به هیجانش فکر می‌کردم. هیجان دزدی مرا آرام می‌کرد و یک جورایی سرگرمی برایم محسوب می‌شد. پس از هربار سرقت موفقی که انجام می‌شد انگار یک رضایت درونی از خودم داشتم که توانستم از پس این کار مهم بربیایم و ریسک‌پذیر باشم!
مواد مصرف می‌کنی؟
نه. اعتیاد ندارم، اما آرزوهایم بزرگ است.
چه آرزوهایی داری؟
دلم می‌خواهد خلبان بشوم. نه، اصلا دلم می‌خواهد به فضا سفر کنم!

گفت‌و گو2
اخاذی 3هزاریورویی
تنها زنی که در طرح رعد، دستگیر شده با همدستی مرد موردعلاقه‌اش، ‌افراد مختلف را گروگان گرفته و با تهیه فیلم سیاه از هر طعمه خود 3هزاریورو باج می‌گرفتند.

از جزئیات نقشه‌ای که کشیده بودید، بگو؟
مرد موردعلاقه‌ام یک سایت دوستیابی طراحی کرده بود و طعمه‌هایش را که فقط پسر بودند به خانه می‌کشاند و من از آنها فیلم سیاه تهیه می‌کردم. سپس با تهدید به انتشار فیلم، دست به اخاذی 3هزار یورویی می‌زدیم. طعمه‌هایمان از ترس آبروریزی چاره‌ای نداشتند جز تهیه این مبلغ.
چه شد که این ایده به ذهنتان رسید؟
راستش من یک آپارتمان داشتم که آن را اجاره داده بودم؛ اجاره 24ساعته. بعد متوجه شدم یکی از افرادی که خانه‌ام را اجاره کرده به بهانه انجام خدمات ماساژ و درمان درد کمر، طعمه‌هایش را به خانه کشانده و با تهیه فیلم سیاه دست به اخاذی از آنها زده است. همین جرقه‌ای در ذهن من و مرد موردعلاقه‌ام زد تا ما هم با این ترفند دست به اخاذی بزنیم و یک شبه پولدار شویم تا بتوانیم با هم به سفر برویم و خوش بگذرانیم، اما محاسباتمان اشتباه از آب در آمد و دستگیر شدیم.

گفت‌و‌گو3
می‌خواستم پولدار شوم
عجیب‌ترین دزدی که دستگیر شده ادعای عجیب و غریبی دارد. او به خانه‌های اعیانی و افرادی که ساکن شمال پایتخت بودند دستبرد می‌زد تا با سرقت طلا و دلار، پولدار شود.

چه فکری در سرت بود که نقشه سرقت کشیدی؟
توجه کنید یک میلیاردر با پول‌هایش چه کار می‌کند؟ مثلا 10میلیارد سکه می‌خرد، 20میلیارد دلار یا 5میلیارد طلا. آن وقت اینها را در خانه‌اش انبار می‌کند و همین باعث می‌شود که در بازار نوسان به‌وجود بیاید و قیمت‌ها افزایش یابد. بعد این مسئله بر قیمت مواد خوراکی هم تأثیر مستقیم گذاشته و همه‌‌چیز گران می‌شود. همین موجب شد که نقشه سرقت از خانه‌ها را بکشم تا با فروش طلا و جواهرات، توازن برقرار شود. یعنی من هم که با مشقت فراوان زندگی می‌کنم به پول برسم و آن کس که ثروت فراوانی دارد، پول‌هایش کم شود.
و راه پولدارشدنت سرقت بود؟
باید از ثروتمند سرقت می‌کردم تا دیگر در فقر زندگی نکنم، اما سربزنگاه و هنگام دستبرد به خانه‌ای پلیس رسید و من ناچار شدم از بالکن به پایین بپرم که دستگیر شدم.