• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
پنج شنبه 3 شهریور 1401
کد مطلب : 169586
+
-

در جهان تنها زبان فارسی با شعر پیوندی عمیق دارد

اخلاق آهن، شاعر و استاد زبان فارسی در هندوستان، از علاقه‌اش به شعر و ادبیات ایران می‌گوید

در جهان تنها زبان فارسی با شعر پیوندی عمیق دارد

نیلوفر ذوالفقاری

زبان فارسی به‌عنوان یکی از تاریخی‌ترین زبان‌های زنده دنیا، هنوز هم عامل پیوند عاشقان شعر و ادبیات در سراسر دنیا با یکدیگر است. اخلاق احمد انصاری، مشهور به اخلاق آهن، پژوهشگر مطالعات هندی - فارسی و شاعر دوزبانه اردو و فارسی، یکی از عاشقان این زبان است. از اخلاق آهن تاکنون حدود 30جلد کتاب شامل تألیف، ترجمه و ویرایش به چاپ رسیده است. او علاوه بر کسب جوایز متعدد ملی و بین‌المللی به‌خاطر آثار پژوهشی‌اش، به‌خاطر مجموعه شعر خود به زبان اردو با عنوان «سُرور»، جوایز معتبری کسب کرده است. او استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه جواهرلعل نهرو در دهلی‌نو در هندوستان است و می‌گوید اهالی فرهنگ باید برای زنده نگه‌داشتن فارسی برای نسل‌های آینده با هم همراه شوند. این ادیب هندی، ایران را «وطن دوم» خود می‌داند و ارتباط خود را با جامعه ادبی ایران حفظ کرده است. با این شاعر، نویسنده و پژوهشگر فارسی‌زبان اهل هندوستان درباره زبان و ادبیات فارسی گفت‌وگو کرده‌ایم.

پیشینه زبان فارسی در هندوستان به چه شکل است؟
همانطور که می‌دانید، هندوستان هزار سال است که با زبان فارسی آشنایی داشته و مرکز این زبان بوده است. به‌خصوص در زمان معاصر صفویان، می‌بینیم که شاعران و نویسندگان زبان فارسی در ایران فعلی و آسیای مرکزی، به دلایل سیاسی، تاریخی و فرهنگی به هند مهاجرت کردند و این کشور را مرکز زبان فارسی کردند. من معتقدم فارسی یکی از زبان‌های شبه‌قاره و کشور هندوستان بوده است. این پیشینه هزار ساله تا امروز زنده مانده و به چندین شکل حفظ شده است. منابع بسیاری از علوم مانند تاریخ، ادبیات و مذهب در شبه‌قاره به فارسی نوشته شده‌اند. با اینکه امروز دیگر زبان فارسی چندان زبان متداول و علمی بین مردم هند نیست، در مناطق مختلف این کشور زبان فارسی در دبستان‌ها تدریس می‌شود، در حوزه‌های دینی اسلامی آموزش داده می‌شود و در دانشگاه‌ها هم استادان آن را آموزش می‌دهند. در تمام زبان‌های متداول هند که ما آنها را زبان جدید هند می‌نامیم، مانند زبان‌های هندی، اردو، بنگلا، مراکی، پنجابی و... تأثیر قابل توجه زبان فارسی را می‌بینیم. این زبان‌ها در زمانی به‌وجود آمدند که فارسی زبان علمی و ادبی هند بود، بعضی از این زبان‌ها هم به شکل گویش بودند و بعد به‌عنوان زبان رشد کردند و تأثیرپذیری آنها از فارسی بسیار طبیعی است. تمام ادبیات زبان اردو تحت‌تأثیر فارسی است، انواع شعر، شروحات و ترجمه‌ها از فارسی گرفته شده و امروز اگر کسی ادعا کند متخصص اردو یا پنجابی است و آشنایی با فارسی ندارد، ادعایی نادرست کرده است.

    خود شما چطور با زبان فارسی آشنا شدید و این زبان را آموختید؟
با پیشینه‌ای که توضیح دادم، باید بگویم من در خانواده‌ای به دنیا آمدم که با زبان فارسی آشنایی داشتند. من با فارسی در خانه آشنا شدم و آن را یاد گرفتم، شعر حافظ و سعدی، امیرخسرو و خیام خواندم و به فارسی علاقه‌مند شدم. در دوره کارشناسی دانشجوی جغرافی بودم و هر وقت خسته می‌شدم، اشعار مولانا و حافظ را می‌خواندم و این فراغتی برای من بود که باعث می‌شد انرژی بگیرم. در دوره کارشناسی‌ارشد در دانشگاه جواهر نعل نهرو، به‌عنوان دانشجوی فارسی ادامه تحصیل دادم و در دوره دکتری سفری به ایران داشتم که باعث شد بیشتر از قبل عاشق زبان فارسی شوم. تا قبل از آن فقط به زبان اردو شعر می‌سرودم اما بعد از این سفر، سرودن به فارسی را هم آغاز کردم.

    شما به چند زبان دیگر هم مسلط هستید، چه چیزی در زبان فارسی برایتان جذاب بوده که تمایل به نوشتن و سرودن به فارسی داشته‌اید؟
من جز فارسی، با زبان‌های دیگری آشنایی مقدماتی دارم، لهجه‌های مختلف هند، عربی، سانسکریت و انگلیسی ازجمله این زبان‌هاست. بارها به دوستانم گفته‌ام که اگر در دنیا یک زبان با شعر پیوند عمیق داشته باشد، زبان فارسی است. فارسی زبان شیرینی است و فارسی‌زبانان برای رشد آن سال‌ها تلاش کرده‌اند. یکی از دلایلی که اشعار اردو، اشعار خوب و قوی هستند، نزدیک‌بودن اردو به فارسی است. در دوره رنسانس غربی که توجه‌ها به ادبیات شرق جلب شد، بزرگان زیادی شیفته شعر و زبان فارسی شدند و آثار زیادی ترجمه شد. در هندوستان بیشتر از همه‌جا، شروحات مثنوی مولانا نوشته شده است. این معجزه و کرشمه زبان فارسی است.

    در مکالمات روزمره با اطرافیان از زبان فارسی استفاده می‌کنید؟
بله تا حدودی، البته اینجا می‌بینیم که به مرور استفاده از فارسی کمتر می‌شود. کسانی که به اردو، هندی یا پنجابی حرف می‌زنند، از بعضی جملات فارسی استفاده می‌کنند و اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های فارسی در این زبان‌ها رایج است.

    چطور با روند طبیعی تغییرات زبان فارسی، به‌خصوص تغییراتی که در زبان محاوره‌ای فارسی‌زبانان ایجاد می‌شود، ارتباط برقرار می‌کنید؟
سؤال جالبی است، من هم به این موضوع توجه کرده‌ام. تقریباً 20سال است که هر سال به ایران سفر می‌کنم و هربار متوجه می‌شوم که بسیاری از اصطلاحات، کلمات و محاورات دچار تغییر شده است. چرا که در ایران، فارسی‌زبان زنده است. در هند هم قبلاً فارسی دچار تغییرات می‌شد اما در 2قرن گذشته که فارسی محدود شده به دانشجویان و استادان، دیگر شاهد رشد و تغییر این زبان نیستیم. در هند کتاب‌های کلاسیک فارسی تدریس می‌شود، خیلی اصطلاحات هست که در هند در گذشته متداول بوده و در فارسی امروز غریب است. اگر فردی با آن فارسی هند قدیم با یک ایرانی یا یک اهل زبان امروزی صحبت کند، نمی‌توانند حرف یکدیگر را بفهمند. زبان باید مانند یک رودخانه جاری باشد و فارسی هم‌اکنون در هند، آن جریان را ندارد.

    به‌نظر شما ‌چطور می‌توان زبان فارسی را، در کشورهایی با پیشینه و تاریخ مشترک، برای نسل‌های آینده زنده نگه‌داشت؟
این موضوع چالش بزرگی است. اگر یک زبان در کودکی و در دوره ابتدایی تدریس شود تا آخر عمر با فرد همراه خواهد بود. متأسفانه فعلاً به استثنای برخی مناطق هند مانند کشمیر، معمولاً در دبستان زبان‌های اروپایی تدریس می‌شود که بعدها هم فراموش می‌شود بدون اینکه مورد استفاده قرار بگیرد. این اشتباهی از سوی مسئولان آموزش است. افرادی که به فارسی علاقه دارند باید بدانند که این زبان ارتباط عمیقی با هندوستان دارد و باید از کودکی تدریس شود. کشورهای فارسی‌زبان باید ارتباط فرهنگی را با هم پیگیری کنند که تأثیر مثبتی در حفظ زبان فارسی خواهد داشت.

    نسل جوان هند چقدر به آموختن فارسی علاقه نشان می‌دهند؟
در دانشگاه جواهر لعل نهرو، از دوره لیسانس اول، تدریس زبان فارسی شروع می‌شود. تقریباً 50دانشجو در این دوره پذیرفته می‌شوند و از بین آنها، تقریباً 40نفر حتی پیشینه زبان اردو هم ندارند و تازه از الفبا، یادگیری فارسی را شروع می‌کنند اما آن را تا دوره دکتری ادامه می‌دهند. این اتفاق خوشایندی است. اما از آنجا که اوضاع اقتصادی در کشورها تغییر کرده، فرصت‌های شغلی برای دانشجویان در کشورهای فارسی‌زبان کمتر شده و جوانان زیادی نگران حفظ ارتباط خود با فضای ادبیات و زبان فارسی هستند.

    کتاب‌های تازه شعر و ادبیات ایران را دنبال می‌کنید؟
بله، بسیاری از شاعران و نویسندگان ایرانی از دوستان من هستند و آثار آنها را می‌خوانم.

    از بین آنها آثار کدام را می‌پسندید؟
از میان معاصران، نیما و پیروانش مانند اخوان‌ثالث، فروغ فرخزاد، احمد شاملو، محمدرضا شفیعی‌کدکنی و سهراب سپهری مورد علاقه من هستند. از بین شاعران امروز هم اشعار دوستانی مانند علیرضا قزوه، فاضل نظری و گروس عبدالملکیان را می‌خوانم و دوست دارم. مجموعه شعرهای زیادی از شاعران معاصر ایران خوانده‌ام و دوست داشته‌ام.

    آخرین کتابی که از شما در ایران هم منتشر شده کدام است؟
مجموعه شعری به نام «نماز عشق»، آخرین کتاب من است که در ایران هم به چاپ رسیده است. این کتاب، گزیده‌ای از غزلیات و شعرهای من است که مؤسسه فرهنگی شاعران فارسی‌زبان منتشر کرده است.

    اثری هم در دست نوشتن دارید؟
چندین کتاب زیر چاپ و در دست نوشتن دارم. بیش از 20کتاب پیش از این درباره زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و فرهنگ به قلم من منتشر شده است. مثلاً کتاب «تاریخ روزنامه‌نویسی فارسی در هند» را قبلاً به اردو نوشته بودم، حالا به زبان فارسی ترجمه شده و آماده چاپ است. کارهای تصحیح را هم دنبال می‌کنم، مثلاً مکتوبات شیخ کبیر را در هند که از استادان دارالشکوه بوده تصحیح کرده‌ام.2مجموعه از شعرهای اردوی من آماده چاپ است، مجموعه منظومی به نام «خرابات» و مجموعه غزلیاتم با نام «مستی» به‌زودی به مرحله انتشار خواهد رسید.

    تا به حال به این فکر کرده‌اید که اگر شاعر، نویسنده یا پژوهشگر نمی‌شدید، چه شغلی را انتخاب می‌کردید؟
اگر شاعر و نویسنده نمی‌شدم، احتمالاً در یک کتابخانه کار می‌کردم تا دور و برم پر از کتاب باشد، کتاب می‌خواندم و لذت می‌بردم. همانطور که در دوران کودکی در کتابخانه خانه‌مان ساعت‌ها از مطالعه لذت می‌بردم. سرنوشت من هرگز از کتاب جدا نمی‌شود و کتاب، عشق اول من است.

    تجربه‌تان از سفر به ایران چه بوده است؟
دوستانم به شوخی مرا مارکوپولو صدا می‌زنند چرا که بسیار به سفر علاقه دارم و کشورهای مختلف دنیا را دیده‌ام. اما من به‌عنوان یک هندی، وقتی به ایران می‌آیم، دلتنگ نمی‌شوم. ایران وطن دوم من است و آنجا اصلاً احساس غربت ندارم. ارتباط فرهنگی، زبانی و ادبی که هزاران سال است بین ایران و هندوستان وجود دارد، عامل این احساس نزدیکی و آشنایی است و امیدوارم این ارتباط تقویت شود و پابرجا بماند.

شعری از اخلاق آهن
دل من به یاد رویت به قرار می‌نشیند
لب من به ذکر نام تو فگار می‌نشیند
نگهش ربود جانم، بگُریخت هوش و فکرم
به کجا بیابم آن را که سوار می‌نشیند؟
چو بدیدمش، فتادم چو سپند اندر آتش
مگر آنکه مُرده باشم که شرار می‌نشیند
درِ چشم باز دارم به هوای دیدن او
خبری به من رسانید که یار می‌نشیند
تو بیا که گر نیایی، ز مصیبتِ جدایی
دل خون «آهن» مست، خمار می‌نشیند

 

این خبر را به اشتراک بگذارید