سعید مروتی _ روزنامهنگار
1. عادت، تعارف و احترام معمول و متداول در چنین مواقعی، این بار واقعا مصداق ندارد؛ «بیجایگزین» صفتی است کاملا موجه که بدون ذرهای اغراق درباره منوچهر اسماعیلی صدق میکند. انبوه دوستداران صدایش، میلیونها ایرانی که تعدادی از بهترین و خاطرهانگیزترین فیلمهای زندگیشان با صدای او در ذهنشان ثبت شده، تأیید میکنند که دوبله فارسی، چهرهای بیجایگزین را از دست داد.
دربارهاش بسیار نوشتهاند (بهخصوص در 10، 15 سال اخیر) و خواهند نوشت (چطور میتوان نسبت به درگذشت اسماعیلی بیتفاوت بود؟) گفتوگوهایش بازنشر میشود و تکه فیلمهایی که دوبله کرده و تصاویری که از پشت صحنه دوبلههایش موجود است، از صبح دیروز که خبر تلخ رسید، فضای مجازی را به تسخیر خود درآورده است. همه اسماعیلی را دوست داشتند؛ چطور میشد و میشود که او را دوست نداشت؟
2. فقط باید منوچهر اسماعیلی میبودی که همزمان هم صدای قیصر باشی و هم دوبلور ثابت بیک ایمانوردی؛ از تراژدی تا کمدی و مرثیهای برای ارزشهای از دست رفته تا دوبله معروف به پیتر فالکی. هنرش در «هزار دستان» را به یاد بیاوریم که چگونه جای بیشتر شخصیتهای اصلی سریال حرف زد و در فیلمهای خارجیاش که تعدادشان بسیار است و خیلیهایشان با دوبله او در ذهنمان ثبت شده است؛ همه آن روشنفکران ضددوبله هم «مردی برای تمام فصول» زینهمان را با دوبله اسماعیلی به یاد میآورند. چگونه میشود توماس مور (پل اسکافیلد) را در این ساخته زینهمان بدون دوبلهاش بهخاطر آورد؟
3. «سر من را به مردم نشان دهید؛ زیرا که دیدنی است!» شنیدن این جمله معروف دانتون (ژرار دپاردیو) در فیلم آندره وایدا، در سینما عصر جدید با صدای منوچهر اسماعیلی ضیافتمان را کامل میکرد؛ جایی که دانتون را زیر گیوتین میبردند و صحنه تلخ مرگ قهرمان، با جادوی دوبله و گویش خاص اسماعیلی، جلوهای خاص مییافت.
4. و یک دلیل شخصی برای ارادت بیشتر به استاد اسماعیلی؛ بهترین و مناسبترین صدا برای قهرمانان کیمیایی؛ با آن صدای مردانه و گویش «تهرونی» و اجرایی درکشده از دیالوگهایی که بخشی از گوشنوازی و تأثیرگذاریشان با هنر او بهدست آمده است. آنچه برخی بازیگران فیلمهای متاخر کیمیایی در فهم و اجرای درست دیالوگها از آن بیبهره بودند، در دوبله اسماعیلی به بهترین شکل جلوه مییافت. صدایش ارزشافزوده هر فیلمی بود که دوبلهاش میکرد. تکگوییهای طولانی «قیصر» و «رضا موتوری» اگر در ذهنها مانده جز هنر مولفشان در نوشتن و کارگردانی، حاصل درک عمیق اسماعیلی از جهان تالیفی کیمیایی است. صدایش در «سرب» پایانی بر یک دوران است؛ پایان عصر دوباره فیلمهای شاخص ایرانی در انتهای دهه ۶۰، پایان یک دوران هم بود. آخرین همکاری با کیمیایی در «جرم» هم عکسی یادگاری از بزرگان دوبله به جا گذاشت؛ جایی که اسماعیلی، جلیلوند و خسروشاهی کنار مسعود کیمیایی در یک قاب قرار گرفتند؛ احتمالا آخرین قاب مشترک از صاحبان صداهای ماندگار؛ تکرار نخواهند شد.
* دیالوگ معروف فیلم سرب
مرد باید گریه هم بلد باشه
در همینه زمینه :