انجمنهای مخفی بابیه و ازلیه، در نهضت عدالتخانه ایران
مشروطهای که مشروطه نشد!
مریم صادقیپری - روزنامهنگار
گذری اجمالی بر تاریخ دوران مشروطهخواهی در ایران، به خوبی گواه این مسئله است که دستهایی از خارج، با استفاده از عمال داخلی خود توانستند این جریان را که میرفت تا ایران را از ظلم استبداد قجری آزاد کند، منحرف سازند و با از میانبرداشتن رهبران روحانی آن، ورق را به نفع خودشان برگردانند. در این مقال، مروری کوتاه بر رویکرد و عملکرد جماعت ازلی و بهایی، در جریان نهضت مشروطیت در ایران داریم. امید آنکه تاریخپژوهان و عموم علاقهمندان را، مفید و مقبول آید.
بهائیت، اعتقاد به جهان وطنی
بهائیت از زمان عباس افندی، ایدهای به نام «جهان وطنی» را مطرح کرد؛ ایدهای که منشأ آن نهتنها کوتهفکری رهبران این فرقه، بلکه بر آمده از تفکرات فیلسوفان اومانیست غربی و فراماسونرهای اروپایی و هدف آن شکستن اسلام در دنیا بود. اعتقاد به جهان وطنی، منجر به نابودی علقههای ملی در افراد این تشکیلات شده است. ادوارد براون از جاسوسان انگلیس که یکی از مأموریتهایش تقویت ازلیان و بهائیان بود، در مورد مواجهه بهائیان نسبت به مشروطیت، 3نظریه را مطرح میکند که شامل منع عباس افندی رهبر وقت بهائیت از حضور در مسائل سیاسی، تأثیر معنوی نهضت مشروطه از بهائیت که منجر به قیام مردم شده است و مخالفت با مشروطه و حمایت از محمدعلی شاه است. او در ادامه این پرسش را مطرح میکند: «من مطمئن نیستم که کدام یک از این 3 نظریه حقیقت دارد، اما غالباً از دوستان ایرانی خود این سؤال را میپرسم که یک بهائی بین ایرانی قدرتمند و مستقل که اسلام دین رسمی آن است و یا ایرانی که ایالتی از روسیه تزاری شده و بهائیگری دین آن شده، کدام را انتخاب میکند؟...». او با اشاره به اعتقاد بهائیها به جهان وطنبودن، عنوان میکند که بهائیان، ایران وابسته به روسیه که بهائیگری دین رسمی آن شده را ترجیح میدهند. ناگفته پیداست که 3نظریه براون در مورد نقشآفرینی بهائیان در جنبش مشروطه، با توجه به اسناد غیرقابل انکار خدشهپذیر است، اما اعتراف وی به جهان وطنی بهائیان و عدماعتقادشان به منافع ملی، قابل توجه است.
«ازلیان» از عضویت در انجمنهای سری تا بستنشینی در سفارت انگلیس!
در دوره جنبش مشروطهخواهی در ایران، انجمنهای زیادی شروع به فعالیت کردند. این انجمنها تماماً در اختیار روشنفکران و عوامل آنان قرار داشت که بهائیت و بابیت در آنها نفوذ قابلتوجهی داشتند. در تمامی این انجمنها، درخصوص کنارزدن تدریجی روحانیت از قدرت، بحث میشد و کوره حرکت نهضت برای رسیدن به نظام سیاسی همانند غرب، داغ نگهداشته میشد. در نشریات نیز با صراحت به اسلام، احکام اسلام و علما توهین میشد و تلاش میکردند باورهای مردم سستتر شود. در این زمان جماعت بابی ـ ازلی با پیوستن به انجمنهای مخفی، از روحیه و توان قابل توجهی برخوردار شده بودند. نخستین حضور عناصر ازلی نظیر ملکالمتکلمین و یحیی دولتآبادی، در انجمنی سری به نام «انجمن ملی» بود که در سال1322ه. ق در باغ سلیمانخان میکده تشکیل شد و بیشتر فعالیت آنها، درج مقالات در نشریات و نشر و پخش گسترده شبنامههایی بود که علیه روحانیت مینوشتند. از سویی نیز بهمنظور جلب نظر مساعد علمای نجف و تأثیر گذاردن بر الگوی مشروطه و اعمال قوانین سکولار، سیداسدالله خرقانی را به نجف فرستادند تا با آیات آخوند محمدکاظم خراسانی، شیخ عبدالله مازندرانی، میرزا خلیل تهرانی و سیدمحمدکاظم یزدی ارتباط برقرار نماید که البته با وجود همهتلاشهای او، هیچ یک از علمای برجسته نجف، با انجمن ملی همکاری نکردند.
یحیی دولتآبادی که با وجود ملبسبودن به کسوت روحانیت، از شیفتگان آرمان روشنفکری و یکی از فعالترین افراد انجمنهای ازلی بود، در شرح اقدام جماعت مذکور در نگارش و انتشار شبنامهها علیه رهبران روحانی نهضت عدالتخواهی مینویسد: «بنا میکنند به شبنامه و از آقایان (رهبران روحانی نهضت عدالتطلبی) بدگویی کردن که عدالتخواهی شما چه شد، مجلسخواهی شما کجا رفت، پس شما ما را فریب دادید که اسباب ریاست برای خود فراهم کنید، حالا که به ریاست رسیدید، ما را فراموش کردید....... روزبهروز فشار مردم، مخصوصاً طبقه روشنفکر و آزادیخواه به روحانیون مخصوصاً طباطبایی و بهبهانی برای تأسیس عدالتخانه زیادتر میشود و گاهی هم آنها را متهم میکردند که رشوه گرفتهاند و به ساز عینالدوله میرقصند و مردم را بازی میدهند...». شریف کاشانی متن یکی از شبنامهها را در کتابش ثبت کرده که در آن نوشته شده است: «این مذاکرات و اقدامات علما هم، تمام به جهت جلب منفعت است و گرفتن پول... در یک سال و نیم، غوغای وطنپرستی و ادای ملتخواهی علما، منحصر به جلب نفع و اخذ پول بوده است...». میرزا نصرالله بهشتی معروف به ملکالمتکلمین نیز از دیگر عناصر بابی بود که برای به انحرافکشاندن نهضت، با عناصر وابسته به انگلیس نظیر اردشیر ریپورتر ارتباط داشت. او از وعاظ اصفهان بود که بهگفته ابراهیم صفایی، به وسیله میرزا اسداللهخان نائینی منشی کنسولگری روس -که از سران ازلیه بود- با این جریان آشنا شد و با کمک میرزا اسداللهخان، کتاب رمان گونه «رؤیای صادقه» را، ضدعلمای اصفهان نوشت. وی پس از اخراج از اصفهان، به شیراز رفت و به گزارش وقایعالاتفاقیه، بارها بین وعظ خود اظهار بابیبودن کرد. ملک در سال 1322ه.ق، به تهران آمد و به عضویت در «انجمن ملی» و «کمیته انقلاب» درآمد. از اقدامات کمیته انقلاب، تهیه اسلحه و آموزش نظامی جوانان بود که بعدها هسته اولیه «حزب دمکرات» شدند. ملکالمتکلمین همچنین سخنگوی «انجمن آذربایجان»، از مطرحترین انجمنهای تندرو بود که رهبری آن را بهترتیب سیدحسن تقیزاده و حیدر عمواوغلی بر عهده داشتند که قتل اتابک امینالسلطان و ترور نافرجام محمدعلی شاه و ترور آیتالله سیدعبدالله بهبهانی در 8رجب1328ه. ق، ازجمله اقدامات این انجمن بود. عباس امانت از اعضای تشکیلات بهائیت، ورود بابیها به عرصه سیاست را به سبب پایبندی به اصل تقیه عنوان میکند که با حضور در انجمنها مورد استقبال اصلاحطلبان مذهبی و سکولارهای معارض قرار گرفتند و مهمترین هدفشان را مخالفت با علما عنوان میکند.
یحیی دولتآبادی یکی از عناصری بود که در بستنشینی مشروطهخواهان در سفارت انگلیس نقش داشت. بهگفته اسماعیل رائین، دولتآبادی نزد سفیر انگلیس رفت و از او برای ایجاد مخالفت علیه دولت، تقاضای کمک کرد. در یکی از اسناد وزارت امور خارجه انگلیس، به ارتباط دولتآبادی با عناصر سفارت انگلیس خصوصاً گراهام یکی از اعضای سفارت انگلیس اشاره شده است. وی از سفارت انگلیس تقاضا میکند، مطالبی را که میخواهند به روحانیون برساند، از طریق او اعلام کند. گراهام درباره این ملاقات مینویسد: «این حاجی میرزا یحیی هر چند اعتبار زیادی ندارد، اما خالی از ارتباطات و نفوذ نیست...».
بهائیان و انجمنهای مخفی در مشروطیت
بهائیت زمانی شکل گرفت که میرزا حسینعلی نوری از اطاعت برادرناتنی خود یعنی یحیی صبح ازل، سر باز زد و داعیه «من یظهرهاللهی» و سپس پیامبری سر داد. اسناد و مدارک موجود، از ارتباط حسینعلی نوری (بهاءالله) با برخی از عناصر فراماسونری مانند میرزا ملکم خان و مانکجی لیمجی هاتریا خبر میدهد. مانکجی در سفرش به عراق، با میرزا حسینعلی ارتباط برقرار کرد و تا پایان عمر، با او مکاتبه داشت. طبق گزارش رکنالدوله به امینالسلطان در سال1308ه.ق، ملکم در عکا با بهاء دیدار و مذاکراتی داشته است. در این زمان بهائیان توانستند به وسیله ارتباط با جاسوسان انگلیس در ایران، دامنه فعالیتهای خود را گسترش دهند. از مهمترین این افراد، اردشیر جی بود. وی در سال1311ه.ق، از طرف اکابر پارسیان هند، سرپرستی «انجمن ناصری» متعلق به زرتشتیان را بهعهده گرفت. در این زمان تعدادی از بهائیان، بهعلت ارتباط با اردشیر جی عضو این انجمن شدند که منجر به اعتراض زرتشتیان و ایجاد «انجمن حقگوی یزد» برای مقابله با این وضع بود.
بهائیت و تروریسم مشروطهگرا
تروریسم سیاسی در تاریخ معاصر ایران با آغاز بابیگری پیوند خورده است. چنانچه در دوران متأخر قاجار، بابیها ترور امیرکبیر را طراحی کردند و در شوال 1268ه.ق به ترور نافرجام ناصرالدین شاه دست زدند. از آن زمان این شیوه در ایران تداوم یافت و بهویژه در دوران انقلاب مشروطه و پس از آن اوج گرفت. فعالیتهای تروریستی دوران مشروطه، با نام افرادی مانند احساناللهخان دوستدار، اسداللهخان ابوالفتحزاده، ابراهیمخان منشیزاده، حسینلله، کریم دواتگر و محمدنظرخان مشکات الممالک عجین شده است که همگی عضو تشکیلات بهائیت بودهاند. فعالیتهای مخفی اسداللهخان ابوالفتحزاده، ابراهیمخان منشیزاده و محمدنظر خان مشکاتالممالک، از سال1323ه.ق و با عضویت در انجمنی مخفی، معروف به «بینالطلوعین» آغاز شد و از ذیقعده 1323ه.ق، این فعالیت با عضویت اسداللهخان ابوالفتحزاده و برادرش سیفالله خان و ابراهیمخان منشیزاده در «انجمن مخفی دوم» تداوم یافت. در این انجمن، سیدمحمد صادق طباطبایی (پسر آیتالله سیدمحمد طباطبایی)، ناظمالاسلام کرمانی (نویسنده کتاب تاریخ بیداری ایرانیان) و شیخ مهدی (پسر آیتالله شیخ فضلالله نوری) عضویت داشتند. در همین زمان، گرایشهای تروریستی برخی اعضای این انجمن، کاملاً مشهود بود. برای مثال در یکی از جلسات انجمن، مسئله قتل آیتالله سیدعبدالله بهبهانی مطرح شد که با مخالفت سیدمحمد صادق طباطبایی مواجه شد. گروه تروریستی فوق، سرانجام شکل نهایی خود را یافت و به عملیات آشوبگرانه و تفرقهافکنانهای چون ترور نافرجام آیتالله شیخ فضلالله نوری (16ذیحجه 1326ه.ق) دست زد. عامل این ترور، کریمدواتگر بود که به همراه افراد دیگری ازجمله میرزا محمد نجات خراسانی (از افراد بهایی مرتبط با سفارت انگلیس که مشهور به فساد بود) دستگیر شد. نجات از اعضای کمیته بینالطلوعین بود. بهگفته سیدحسن تقیزاده، اسمارت نماینده سفارت انگلیس، در جلسات بازجویی از وی شرکت میکرد و مواظب بود که اجحافی در حق وی نشود. مدتی بعد ابوالفتحزاده و سایر اعضای گروه تروریستی و آشوبگر فوق ازجمله کریم دواتگر، در روستای قلهک که در آن زمان در ملکیت سفارت انگلیس بود، مستقر شدند و در اول جمادیالثانی 1327ه.ق، گروه تروریستی جدیدی موسوم به «کمیته جهانگیر» را تشکیل دادند. بهائیان که از مدتها قبل سعی در ترور مرحوم آیتالله شیخ فضلالله نوری داشتند، در یک پروسه بهشدت کنترلشده و مرتبط با بیگانگان، از وی چهرهای مستبد، خودخواه، رشوهگیر و جاهطلب میساختند. اما شیخ در یکی از لوایح خود با صراحت اعلام میدارد که اصلاً منکر مجلس شورای ملی نیست و مجلسی را میخواهد که اساسش اسلامی باشد و بیم آن دارد که حضور بابیمذهبها و طبیعیمشربها، باعث به انحرافکشیدن مجلس از مسیر اسلامی آن شود. در نهایت این عالم فرزانه در محکمهای که پس از فرار محمدعلی شاه و استقرار مجدد مشروطه، با حضور ابوالفتحزاده و میرزا محمد نجات، 2چهره بهائی و شیخ ابراهیم زنجانی فراماسون بهعنوان قاضی آن تشکیل شده بود، محکوم به اعدام شد. این حکم، در 13رجب1327 اجرا شد.
در 8رجب 1328ه.ق، هم واقعه کشتهشدن آیتالله سیدعبدالله بهبهانی رخ داد که عاملان آن، وابسته به شبکه تروریستی سیدحسن تقیزاده و حیدر عمو اوغلی بودند. یکی از ضاربان بهبهانی، فردی به نام حسین لله بود که بعدها با ابوالفتحزاده، منشیزاده و مشکاتالممالک، در کمیته مجازات همکاری کرد.
اقدامات بهائیان در گروههای تروریستی، علاوه بر ترور علمای پایتخت، علمای مشروطهخواه نجف را نیز در برگرفت. چنانکه شیخعبدالله مازندرانی در نامه 29جمادیالثانی 1328ه.ق، به حاجی محمدعلی بادامچی (از تجار مشروطهخواه تبریز) اشارهای به این مسئله دارد: «چون مانع از پیشرفت مقاصدشان را فیالحقیقه به ما 2نفر، یعنی حضرت حجتالاسلام آقای آیتالله خراسانی (دامظله) و حقیر منحصر دانستند، از انجمن سری طهران، بعضی مطالب طبع و نشر شد و جلوگیری کردیم، لهذا انجمن سری مذکور که مرکز و به همه بلاد شعبه دارد و بهائیه (لعنهمالله تعالی) هم، محققاً در آن انجمن عضویت دارند و شعبهای در نجفاشرف و... دارند، رأی در آمده که نفوذ ما 2نفر تا حالا که استبداد در مقابل بود نافع و از این به بعد مضر است، باید در سلب این نفوذ بکوشند. اشخاص عوامی که بهصورت طلبه محسوب میشوند، در این شعبه داخل و به همین اغراض در نجف اشرف اقامت دارند... مکاتباتی بهدست آمده که بر جانمان خائفیم...».
سخن پایانی
جریان ازلیه و بهائیه در دوران جنبش مشروطه، با ایجاد نفاق، ناامنی و ناآرامی در جامعه، نهایت استفاده را از فضای ممکن بردند، تا آن را به سمت سکولارشدن هدایت کنند تا در نهایت با تغییر حکومت و روی کارآمدن حکومتی دینستیز، جایگاه مهمی در تمام عرصههای سیاسی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی کشور بهدست آورند.